Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
English
Persian
shift
تغییر مکان انتقال
shifted
تغییر مکان انتقال
shifts
تغییر مکان انتقال
Search result with all words
shift instruction
دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی
Other Matches
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
angular travel
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
left shift
تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
displacement
اختلاف مکان تغییر مکان
shift
تغییر مکان
displeacement of water
تغییر مکان اب
shifted
تغییر مکان
shifts
تغییر مکان
change of place
تغییر مکان
left shift
تغییر مکان به چپ
displaciment
تغییر مکان
displacement
تغییر مکان
piston displacement
تغییر مکان پیستون
die shift
تغییر مکان حدیده
arithmetic shift
تغییر مکان حسابی
components of displacement
مولفههای تغییر مکان
displacement
جابجاشدگی تغییر مکان
shift out
تغییر مکان به بیرون
cyclic shift
تغییر مکان چرخهای
shift register
ثبات تغییر مکان
sides way
تغییر مکان جانبی
end around shift
تغییر مکان دورگشتی
red shift
تغییر مکان سرخ
doppler shift
تغییر مکان دوپلری
ring shift
تغییر مکان حلقهای
circular shift
تغییر مکان حلقوی
circular shift
تغییر مکان دایرهای
permanent change of station
تغییر مکان دایمی
logic shift
تغییر مکان منطقی
logical shift
تغییر مکان منطقی
statip shift register
ثبات تغییر مکان ایستا
move
پیشنهاد کردن تغییر مکان
moves
پیشنهاد کردن تغییر مکان
right shift
تغییر مکان به سمت راست
support movement
تغییر مکان تکیه گاه
output per unit of displacement
توان در واحد تغییر مکان
moved
پیشنهاد کردن تغییر مکان
dynamic shift register
ثبات تغییر مکان پویا
redeployment
تغییر مکان دادن یکانها
echeloned displacement
تغییر مکان رده برده
columnar transposition
تغییر مکان دادن عوامل در ستون
displacement
جابجا شدن جابجایی تغییر مکان
disposition
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
removal
انتقال تغییر محل
permanent change of station
تغییر محل دایمی یکان انتقال دایم
multipass overlap
سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
amplitude
روش انتقال داده توسط تغییر اندازه سیگنال جاری
intransit
در حال تغییر مکان در حال سفر یاانتقال
left justification
تغییر مکان عدد دودویی به سمت چپ عدد
overlap
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
barnstorm
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
cross hairs
دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
stacked
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stack
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacks
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
peeked
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peek
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeks
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeking
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
move
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moved
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moves
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
indeterminate change of station
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transferring
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
end strings
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
signalled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signaled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer ladle
کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate
نسبت انتقال سرعت انتقال
unclocked
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
income effect
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
vary
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
migration
نقل مکان نقل مکان کردن
plastic
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
negative acknowledgement
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
variable area nozzle
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
change over
تغییر روش تغییر رویه
changing
تغییر کردن تغییر دادن
change
تغییر کردن تغییر دادن
changed
تغییر کردن تغییر دادن
changes
تغییر کردن تغییر دادن
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
fm
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
counter march
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
stabilisers
مکان
stabilizer
مکان
place
جا مکان
site
مکان
space
مکان
spaces
مکان
stead
مکان
place
مکان
sited
مکان
placing
مکان
placing
جا مکان
places
مکان
places
جا مکان
sites
مکان
part
مکان
spots
مکان
location
مکان
spot
مکان
locations
مکان
purlieus
مکان جا
locus
مکان
there
ان مکان
illocal
بی مکان
facility
مکان ساختمان
locality
موضع مکان
storage location
مکان ذخیره
moves
نقل مکان
localities
موضع مکان
storage location
مکان انباره
location counter
مکان شمار
placing
مکان موقع
loci
مکان هندسی
topography
مکان نگاری
topographer
مکان نگار
adverb of place
فرف مکان
topology
مکان شناسی
place
مکان موقع
memory location
مکان حافظه
locus
مکان هندسی
places
مکان موقع
locative
دال بر مکان
topologist
مکان شناس
response position
مکان جواب
sign position
مکان علامت
clearing
مکان مسطح
clearings
مکان مسطح
location
مکان یابی
cursors
مکان نما
locations
مکان یابی
otherwhere
در مکان دیگر
nowheres
در هیچ مکان
ubiety
کیفیت مکان
screen position
مکان صفحه
cursor
مکان نما
displaciment
تفاوت مکان
unit position
مکان واحد
public place
مکان عمومی
place of honor
مکان پر افتخار
move
نقل مکان
moved
نقل مکان
place learning
مکان اموزی
print position
مکان چاپ
nowhere
در هیچ مکان
location theory
نظریه تعیین مکان
mobility
قابلیت نقل مکان
elevator
مکان افقی متحرک
elevators
مکان افقی متحرک
whereabout
حدود تقریبی مکان
fleche
نقل مکان شمشیرباز
mental topography
مکان نگاری ذهن
location of industry
تعیین مکان صنعت
locus of centres
مکان هندسی مرکزها
protected location
مکان حفافت شده
toponymic
وابسته به مکان نامی
horizontal stabilizer
مکان افقی ثابت
rudder
مکان عمودی متحرک
rudders
مکان عمودی متحرک
locate mode
باب مکان یابی
drilling position
مکان مته کاری
topological psychology
روانشناسی مکان نگر
cursor control
کنترل مکان نما
crusor arrows
پیکانهای مکان نما
current location counter
شمارنده مکان فعلی
transmigrator
نقل مکان کننده
flitting
نقل مکان کردن
flitted
نقل مکان کردن
universe
کون و مکان دهر
flits
نقل مکان کردن
topography
مکان نگاری مساحی
flit
نقل مکان کردن
radius vector
بردار مکان
[ریاضی]
location vector
بردار مکان
[ریاضی]
position vector
بردار مکان
[ریاضی]
position
بردار مکان
[ریاضی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com