Dictiornary-Farsi | تقسیمات بزرگ طبله | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
grand division	تقسیمات بزرگ طبله


Other Matches

divisions	تقسیمات
division	تقسیمات
azimuth resolution	تقسیمات سمتی
moom towng boun	تقسیمات بدن
underpart	تقسیمات جز بخش فرعی
administrations	تقسیمات جزء وزارتخانه ها درشهرها
repartition	توزیع مجدد وابسته به تقسیمات
administration	تقسیمات جزء وزارتخانه ها درشهرها
subregion	یکی از تقسیمات اولیه ناحیه بخش
compartment marking	تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
phratry	درتاریخ یونان واحد قومیت یکی از تقسیمات سه گانه قبیله
belly	طبله
bellies	طبله
scale	طبله
drum	طبله
drummed	طبله
range drum	طبله مسافت
drum plotter	کشنده طبله
site scale	طبله تراز
magnetic drum	طبله مغناطیسی
drum printer	چاپگر طبله
micrometer scale	طبله میکرومتر
revolving drum	طبله چرخان
drum plotter	رسام طبله
deflection scale	طبله سمت
range scale	طبله مسافت
print drum	طبله چاپ
separations	طبله جداشدگی
separation	طبله جداشدگی
range indicator	طبله مسافت
deflection scale	طبله مقیاس سمت
azimuth micrometer	طبله میکرومتر سمتی
windage	طبله حرکت سمت
log drum	طبله واقعه نگاره
range quadrant	طبله تراز تیر
sight scale	طبله نشانه روی
range drum	طبله بستن مسافت به توپ
range quadrant	طبله مقیاس درجه توپ
departmentalism	اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
micrometer scale	طبله اعدادجزیی مقیاس اعداد جزیی
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
garden design	طرح باغی [با تقسیمات مستطیلی بصورت باغچه ها و چهارباغ و حوض و آبروها. این طرح از قرن بازدم میلادی مشاهده شد و جلوه ای از حیاط خانه ها و کاخ ها را نشان می دهد.]
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
speed ring	طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
range scale	طبله برد مقیاس مسافت جدول مسافت
range disk	صفحه تصحیح برد طبله تصحیح مسافت
dispersion scale	طبله مخصوص تصحیح پراکندگی مقیاس پراکندگی میزان پراکندگی
massively	بزرگ
smallest	بزرگ نه
gate	در بزرگ
headman	بزرگ
gates	در بزرگ
headmen	بزرگ
of a large size	بزرگ
massive	بزرگ
long ton	تن بزرگ
large sized a	بزرگ
graves	بزرگ
gravest	بزرگ
megapod	بزرگ پا
majuscule	بزرگ
majuscular	بزرگ
decuman	بزرگ
extensive	بزرگ
eminent	بزرگ
magacephalic	بزرگ سر
small	بزرگ نه
macrocephalic	بزرگ سر
macro	بزرگ
smaller	بزرگ نه
doyennes	زن بزرگ
doyenne	زن بزرگ
voluminous	بزرگ
adult	بزرگ
adults	بزرگ
biggest	بزرگ
mightier	بزرگ
mightiest	بزرگ
mighty	بزرگ
full bottomed	بزرگ
egregious	بزرگ
bigger	بزرگ
bandog	سگ بزرگ
canis major	سگ بزرگ
canis majoris	سگ بزرگ
dignified	بزرگ
bulky	بزرگ
large sized	بزرگ
king size	بزرگ
great	بزرگ
grave	بزرگ
great-	بزرگ
immane	بزرگ
hugeous	بزرگ
bulkier	بزرگ
greatest	بزرگ
majestic	بزرگ
bulkiest	بزرگ
considerably large	بس بزرگ
highs	بزرگ
highest	بزرگ
enormous	بزرگ
largest	بزرگ
paternal grandmother	نه نه بزرگ
larger	بزرگ
large	بزرگ
walloping	بزرگ
extra	بزرگ
vast	بزرگ
grossing	بزرگ
gross	بزرگ
stour	بزرگ
majoring	بزرگ
jumbos	بزرگ
majored	بزرگ
grosser	بزرگ
grosses	بزرگ
vasty	بزرگ
grossest	بزرگ
extra-	بزرگ
extras	بزرگ
nonus	بزرگ
spanking	بزرگ
wallopings	بزرگ
swith	بزرگ
major	بزرگ
big	بزرگ
spankings	بزرگ
grossed	بزرگ
swingeing	بزرگ
propylon	در بزرگ
high	بزرگ
jumbo	بزرگ
foyer	راهرو بزرگ
longbow	کمان بزرگ
cataclysms	سیل بزرگ
blunders	اشتباه بزرگ
on a grand scale <adv.>	در مقیاس بزرگ
longbows	کمان بزرگ
alcove	طاقچه بزرگ
achievement	کار بزرگ
cataclysm	سیل بزرگ
blunder	اشتباه بزرگ
emporia	بازار بزرگ
blundered	اشتباه بزرگ
emporium	بازار بزرگ
emporiums	بازار بزرگ
blundering	اشتباه بزرگ
platter	بشقاب بزرگ
a large car	یک اتومبیل بزرگ
mausoleum	ارامگاه بزرگ
mausoleums	ارامگاه بزرگ
aggrandise	بزرگ کردن
aggrandise	بزرگ شدن
aggrandize	بزرگ کردن
arch enemy	دشمن بزرگ
arch fiend	دیو بزرگ
archfiend	دیو بزرگ
archbshop	اسقف بزرگ
archduchess	دوشس بزرگ
archduke	دوک بزرگ
zooms	بزرگ کردن
zoomed	بزرگ کردن
platters	بشقاب بزرگ
antrum	غار بزرگ
paterfamilias	بزرگ خانواده
magnification	بزرگ نمایی
magnifications	بزرگ نمایی
archenemy	دشمن بزرگ
maximised	بزرگ کردن
billows	موج بزرگ اب
bulldog	نوعی سگ بزرگ
bulldogs	نوعی سگ بزرگ
whacking	خیلی بزرگ
whackings	خیلی بزرگ
store	مغازه بزرگ
storing	مغازه بزرگ
tankard	ابخوری بزرگ
tankards	ابخوری بزرگ
hunk	تکه بزرگ
billow	موج بزرگ اب
grand	بزرگ مهم
billowing	موج بزرگ اب
billowed	موج بزرگ اب
distends	بزرگ کردن
maximises	بزرگ کردن
maximising	بزرگ کردن
maximize	بزرگ کردن
maximized	بزرگ کردن
maximizes	بزرگ کردن
maximizing	بزرگ کردن