English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
effective demand تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
Other Matches
victualling bill پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
storage مواد مختلف که قادر به ذخیره داده هستند
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
inelastic demand تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
pseudo random قط عات حافظه RAM پویا , که قادر به تنظیم مجدد هستند و بنابراین فاهری مشابه قطعه , RAM ایستا دارند
short lot کالایی که مقدار موجود از ان کم است و در محوطه کوچک انبار میشود
blood chit تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
caveator کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
theory of effective demand determination نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
dead stock کالای بدون خریدان
paged address که بعد شماره صفحه به آنها اختصاص داده میشود. آدرسهای حافظه مربوط به صفحهای هستند که بعدا به حافظه فیزیکی موجود تط بیق داده میشود.
prohibitive price بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
To place an order for some goods. کالائی را سفارش دادن
consumption history شرح حال مصرف کالائی خاص
wage good کالائی که نقش مزد را ایفا میکند
polymorph عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
standard محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standards محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
caveat emptor یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
current ratio نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
whole prices قیمتهای عمده
market prices قیمتهای بازار
relative prices قیمتهای نسبی
official prices قیمتهای رسمی
demand price حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
Shoppers were scrambling to get the best bargains. خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
competitive price قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
distorted prices قیمتهای تحریف شده
guaranteed prices قیمتهای تضمین شده
value cost contract پیمان بستن با قیمتهای پایه
market prices قیمتهای تعیین شده در بازار
index of retail prices شاخص قیمتهای خرده فروشی
price support system نظام قیمتهای حمایت شده
index of wholesale prices شاخص قیمتهای عمده فروشی
point of sale محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
implied malice سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
accumulated profit پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
sets 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tabled استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
cads محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
escalation مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
paasche price index یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
picketings اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
double coincidence of wants زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
omnipotent قادر مطلق
free swimming قادر به شنا
almightly قادر مطلق
all-powerful قادر مطلق
numerate قادر شمردن
omnipotent قادر متعال
motile قادر بجنبش
dosages مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
able to justify bail قادر به تقبل ضمانت
solvent قادر به پرداخت قروض
solvent قادر به پرداخت دیون
solvents قادر به پرداخت قروض
solvents قادر به پرداخت دیون
literacy قادر به خواندن بودن
enabling قادر ساختن توانا
enables قادر ساختن توانا
enabled قادر ساختن توانا
enable قادر ساختن توانا
solvable قادر بتادیه وام
at the instance of به تقاضای
total demand تقاضای کل
aggregate demand تقاضای کل
at the request of تقاضای
capability قادر به انجام کاری بودن
acatamathesia قادر بدرک سخن نبودن
thermoduric قادر به استقامت در برابرحرارت زیاد
may توانایی داشتن قادر بودن
complementary demand تقاضای تکمیلی
composite demand تقاضای مرکب
pop the question <idiom> تقاضای ازدواج
elastic demand تقاضای با کشش
inelastic demand تقاضای بی کشش
applications تقاضای کار
application تقاضای کار
demand for payment تقاضای پرداخت
giving تقاضای رای
joint demand تقاضای مشترک
application for loan تقاضای وام
gives تقاضای رای
give تقاضای رای
effective demand تقاضای موثر
market demand تقاضای بازار
request to send تقاضای ارسال
aggregate demand function تابع تقاضای کل
final demand تقاضای نهائی
excess demand تقاضای بیش از حد
aggregate market demand تقاضای کل بازار
request substitution تقاضای تعویض
at the instance of بر حسب تقاضای
national demand تقاضای ملی
complementary demand تقاضای مکمل
re claim تقاضای مجدد
maximum demand تقاضای بیشینه
at my request مطابق با تقاضای من
factor demand تقاضای عوامل
gold washing شستن طلائی [نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
facility قادر به انجام کاری به سادگی بودن
enabling قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled قادر ساختن وسیله فراهم کردن
eurybathic قادر به زندگی کردن در اعماق مختلف اب
enable قادر ساختن وسیله فراهم کردن
bandwidth در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
taxes تحمیل تقاضای سنگین
tax تحمیل تقاضای سنگین
taxed تحمیل تقاضای سنگین
apply for a divorce تقاضای طلاق کردن
credit application تقاضای گشایش اعتبار
elastic demand تقاضای انعطاف پذیر
elastic demand تقاضای کشش دار
derived demand تقاضای مشتق شده
downward sloping demand curve منحنی تقاضای نزولی
soft market بازار با تقاضای خوب
oyer تقاضای استماع یا دادرسی
demands تقاضای خرید کالا
demanded تقاضای خرید کالا
law of downward sloping demand قانون تقاضای نزولی
demand تقاضای خرید کالا
perfectly inelastic demand تقاضای کاملا بی کشش
marginal demand price قیمت تقاضای نهائی
perfectly elastic demand تقاضای کاملا با کشش
rpo تقاضای مظنه قیمت
to request issuance تقاضای صدور کردن
individual demand schedule جدول تقاضای فردی
inelastic demand تقاضای غیر حساس
toa for a job or position تقاضای شغل کردن
batch processing سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
absolutism حکومت مطلقه اعتقاد به قادر علی الاطلاق
able to withstand contamination <adj.> قادر به مقاومت در برابر آلودگی [بوم شناسی]
ectogenic قادر بادامه زندگی درخارج از میزبان خود
interactive برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
ask for a lady's hand تقاضای ازدواج با بانویی کردن
rts Send To Request تقاضای ارسال
put the bite on someone <idiom> از کسی تقاضای پول کردن
excess demand تقاضای زیادی مازاد تقاضا
request time out تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
To demand prompt payment. تقاضای پرداخت فوری کردن
To ask for political asylum. تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
reclamation تقاضای جبران خسارت کردن
To seek political asylum. تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
call of more حق تقاضای زیاد کردن مبیع
demurring تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurred تقاضای درنگ یا مکث کردن
demur تقاضای درنگ یا مکث کردن
layer برنامهای که تقاضای ارسال کند
demurrer تقاضای تاخیر درصدور حکم
layers برنامهای که تقاضای ارسال کند
caller شخصی که تقاضای تماس دارد
callers شخصی که تقاضای تماس دارد
demurs تقاضای درنگ یا مکث کردن
planned demand تقاضای برنامه ریزی شده
graphics چاپگری که قادر به چاپ تصاویر map-bit است
all weather fighter هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
directors هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
director هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
programmers شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
aerospace vehicle هر رسانگر کنترلی که قادر به پرواز در هوا و فضا باشد
macro برنامه اسمبلر که قادر به کدگشایی دستورات ماکرو است
programmer شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
music chip مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
blue bark تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
demand accommodation تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
letters rogatory نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
postulancy تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
nonce word واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
speculative demand for money تقاضای سفته بازی برای پول
statement of charge مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
to withdraw an application صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
handle نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handles نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
communication ترمینال یا مودمی که قادر به ذخیره سازی داده ارسال شده است
recorder قطعهای که قادر به ارسال سیگنالهای ورودی به رسانه ذخیره سازی است
recorders قطعهای که قادر به ارسال سیگنالهای ورودی به رسانه ذخیره سازی است
faulted سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
faults سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
communicating word processor پردازنده کلمه یا ایستگاه کاری که قادر به ارسال و دریافت داده است
edp پردازشگر کلمه که قادر به انجام توابع پردازش داده مشخص است
hypermedia متن با کلمات کلیدی خاص که قادر به نمایش تصویر و صوت باشد
landplane هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
fault سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
ARQ که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
The victors demanded unconditional surrender . فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com