Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
determinate
تعیین شده محدود
Search result with all words
limit
محدود کردن تعیین کردن حد
Other Matches
illmitable
محدود نکردنی محدود نشدنی
weapons tight
جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
authentication
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
dosimetry
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
located
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
limited access
محدود
terminated
محدود
limitary
محدود
incomprehensive
محدود
terminate
محدود
finte
محدود
terminates
محدود
incomprehensible
نا محدود
limited
محدود
lock step
محدود
moderating
محدود
moderates
محدود
ambient
محدود
indefinite
نا محدود
moderate
محدود
limiting
محدود
indeterminable
نا محدود
limit
محدود
moderated
محدود
finite
محدود
bound
مرز محدود
limited edition
کالای محدود
stints
محدود کردن
inter play
حرکت محدود
stint
محدود کردن
limited edition
چاپ محدود
trammel
محدود ساختن
qualified property
مالکیت محدود
qualificatory
محدود سازنده
straitlaced
محدود درفشار
peg down
محدود کردن
narrow market
بازار محدود
straightlaced
محدود درفشار
limitative
محدود کننده
restrainable
محدود ساختنی
limited power
اختیارات محدود
limited objective
هدف محدود
limited integrator
انتگرال محدود
sex limited
محدود به جنس
limiter
محدود کننده
limited divorce
طلاق محدود
bottomless
غیر محدود
set out
محدود کردن
limiting speed
سرعت محدود
limited denied war
جنگ محدود
limiting size
اندازه محدود
straiten
محدود کردن
limit
محدود کردن
contracted
مختصر محدود
copyrighted
محدود به حق کپی
de escalation
محدود سازی
delimitate
محدود کردن
delimitation
محدود ساختن
parochial
ناحیهای محدود
abounds
محدود کردن
restriction
محدود کردن
qualify
محدود کردن
restrictions
محدود کردن
controlled war
جنگ محدود
infinite
نا محدود بی اندازه
restricted
محدود الاستعمال
restrictive
محدود کننده
restrictive
محدود سازنده
confined
محدود شده
catathymic amnesia
یادزدودگی محدود
circumscribed amnesia
یادزدودگی محدود
unbound
غیر محدود
qualifies
محدود کردن
confined equifer
سفره محدود
abounding
محدود کردن
abounded
محدود کردن
restrict
محدود کردن
finite integral
انتگرال محدود
finite population
جامعه محدود
finitely
بطور محدود
limited editions
فرآوردهی محدود
limited editions
کالای محدود
limited editions
چاپ محدود
restricting
محدود کردن
containment
محدود نگاهداشتن
limited edition
فرآوردهی محدود
qualified
مقید محدود
restricts
محدود کردن
abound
محدود کردن
containment
محدود کردن
provincialism
عقایدوافکار محدود محلی
narrower
محدود باریک کردن
narrowest
محدود باریک کردن
finite element method
روش المان محدود
narrow
محدود باریک کردن
one idead
دارای فکر محدود
locals
محدود بیک محل
narrow mindedly
با فکر محدود متعصبانه
narrowed
محدود باریک کردن
limiting factor
عامل محدود کننده
limitary
دارای قدرت محدود
double limiter
محدود کننده مضاعف
compass
محدود کردن فهمیدن
input limiter
محدود کننده ورودی
infintate
منفی و نا محدود ساختن
incomprehensively
بطور غیرجامع یا محدود
extensive agricultuse
کشاورزی غیر محدود
illimitable
نامحدود محدود نشدنی
i/o bound
محدود به ورودی خروجی
diode limiter
محدود کننده دیودی
determinative
محدود کننده صفت
limited liability company
شرکت با مسئولیت محدود
voltage limiter
محدود کننده ولتاژ
airspace restricted area
منطقه پرواز محدود
blind bombing zone
منطقه بمباران محدود
limited denied war
جنگ ناخواسته محدود
controlled access road
راه با ورودی محدود
limited access road
راه با ورودی محدود
limited war
جنگ محدود وموضعی
limited liability company
شرکت با مسئوولیت محدود
current limiter
محدود کننده جریان
local
محدود بیک محل
partial jurisdiction
حق خود گردانی محدود
closed
مسابقه محدود به سن یاجنس
autonomy
استقلال محلی محدود
your vocabulary is limited
شما محدود است
corporations
شرکت بامسئولیت محدود
corporation
شرکت بامسئولیت محدود
restricted area
منطقه اتش محدود
transfinite
خارج ازاعداد محدود
semipermanent
دارای مدت محدود
transfinite
ماوراء اعداد محدود
sinedie
تاتاریخ غیر محدود
rectilineal
محدود بخطوط راست
stenophagous
غذای محدود خوار
restriction
یک چیز محدود شده
mans
شبکه با گسترده محدود
man
شبکه با گسترده محدود
restrictions
یک چیز محدود شده
territorialization
محدود کردن بیک ناحیه
closed interval
فاصله محدود
[کراندار]
[ریاضی]
limitation clause
شرط محدود کردن مسئوولیت
impale
محدود کردن میله کشیدن
impaled
محدود کردن میله کشیدن
terminate
محدود کردن خاتمه یافتن
locals
مربوط به سیستم با دستیابی محدود
narrowest
محدود کردن کوته فکر
local
مربوط به سیستم با دستیابی محدود
impaling
محدود کردن میله کشیدن
grid current limiting
محدود کردن جریان شبکه
terminates
محدود کردن خاتمه یافتن
impales
محدود کردن میله کشیدن
terminated
محدود کردن خاتمه یافتن
limited access
دراری محدودیت مدارک محدود
metropolitan area network
شبکه گسترده در مسافت محدود.
copyright
محدود شده با قوانین کپی
copyrights
محدود شده با قوانین کپی
restrictive trade practices
روشهای محدود کردن تجارت
partial jurisdiction
حق تصمیم گیری یا قضاوت محدود
rll
ثبت محدود طول اجرا
run length limited recording
ثبت محدود طول اجرا
narrower
محدود کردن کوته فکر
narrowed
محدود کردن کوته فکر
open interval
فاصله نا محدود
[بی کران]
[ریاضی]
narrow
محدود کردن کوته فکر
small minded
دارای ذوق واستعداد محدود
gagging
پوزه بند بستن محدود کردن
clip someone's wings
<idiom>
محدود کردن فعالیت یاامکانات شخصی
fire restriction
محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
home range
جای محدود برای فعالیت حیوانات
gag
پوزه بند بستن محدود کردن
class
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
gags
پوزه بند بستن محدود کردن
special
سیستم برنامههای کاربردی مشخص و محدود
circumscription
انحصار فضایامحیط محدود ومشخص شده
classing
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
open indent
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
time policy
بیمه نامه دریایی با مدت محدود
classes
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
classed
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
gagged
پوزه بند بستن محدود کردن
peripheral
و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
delimiting
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimits
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimit
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
capital expenditure
هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
illimitably
بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
an infinite verb
فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
delimited
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com