English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
rise and fall تعیین پستی و بلندی نقاط نسبت به سطح مبنا
Other Matches
point designation شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
ruggedness پستی و بلندی
ups and down پستی و بلندی
hilliness پستی و بلندی
accentuation پستی و بلندی صدا
polar plot روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
absolute paths مسیر نسبت به یک مبنا
reference line خط راهنمای تعیین جهات خط برگشت خط مبنا
hot dog skiing اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست
lapseratc میزان بارندگی به نسبت بلندی ها
pin point تعیین دقیق نقاط
differential leveling تعیین اختلاف تراز نقاط
exact location تعیین کردن محل دقیق نقاط
radial line plot روش تعیین محل نقاط بااخراج اشعه
radiolocation تعیین محل نقاط با استفاده ازامواج رادیویی
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
hypsographic map نقشههای عوارض نمایی که ارتفاع نقاط در ان از سطح دریا تعیین شده است
radar locating تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
solar orientation تعیین موقعیت نسبت به افتاب
to orient compound نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
blade tracking مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
localizer انتن سمت نما یا تعیین کننده محل هواپیما نسبت به مسیرباند فرود
vertical control کنترل ارتفاع نقاط اندازه گیری تراز وارتفاع نقاط
special weight race مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
gridding محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
inseparable cost حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
offset point در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
knot ratio نسبت تعداد گره [این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
leverage نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
attributable قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata برحسب نسبت معین بهمان نسبت
central postal directory دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
trig list لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
nationallism مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
datum مبنا
grade line خط مبنا
benchmarks مبنا
benchmark مبنا
datum deck پل مبنا
datum line خط مبنا
basis مبنا
radix مبنا
base line خط مبنا
range منحنی مبنا
ranged منحنی مبنا
basis مبنا بنیاد
flat paint رنگ مبنا
datum سطح مبنا
flash color رنگ مبنا
base rate تعرفه مبنا
base rate نرخ مبنا
base rates تعرفه مبنا
base rates نرخ مبنا
base address آدرس مبنا
chart base چارت مبنا
basic load بار مبنا
reference phase فاز مبنا
basic capacity گنجایش مبنا
outline plan طرح مبنا
base unit یکان مبنا
reference piece توپ مبنا
base speed سرعت مبنا
reference point نقطه مبنا
foundation پایه مبنا
base price قیمت مبنا
basing rate نرخ مبنا
basis price قیمت مبنا
radix complement مکمل مبنا
radix point نقطه مبنا
bottom plate صفحه مبنا
reference cell پیل مبنا
reference electrode الکترود مبنا
bench mark نشانه مبنا
datum plane افق مبنا
design speed سرعت مبنا
ranges منحنی مبنا
base peak پیک مبنا
base mortar خمپاره مبنا
base number عدد مبنا
base period زمان مبنا
base point نقطه مبنا
base map نقشه مبنا
base mortar قبضه مبنا
base piece توپ مبنا
base camp پایگاه مبنا
basic price قیمت مبنا
base piece قبضه مبنا
elevation تراز از سطح مبنا
base symbol علایم قراردادی مبنا
range تغییر کردن خط مبنا
elevations تراز از سطح مبنا
ranges تغییر کردن خط مبنا
base line end station ایستگاه انتهایی خط مبنا
ranged تغییر کردن خط مبنا
base stock control کنترل موجودی مبنا
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
mixed radix notation نشان گذاری امیخته مبنا
base circle هر قسمت اریب از یک سیلندر دایره مبنا
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
upland بلندی
loom بلندی
toft بلندی
looming بلندی
loomed بلندی
Highnesses بلندی
heights بلندی
height بلندی
loudness بلندی
altitudes بلندی
elevation بلندی
exaltation بلندی
tallness بلندی
Highness بلندی
looms بلندی
loftiness بلندی
altitude بلندی
sublimity بلندی
elevations بلندی
gratification سر بلندی
uplands بلندی
ascendent بلندی
rise بلندی
exaltedness بلندی
rises بلندی
the sublime بلندی
low-rise کم بلندی
volumes بلندی صدا
headroom بلندی طاق
effective length of strut بلندی کمانش
Highnesses بلندی مقام
hypsometry بلندی پیمایی
tonal volume بلندی صوت
Highness بلندی مقام
eminence تعالی بلندی
volume بلندی صدا
supremacy بلندی افراشتگی
crow's nest بالای بلندی
contour پست و بلندی
acrophobia ترس از بلندی
critical height بلندی بحرانی
eminency تعالی بلندی
height of fill بلندی اکند
acrophobia بلندی هراسی
how tall is it? بلندی ان چقدراست
height of building بلندی ساختمان
suction lift بلندی مکش
field control نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
lifting مرتفع بنظرامدن بلندی
generously با نظر بلندی به جوانمردی
sone واحد بلندی صوت
to bring to the same plane [height] به یک صفحه [بلندی] آوردن
lift مرتفع بنظرامدن بلندی
blade height adjustment پهنای تنظیم بلندی
lifted مرتفع بنظرامدن بلندی
superelevation بلندی بر اضافه ارتفاع
lifts مرتفع بنظرامدن بلندی
embank بلندی یاپشته ساختن
edge raise بلندی لبه ورق
feature line خط پست و بلندی زمین
head way بلندی طاق سرعت
volume unit واحد بلندی صدا
vu واحد بلندی صدا
altitude بلندی از سطح دریا
altitudes بلندی از سطح دریا
stentor شخصی که صدای بلندی دارد
featuring وضع پست و بلندی زمین
features وضع پست و بلندی زمین
relief شکل فاهری و پست و بلندی
feature وضع پست و بلندی زمین
featured وضع پست و بلندی زمین
tachymeter دوربین پیمایش بلندی یا فاصله
bird's eye view منظرهای که از بلندی دیده میشود
bird's eye views منظرهای که از بلندی دیده میشود
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
the door banged درباصدای محکم و بلندی بهم خورد
sagfety island بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
homogeneous area منطقه هموارو بدون پست و بلندی
safety zone بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
plebeianism پستی
currishness پستی
blackguardism پستی
pitifulness پستی
plebeianness پستی
brassiness پستی
squalidness پستی
post code کد پستی
doggery پستی
zipcode کد پستی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com