English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
logic shift تغییر مکان منطقی
logical shift تغییر مکان منطقی
Other Matches
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
angular travel تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
left shift تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
displacement اختلاف مکان تغییر مکان
displacement تغییر مکان
displeacement of water تغییر مکان اب
shifted تغییر مکان
displaciment تغییر مکان
shift تغییر مکان
shifts تغییر مکان
change of place تغییر مکان
left shift تغییر مکان به چپ
circular shift تغییر مکان حلقوی
sides way تغییر مکان جانبی
ring shift تغییر مکان حلقهای
components of displacement مولفههای تغییر مکان
die shift تغییر مکان حدیده
shift تغییر مکان انتقال
shift register ثبات تغییر مکان
displacement جابجاشدگی تغییر مکان
circular shift تغییر مکان دایرهای
cyclic shift تغییر مکان چرخهای
permanent change of station تغییر مکان دایمی
shift out تغییر مکان به بیرون
arithmetic shift تغییر مکان حسابی
shifts تغییر مکان انتقال
end around shift تغییر مکان دورگشتی
doppler shift تغییر مکان دوپلری
red shift تغییر مکان سرخ
shifted تغییر مکان انتقال
piston displacement تغییر مکان پیستون
right shift تغییر مکان به سمت راست
redeployment تغییر مکان دادن یکانها
dynamic shift register ثبات تغییر مکان پویا
moves پیشنهاد کردن تغییر مکان
statip shift register ثبات تغییر مکان ایستا
output per unit of displacement توان در واحد تغییر مکان
support movement تغییر مکان تکیه گاه
echeloned displacement تغییر مکان رده برده
moved پیشنهاد کردن تغییر مکان
move پیشنهاد کردن تغییر مکان
columnar transposition تغییر مکان دادن عوامل در ستون
displacement جابجا شدن جابجایی تغییر مکان
disposition صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
subschema زیرمجموعه با تغییر شکل دیدگاه منطقی از شمای پایگاه داده که مورد نیاز برنامه کاربردی استفاده کننده بخصوصی میباشدزیرشمای
multipass overlap سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
left justification تغییر مکان عدد دودویی به سمت چپ عدد
intransit در حال تغییر مکان در حال سفر یاانتقال
overlap سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
barnstorm مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
shift instruction دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی
cross hairs دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
stacked روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stack روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacks روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
material consequence شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
conditional شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material conditional شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material implication شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
implication شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
implies شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
peek فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeked فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeking فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeks فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
moved کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moves کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
move کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
programmable logic array ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
end strings نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
hangover تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangovers تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
varies تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
migration نقل مکان نقل مکان کردن
plastic تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
variable area nozzle نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changing تغییر کردن تغییر دادن
change over تغییر روش تغییر رویه
change تغییر کردن تغییر دادن
changes تغییر کردن تغییر دادن
changed تغییر کردن تغییر دادن
fm فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
dialectician منطقی
logical trace رد منطقی
rational منطقی
dialectic منطقی
not نه منطقی
dialectical منطقی
reasonable منطقی
argumentative منطقی
argumentive منطقی
logistic منطقی
logical منطقی
intralogical منطقی
logic منطقی
counter march تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
logic design طراحی منطقی
postulating قیاس منطقی
logic analysis تحلیل منطقی
logic add جمع منطقی
logic design طرح منطقی
postulates قیاس منطقی
logic network شبکه منطقی
stand to reason <idiom> منطقی بودن
unreasoning غیر منطقی
logical multiply ضرب منطقی
logic operation عمل منطقی
elench تکذیب منطقی
logical function تابع منطقی
syllogism قضیه منطقی
logical error خطای منطقی
logic device دستگاه منطقی
logic gate دروازه منطقی
syllogism قیاس منطقی
logic function تابع منطقی
ligical multiply ضرب منطقی
logic board برد منطقی
logic error خطای منطقی
logic element عنصر منطقی
logic array ارایه منطقی
to stand to reason منطقی است
consecution نتیجه منطقی
logic gates گیتهای منطقی
logic circuit مدار منطقی
postulated قیاس منطقی
logic circuits مدارهای منطقی
logic multiply ضرب منطقی
logic diagram نمودار منطقی
postulate قیاس منطقی
logic card کارت منطقی
logic instruction دستورالعمل منطقی
logic board تخته منطقی
logical connective رابط منطقی
illogic غیر منطقی
rational عقلانی منطقی
logical drives گردانندههای منطقی
alu واحدحسابی- منطقی
logical expression مبین منطقی
logical fallacy سفسطه منطقی
logical file پرونده منطقی
logical file فایل منطقی
logical instruction دستورالعمل منطقی
logical record مدرک منطقی
non logical غیر منطقی
logical connector رابط منطقی
logical decision تصمیم منطقی
logical design طرح منطقی
logical design طراحی منطقی
logical difference تفاضل منطقی
paralogism لغزش منطقی
nonsequitur غیر منطقی
logical not نقص منطقی
logical not نفی منطقی
and ضرب منطقی
logical operations عملیات منطقی
logical operator عملگر منطقی
logical representation نمایش منطقی
logical record رکورد منطقی
logical reasoning استدلال منطقی
logical product رکورد منطقی
inconsecutive فاقدارتباط منطقی
inconsequent فاقدارتباط منطقی
logical sum جمع منطقی
logical symbol علامت منطقی
logical operation عملکرد منطقی
and جمع منطقی
irrationally بطورغیر منطقی
or یای منطقی
logicality منطقی بودن
logical value مقدار منطقی
logical operation عمل منطقی
logical value ارزش منطقی
logical unit واحد منطقی
logical comparison مقایسه منطقی
logic theory نظریه منطقی
logic sum مجموع منطقی
logic switch گزینه منطقی
logic symbol نماد منطقی
logic symbol علامت منطقی
logical add جمع منطقی
rational expectations انتظارات منطقی
consequence نتیجه منطقی
logical state حالت یک منطقی
logic variable متغیر منطقی
postulation قیاس منطقی
logic unit واحد منطقی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com