English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
contrast تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrasted تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrasting تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrasts تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
Other Matches
contrasts دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrasting دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrast دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrasted دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
black and white سیاه و سفید
achromatic سیاه و سفید
BPP یک بیت برای سیاه یا سفید
to not lift a finger <idiom> دست به سیاه و سفید نزدن [اصطلاح]
monochrome در یک رنگ با سایههای خاکستری و سیاه و سفید
dorper گوسفند افریقایی سفید صورت سیاه
woodruff حشره مصنوعی دارای بالهای سیاه و سفید
painted lady پروانه قرمز که خالهای سیاه و سفید دارد
checkered flag پرچم شطرنجی سفید و سیاه پایان مسابقه اتومبیلرانی
paper white monitor صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
reverses حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
reversing حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
reverse حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
You went in a black veil, but must come out in a w. <proverb> با چادر سیاه رفتى باید با کفن سفید بیرون بیائى .
reversed حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
achromatic colour رنگ بین سیاه و سفید که توسط آداپتور گرافیکی نمایش داده میشود
division boards قسمت مسیر گوی بولینگ که تختههای سفید و سیاه بهم وصل می شوند
resolving power اندازه گیری توانایی سیستم نوری برای تشخیص خط وط سیاه روی صفحه سفید.
monochrome صفحه نمایش کامپیوتر که متن و گرافیک را سیاه و سفید و سایه دار و نه رنگی نشان میدهد
positive که متن و گرافیک به رنگ سیاه ری زمینه سفید نشان داده میشود تا از صفحه چاپ شده تقلید کند
realizing the palette انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizes انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realized انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realising انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realised انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realises انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realize انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
a chromatic [معماری بدون رنگ یعنی تنها با رنگ سیاه و سفید با آلروماتیک]
apartheid نفاق و جدایی بین سیاه پوستان و سفید پوستان افریقای جنوبی
watermark علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermarks علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
blacker 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
basalt نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
silhouette نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouettes نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
melanin رنگ سیاه ولکههای سیاه روی پوست
crape نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
leukon عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
Colors [American English] رنگها
flight of colors پرش رنگها
collage هنراختلاط رنگها
chromatic مربوط به رنگها
chromatics علم رنگها
color disk گرده رنگها
color circle دایره رنگها
collages هنراختلاط رنگها
sable رنگ سیاه لباس سیاه
sables رنگ سیاه لباس سیاه
smutted whcat گندم سیاه یا زنگ سیاه
black holes حفره سیاه چاله سیاه
black hole حفره سیاه چاله سیاه
bold face طرح سیاه حرف سیاه
ethiops سیاب سیاه جیوه سیاه
platina پلاتین یا طلای سفید طبیعی برنگ طلای سفید
white with blue stripes سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
panchromatic حساس نسبت بهمه رنگها
color anomia زبان پریشی نامی رنگها
color sorting test ازمون دسته بندی رنگها
BPP هشت بیت برای ترکیبی از رنگها
thinner حلالی برای کاهش ویسکوزیته رنگها
BPP چهار بیت برای ترکیبی از رنگها
The color harmony in nature is very interesting. هماهنگی رنگها درطبیعت بسیار جالب است
diversities تفاوت
amphoteric بی تفاوت
indifferent بی تفاوت
diversity تفاوت
apathetic بی تفاوت
indfferent بی تفاوت
discrepancy تفاوت
noise margin تفاوت خش
margine تفاوت
differences تفاوت
exchange تفاوت
margins تفاوت
margin تفاوت
difference تفاوت
exchanged تفاوت
exchanges تفاوت
exchanging تفاوت
achloropsia نوعی نابینایی درمورد رنگها مخصوصا رنگ سبز
leukocyte گویچه سفید خون گلبول سفید خون
price differential تفاوت قیمت
neutral equilibrium تعادل بی تفاوت
inequalities تفاوت نامعادله
permissible deviation تفاوت مجاز
losing the exchange تفاوت دادن
minor exchange تفاوت کوچک
what the odds چه تفاوت میکند
neutral stability پایداری بی تفاوت
displaciment تفاوت مکان
inequality تفاوت نامعادله
sensed difference تفاوت محسوس
tolerance تفاوت مجاز
tolerances تفاوت مجاز
winning the exchang تفاوت گرفتن
significant difference تفاوت معنادار
product differentiation تفاوت محصول
long odds تفاوت زیاد درمسابقه
make over <idiom> بی تفاوت جلوه دادن
jnd کمترین تفاوت محسوس
they differ materially تفاوت کلی با هم دارند
discrepancy تفاوت اشتباه در حساب
agio تفاوت هزینه تسریع
just noticeable difference کمترین تفاوت محسوس
rank difference correlation همبستگی تفاوت رتبه ها
as cool as a cucumber <idiom> مثل یخ [سرد و بی تفاوت]
sed خطای معیار تفاوت
in the face of such odds با وجود این تفاوت
standard error of difference خطای معیار تفاوت
by far <idiom> با تفاوت زیاد،بزرگ
colour برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
colours برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
color code روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها
it makes a t. difference تفاوت خیلی زیادی نمیکند
thermal transfer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
palette تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
palettes تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
thermal wax روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal wax transfer printer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
to split the difference تفاوت میان دو چیز را دو نیم کردن
total factor productivity تفاوت بین رشد داده ها و ستاده ها
trade gap تفاوت بین صادرات و واردات یک کشور
qualities تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
balance of trade تفاوت رقم صادرات و واردات دوکشور با هم
markup تفاوت بین هزینه و قیمت کالا
quality تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
straight face چهره رسمی و بی نشاط قیافه بی تفاوت
black body radiation تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
declination مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
debt discount تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
balance of trade تفاوت رقم واردات و صادرات کشور در زمان معین
xanthochroid شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
ansi که نحوه نمایش رنگها و تصاویر کوچک و ساده را روی صفحه نمایش بیان میکند
standards محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
ansi ترتیبی از حروف کنترلی صفحه نمایش ANSI که رنگها و خصوصیات متن را روی صفحه کنترل میکند این ترتیب با کلید ESC و شروع میشود
analog صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
analogues صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
analogue صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
tare تفاوت وزن خالص و وزن ناخالص
white tailed دم سفید
hoary سفید
shiro سفید
whitest سفید
whiter سفید
white سفید
snow-white سفید
chalk گل سفید
chalked گل سفید
chalking گل سفید
chalks گل سفید
blank سفید
blank check چک سفید
hoary headed مو سفید
snowy سفید
blank cheques چک سفید
minever خز سفید
sow white سفید
alabastrine سفید
blankest سفید
whiting گچ سفید
miniver خز سفید
blank cheque چک سفید
silvery سفید
coif عرقچین سفید
white beard ریش سفید
impudent چشم سفید
the white house کاخ سفید
kerosene نفت سفید
blankbook دفترچه سفید
wheat bread نان سفید
blank signed cheque چک سفید امضاء
tabula rasa لوح سفید
blank signed document سفید امضاء
white collar یقه سفید
lily white خیلی سفید
watcheye سگ چشم سفید
decolo سفید کردن
duenna گیس سفید
to grow سفید شدن
cummin زیره سفید
garnish پارچه سفید
garnished پارچه سفید
garnishes پارچه سفید
galvanised سفید کردن
galvanises سفید کردن
galvanising سفید کردن
chlorosis یرقان سفید
unleached سفید نشده
veratrum خربق سفید
wall eye چشم سفید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com