Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (9 milliseconds)
English
Persian
symbolic interpretation
تفسیر نمادی
Other Matches
interpretations
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretation
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
logistic
منطق نمادی مربوط به منطق نمادی
interpretable
قابل تفسیر تفسیر بردار
symbolic code
کد نمادی
symbolically
نمادی
symbolic
نمادی
symbolic representation
بازنمایی نمادی
symbolic language
زبان نمادی
symbolic logic
منطق نمادی
symbolization
نمادی کردن
symbolic notation
نشانگذاری نمادی
symbolic parameter
پارامتر نمادی
symbolic processes
فرایندهای نمادی
asemia
ناتوانی نمادی
symbol stringe
رشته نمادی
symbolic address
نشانی نمادی
binary system
نظام دو نمادی
symbolic address
آدرس نمادی
symbolic code
رمز نمادی
asemasia
ناتوانی نمادی
symbolic coding
کدگذاری نمادی
vicarious trial and error
کوشش و خطای نمادی
symbolic coding
برنامه نویسی نمادی
symbolic programing
برنامه نویسی نمادی
Ouroboros
نمادی باستانی که در بسیاری از فرهنگها موجود میباشد و بصورت اژدها یا ماریست که دم خود را می جود.
Elibilinde
[طرحی ترکی در گلیم بافی که نمادی از یک انسان و حالت دست به کمر وی را نشان می دهد.]
yin yang
مرد و زن
[نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.]
sainak
سایناک
[نوعی نگاره در فرش های ترکمن که نمادی از شاخ قوچ را نشان میدهد و در حواشی بافته می شود.]
fasces
[نمادی در روم قدیم یک دسته میله که تبری در میان آن قرار داشت و و پیشاپیش فرمانداران رومی می بردند که نشان قدرت آنها بود.]
snobol
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
remark
تفسیر
notes
تفسیر
note
تفسیر
remarks
تفسیر
margent
تفسیر
observantion
تفسیر
postil
تفسیر
paraphrase
تفسیر
gloss
تفسیر
paraphrasing
تفسیر
comment
تفسیر
commented
تفسیر
noting
تفسیر
remarking
تفسیر
annotation
تفسیر
remarked
تفسیر
readings
تفسیر
reading
تفسیر
expositions
تفسیر
exposition
تفسیر
commentary
تفسیر
commentaries
تفسیر
interpertation
تفسیر
renditions
تفسیر
rendition
تفسیر
annotations
تفسیر
paraphrases
تفسیر
commenting
تفسیر
explanation
تفسیر
interpretation
تفسیر
exegesis
تفسیر
constructions
تفسیر
construction
تفسیر
exegeses
تفسیر
explanations
تفسیر
construing
تفسیر
interpretations
تفسیر
paraphrased
تفسیر
conture
تفسیر کردن
interpertation of a treaty
تفسیر معاهده
demythologize
تفسیر نوشتن
interpert
تفسیر کردن
hermeneutically
از راه تفسیر
construable
قابل تفسیر
broad interpretation
تفسیر موسع
color
تفسیر ورزشی
construction of a treaty
تفسیر معاهده
exegetic
وابسته به تفسیر
exegetics
علم تفسیر
liberal interpretation
تفسیر ازاد
literal interpretation
تفسیر ادبی
narrow interpretation
تفسیر مضیق
paraphrastically
ازراه تفسیر
photo interpretation
تفسیر عکس
reinterpretation
تفسیر مجدد
interpretable
تفسیر کردنی
interpretability
قابلیت تفسیر
expositorv
متضمن تفسیر
gloze
تفسیر کردن
hermeneutic
علم تفسیر
hermeneutics
علم تفسیر
interpertation of laws
تفسیر قوانین
make of something
<idiom>
تفسیر کردن
zend
تفسیر اوستا
troplogy
تفسیر مجازی
interpret
تفسیر کردن
misinterprets
بد تفسیر کردن
construe
تفسیر کردن
construed
تفسیر کردن
construes
تفسیر کردن
misinterpreting
بد تفسیر کردن
exegetically
ازراه تفسیر
misconstrue
بد تفسیر کردن
misconstrued
بد تفسیر کردن
misconstruing
بد تفسیر کردن
misinterpreted
بد تفسیر کردن
misinterpret
بد تفسیر کردن
interpreted
تفسیر کردن
interpreting
تفسیر کردن
interprets
تفسیر کردن
translation
پچواک تفسیر
translations
پچواک تفسیر
misconstruction
تفسیر نادرست
misconstructions
تفسیر نادرست
version
تفسیر نسخه
versions
تفسیر نسخه
annotates
تفسیر نوشتن
annotated
تفسیر نوشتن
annotated
تفسیر کردن
annotates
تفسیر کردن
annotating
تفسیر نوشتن
annotating
تفسیر کردن
annotator
تفسیر نویس
commentaries
تفسیر حقوقی
annotate
تفسیر کردن
commentary
تفسیر حقوقی
annotate
تفسیر نوشتن
misconstrues
بد تفسیر کردن
misinterpreting
بغلط تفسیر کردن
misinterprets
بغلط تفسیر کردن
reinterpret
دوباره تفسیر کردن
economic interpretation of history
تفسیر اقتصادی تاریخ
misinterpreted
بغلط تفسیر کردن
symonds' picture study test
ازمون تفسیر تصاویرسایموندز
to read too much into
تفسیر ناموجه کردن
misinterpret
بغلط تفسیر کردن
tropologic
دارای تفسیر اخلاقی
photo geology
تفسیر عکسهای هوایی
mystagogy
تفسیر رموز دینی
postil
تفسیر کتاب مقدس
picture interpretation test
ازمون تفسیر تصاویر
misconsture
بد تفسیر کردن دیر فهمیدن
construable
قابل تجزیه تفسیر شدنی
midrash
تفسیر کتاب مقدس یهود
tropology
ترجمه یا تفسیر مجازی وروحانی
annotating
شرح و تفسیر بازی شطرنج
annotates
شرح و تفسیر بازی شطرنج
annotate
شرح و تفسیر بازی شطرنج
spiritualize
بطور معنوی تفسیر کردن
annotated
شرح و تفسیر بازی شطرنج
symbol table
جدول نمادها جدول نمادی
photo interpretation
تفسیر عکس هوایی نقشه عکسی
rule of reason
تفسیر قانونی توام با سوء نیت
paraphrasing
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrases
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrased
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrase
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paradise rug
طرح درختی باغ و گل
[در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
literality
صوری بودن عینیت تفسیر یا ترجمه لفظی
syntheses
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
synthesis
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
Murghi rugs
فرش های مرغی
[این طرح در فرش های جنوب ایران بیشتر دیده شده و نمادی از مرغ یا خروس را بصورت شکل هندسی نشان می دهد.]
interpretative
نرم افزاری که کد تفسیر سطح بالا را به دستورات که ماشین
imagery collateral
وسایل و ابزار مخصوص کمک به تفسیر عکس هوایی
econometrics
کاربردریاضیات و امار در اندازه گیری تفسیر و بررسی پدیدههای اقتصادی
verba accipienda sunt secundum
materiam subjectam الفاظ باید به مقتضای موضوع تعبیر و تفسیر شوند
rule of reason
تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
rationalises
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalizing
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalize
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalised
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalizes
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalized
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalising
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
leninism
اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
peacock
طرح طاووس
[این طرح در فرش های ایرانی، چینی، مغولی، قفقازی و ترکیه بصورت های متفاوت بکار می رود. در فرش چین گاه در کل متن و گاه در فرش ایران و قفقاز بصورت نمادی کوچک در گوشه و کنار فرش بافت می شود.]
fascism
نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
translating
معنی کردن تفسیر کردن
translates
معنی کردن تفسیر کردن
translate
معنی کردن تفسیر کردن
translated
معنی کردن تفسیر کردن
paraphrases
تفسیر کردن تاویل کردن
paraphrased
تفسیر کردن تاویل کردن
paraphrasing
تفسیر کردن تاویل کردن
explian
تاویل کردن تفسیر کردن
paraphrase
تفسیر کردن تاویل کردن
action agent
مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
ansi
برنامه مستقیم نرم افزاری کوچک که کدهای کنترلی صفحه نمایش ANSI را تفسیر میکند و صفحه نمایش را کاملا کنترل میکند
to regard something as something
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to see something as something
[ to construe something to be something]
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
pen
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penned
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pens
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penning
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com