Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
distributor
تقسیم برق توزیع کننده
distributors
تقسیم برق توزیع کننده
Other Matches
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
divider
جدا کننده تقسیم کننده
dispensator
توزیع کننده
distributors
توزیع کننده
distributor
توزیع کننده
reseller
توزیع کننده
mark-up
سود توزیع کننده
dispatcher
توزیع کننده امکانات
distributor duct
کانال توزیع کننده
mark-ups
سود توزیع کننده
distributing tee
سه راهی توزیع کننده
parcel
به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
parcels
به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
mark up
سود توزیع کننده کالا
divider
تقسیم کننده
denominator
تقسیم کننده
denominators
تقسیم کننده
demultiplexer
تقسیم کننده
divisive
تقسیم کننده
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
dosing machine
دستگاه تقسیم کننده با مقیاس
partition coefficient
ضریب توزیع ضریب تقسیم
subdivider
تقسیم کننده باجزاء فرعی بخشیزه گر
radio sheck
یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
processor
تقسیم کننده سیگنال که توسط ریز پردازندهای در شبکه کنترل میشود
functional distribution
توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
divisor
عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous
تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
vernier
درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
gini coefficient
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
baseband
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
poisson distribution
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
trellis coding
روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
functional distribution of income
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
subdivided
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdividing
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
sector
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sectors
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
distributions
پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
distribution
پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
allotments
توزیع
issue
توزیع
distribution
توزیع
dissemination
توزیع
t distribution
توزیع تی
repartition
توزیع
dispensations
توزیع
dispensation
توزیع
issued
توزیع
distributions
توزیع
allotment
توزیع
issues
توزیع
marketing
توزیع
dispatching
توزیع امکانات
gaussian distribution
توزیع نرمال
equalizing basin
حوضچه توزیع اب
energy distribution
توزیع انرژی
rotation system
توزیع تناوبی
distributed
توزیع شده
hypergeometric distribution
توزیع فراهندسی
revolving top
استوانه توزیع
gauaaian distribution
توزیع گوسی
exponential distribution
توزیع نمایی
allotments
تخصیص توزیع
distributing
توزیع کردن
distributes
توزیع کردن
distribute
توزیع کردن
basic of issue
مبنای توزیع
frequency distribution
توزیع فراوانی
allotment
تخصیص توزیع
fire distribution
توزیع اتش
functional distribution
توزیع اساسی
frequency distribution
توزیع بسامد
fixed system
توزیع ثابت اب
indistributable
غیرقابل توزیع
planck distribution
توزیع پلانک
redistribution
توزیع مجدد
Excess Distribution
توزیع فراوانی
normal distribution
توزیع بهنجار
normal distribution
توزیع نرمال
unissued
<adj.>
توزیع نشده
poissan distribution
توزیع پواسن
pareto distribution
توزیع پاراتو
poisson distribution
توزیع پواسون
optimal distribution
توزیع ایده ال
population distribution
توزیع جمعیت
normalized distribution
توزیع بهنجار
normal plane
توزیع نرمال
probability distribution
توزیع احتمال
dispatches
توزیع امکانات
dispatched
توزیع امکانات
dispatch
توزیع امکانات
dispense
توزیع کردن
optimal distribution
توزیع بهینه
administer
توزیع کردن
random distribution
توزیع بی نظم
administered
توزیع کردن
random distribution
توزیع تصادفی
administering
توزیع کردن
rectangular distribution
توزیع مستطیلی
administers
توزیع کردن
issue commissary
مسئول توزیع
load distribution
توزیع بار
dispensed
توزیع کردن
dispenses
توزیع کردن
despatching
توزیع امکانات
despatches
توزیع امکانات
despatched
توزیع امکانات
dealt
توزیع کردن
marketing channel
مجرای توزیع
qualitative distribution
توزیع کیفی
market channels
مجاری توزیع
land distribution
توزیع اراضی
dispensing
توزیع کردن
reinforcement distribution
توزیع ارماتورها
sample distribution
توزیع نمونه
cumulative distribution
توزیع تجمعی
distribution function
تابع توزیع
distribution law
قانون توزیع
binomial distribution
توزیع دو جملهای
spatial distribution
توزیع فضائی
trade channel
مجرای توزیع
dealing arrangments
نحوه توزیع
canonical distribution
توزیع بندادی
demotic distribution
توزیع جمعیت
unit of issue
مبنای توزیع
unit of issue
واحد توزیع
Distribution
توزیع
[ریاضی]
marketing
بازاریابی و توزیع
angular distribution
توزیع زاویهای
stress distribution
توزیع تنش
distribution free
نابسته به توزیع
cost of distribution
هزینه توزیع
continuous distributions
توزیع پیوسته
table of distribution
جدول توزیع
distributing point
نقطه توزیع
the two o'clock d.
توزیع ساعت دو
stresses distribution
توزیع تنشها
deals
توزیع کردن
deal
توزیع کردن
distributable
قابل توزیع
distribution curve
منحنی توزیع
bose distribution
توزیع بوز
arrengement of the reonforcement
توزیع اماتور
distribution factor
ضریب توزیع
distribution factors
ضرایب توزیع
chi square distribution
توزیع مربع خی
distribution ratio
نسبت توزیع
distribution system
شبکه توزیع
distribution system
سیستم توزیع
decile
توزیع دهگانه
distribution time
زمان توزیع
symmetrical distribution
توزیع متقارن
distributively
بشکل توزیع
uniform distribution
توزیع یکنواخت
unfair distribution
توزیع ناعادلانه
distributivity
توزیع پذیری
issued
توزیع کردن
bernoulli distribution
توزیع برنولی
issues
توزیع کردن
issue
توزیع کردن
income distribution
توزیع درامد
truncated distribution
توزیع ناقص
distribution of wealth
توزیع ثروت
generalized function
توزیع
[ریاضی]
wealth distribution
توزیع ثروت
distribution panel
تابلوی توزیع
boltzmann distribution
توزیع بولتزمن
distribution of income
توزیع درامد
outlet
رانش ابگیر توزیع
distributed fire
اتش توزیع شده
distributions
جدول توزیع اماد
unequal distribution of income
توزیع نابرابر درامد
distributed profits
سود توزیع شده
log normal distribution
لگاریتم توزیع عادی
theory of income distribution
نظریه توزیع درامد
distributed network
شبکه توزیع شده
unit distribution
روش توزیع به یکان
distributed profit
سود توزیع شده
trade channel
کانال توزیع کالا
uneven distribution of income
توزیع نابرابر درامد
distribution
جدول توزیع اماد
moment distribution method
روش توزیع لنگر
molecular weight distribution
توزیع وزن مولکولی
normal distribution curve
منحنی توزیع نرمال
bose einstein distribution
توزیع بوز- اینشتین
normal bivariate distribution
توزیع دو متغیری نرمال
outlets
رانش ابگیر توزیع
dispend
توزیع کردن دادن
angular probability distribution
توزیع زاویهای احتمال
normal distribution curve
منحنی توزیع بهنجار
data distribution system
سیستم توزیع داده ها
marketing area
منطقه توزیع کالا
distributed lag
توزیع فاصله زمانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com