English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (8 milliseconds)
English Persian
scissor junction تقاطع مورب
Other Matches
grade crossings تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
grade crossing تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
oblique مورب
inclined مورب
skews مورب
skewing مورب
skew مورب
skewed مورب
diagonal مورب
crisscross مورب
bevel مورب
ramp sight دید مورب
inclined plane سطح مورب
inclined axis محور مورب
oblique plane سطح مورب
oblique compartment زمین مورب
diagonal perspective پرسپکتیو مورب
oblique fire اتش مورب
diagonalcut برش مورب
oblique projection تصویر مورب
kitty corner مورب اریب
diagonal pass پاس مورب
diagonal flow جریان مورب
worm gear دنده مورب
catercorner بطور مورب
catercornered بطور مورب
skew throat گلوی مورب
inclined axis محور مورب
oblique عکس مورب
bevel gear دنده مورب
oblique حاده یا منفرجه مورب
traverse حرکت عرضی یا مورب
traversed حرکت عرضی یا مورب
cornerwise بطور اریب مورب
cornerways بطور اریب مورب
traverses حرکت عرضی یا مورب
traversing حرکت عرضی یا مورب
slant range برد مورب هدف
obliquely بشکل اریب بطور مورب
image sharpness خطوط مورب تحت زاویه معین
featherstitch کوک مورب و چپ و راست درحاشیه دوزی
range angle زاویه مربوط به برد مورب هدف
bar pattern ترام با خطوط مورب با زاویه کوچکتر از 54 درجه
raster خطوط مورب تحت زاویه مخصوص بصورت هاشورترام
berm خاکریزی پله مانندی که در دو طرف کانال به صورت مورب ریخته میشود
street crossing تقاطع
intersections تقاطع
intersection تقاطع
crossing line خط تقاطع
weaving تقاطع
junctions تقاطع
chiasma تقاطع
junction تقاطع
intersected تقاطع
intersects تقاطع
crosser تقاطع
line cross تقاطع خط
crossest تقاطع
cross تقاطع
intersect تقاطع
decussation تقاطع
crosses تقاطع
interlace تقاطع کردن
weaving section منطقه تقاطع
weaving distance طول تقاطع
beam grillage تقاطع تیرها
crossing plane سطح تقاطع
intersections تقاطع همبر
road junction تقاطع راه
road junction تقاطع جاده
intersection point نقطه تقاطع
point of intersection نقطه تقاطع
cross road تقاطع جاده
crisscross تقاطع کردن
tree traversal تقاطع درختی
angle of erossing زاویه تقاطع
focused نقطه تقاطع
intertwines تقاطع کردن
focussed نقطه تقاطع
intertwined تقاطع کردن
intertwine تقاطع کردن
intersects تقاطع کردن
intersected تقاطع کردن
intersect تقاطع کردن
intersection تقاطع همبر
meets مقتضی تقاطع
meet مقتضی تقاطع
focus نقطه تقاطع
focussing نقطه تقاطع
focusses نقطه تقاطع
focuses نقطه تقاطع
intertwining تقاطع کردن
intercept محل تقاطع
intercepting محل تقاطع
intercepts محل تقاطع
grade crossing تقاطع شاهراه
grade crossings تقاطع شاهراه
crossing محل تقاطع
crossing نقطه تقاطع
intercepted محل تقاطع
angle of cutting زاویه تقاطع
multiway junction تقاطع چند راه
intersectional وابسته بمحل تقاطع
interlacement درهم بافتگی تقاطع
intercept point محل تقاطع [ریاضی]
grade crossing تقاطع راه اهن
crossing tower برج تقاطع در کلیسا
grade crossings تقاطع راه اهن
crossroad محل تقاطع دو جاده
Go to the second crossroad. به دومین تقاطع بروید.
Go to the first crossroad. به اولین تقاطع بروید.
level crossings محل تقاطع دو خط راه اهن
cross over point نقطه تقاطع مسیر رژه
intercross تقاطع کردن جفت گیری
level crossing محل تقاطع دو خط راه اهن
traffic cut تقاطع دو جریان عبور و مرور
cross road محل تقاطع دو جاده چهارراه
ford crossing تقاطع جاده با مجاری ابگذر
meet مواجه شدن تقاطع کردن
meets مواجه شدن تقاطع کردن
z scale نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
bypassed از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
cross roads تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
bypassing از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
flyover junction تقاطع دو راه ناهمکف چهارراه دو تراز
bypasses از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypass از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
skyline خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است
skylines خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است
decussate تقاطع یکی در میان یا بشکل > ضرب در< بودن
The main road bears to the right. این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
long base method روش تقاطع نقشه برداری بااستفاده از یک باز طولانی
absolute address مختصاتی که فاصله یک نقطه از محل تقاطع بردارها را نشان میدهد
parameters نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
parameter نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
nick ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicked ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicking ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicks ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
collision course interception تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن
houndstooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
hound's tooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
graticule ticks نقاط تقاطع خطوط شبکه بندی نصف النهارات و مدارات روی نقشه
grade separation تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
rectification تصویر کردن یک عکس مورب هوایی روی یک سطح افقی راست کردن عکس
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
radio position finding روش تعیین محل ایستگاه فرستنده به روش تقاطع
cross hairs دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
heddle rod چوب کوجی [به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossest تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
fly through عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com