Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
laborsaving
تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
Other Matches
supply economy
صرفه جویی در مصرف اماد صرفه جویی تدارکاتی
time saver
صرفه جویی کننده در وقت
economizer
صرفه جویی کننده انرژی
economies
صرفه جویی
economy
صرفه جویی
thrift
صرفه جویی
frugality
صرفه جویی
saving
صرفه جویی
economize
صرفه جویی کردن
scrounging
صرفه جویی کردن
economized
صرفه جویی کردن
economizes
صرفه جویی کردن
parsimony
صرفه جویی کم خرجی
scrounge
صرفه جویی کردن
economizing method
روش صرفه جویی
economy factor
ضریب صرفه جویی
economises
صرفه جویی کردن
saved
صرفه جویی کردن
spareable
قابل صرفه جویی
scrounges
صرفه جویی کردن
economised
صرفه جویی کردن
saves
صرفه جویی کردن
save
صرفه جویی کردن
cut corners
<idiom>
صرفه جویی کردن
economising
صرفه جویی کردن
scrounged
صرفه جویی کردن
gas saving
صرفه جویی در مصرف بنزین
feed heater
دستگاه صرفه جویی درحرارت
an economist of time
متخصص در صرفه جویی وقت
providence
صرفه جویی اینده نگری
austerity package
بسته صرفه جویی
[اقتصاد]
[سیاست]
to save up for something
برای چیزی صرفه جویی کردن
I'm saving up for a new bike.
من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
an economist of time
کسی که میتواند در وقت صرفه جویی کند
deflation
تقلیل میزان پول
reductive
تقلیل دهنده
reducer
تقلیل دهنده
cut corners
<idiom>
[زمانی که چیزی برای صرفه جویی در هزینه به طور بد انجام شده است]
pesky
زحمت دهنده مزاحم
economizing
صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
libraries
و در زمان و هزینه صرفه جویی شود. 2-مجموعه توابعی که کامپیوتر نیاز دارد تا به آنها مراجعه کند ولی در حافظه اصلی ذخیره نشده اند
library
و در زمان و هزینه صرفه جویی شود. 2-مجموعه توابعی که کامپیوتر نیاز دارد تا به آنها مراجعه کند ولی در حافظه اصلی ذخیره نشده اند
sparing
مضایقه کننده صرفه جو
bathymetric contour
میزان منحنیهای نشان دهنده عمق
reverberation index
دستگاه نشان دهنده میزان امواج برگشتی
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
tuners
میزان کننده
tuner
میزان کننده
tuners
میزان کننده موتور
tuner
میزان کننده موتور
gopher
موش کیسه دار کارگر حفار واستخراج کننده سنگهای معدنی
economic
نزدیک به صرفه مقرون به صرفه
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
dose rate
میزان متوسط تابشهای یونیزه کننده
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
admissive
داخل کننده اجازه دهنده
prolonger
تاخیر دهنده طولانی کننده
consummative
تکمیل کننده انجام دهنده
promoter
ترقی دهنده ترویج کننده
promoters
ترقی دهنده ترویج کننده
polarizer
متضاد کننده قطبش دهنده
intoxicating
کیف دهنده ازخودبیخود کننده
indicative
خبر دهنده اشاره کننده
adulterant
پست تر کننده استحاله دهنده
sanative
علاج کننده بهبودی دهنده
emitter
منتشر کننده پس دهنده امواج
tractarian
چاپ کننده ویاانتشار دهنده
mover
پیشنهاد کننده تکان دهنده
sanatory
علاج کننده بهبودی دهنده
assignor
واگذار کننده انتقال دهنده
truster
نسیه دهنده توکل کننده
incorporator
تشکیل دهنده ترکیب کننده
assigner
واگذار کننده انتقال دهنده
assentient
قبول کننده رضایت دهنده
improver
ترقی کننده بهبودی دهنده
developers
فاهر کننده عکس توسعه دهنده
multiplier
افزایش دهنده چند برابر کننده
abstergent
شستشو دهنده ماده پاک کننده
developer
فاهر کننده عکس توسعه دهنده
intercurrent
مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
vertical scale
عقربه نشان دهنده میزان صعود هواپیما عقربه صعود مقیاس ارتفاع
fallout contours
خطوط میزان منحنی تشعشع اتمی یا نشان دهنده شدت تشعشع اتمی
deictic
بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
gandey dancer
کارگر فصلی کارگر سیار
availability
میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo
نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
controlled environment
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
colminator
تقویت کننده نور انتقال دهنده نور
trimmer
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
tune
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tunes
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
cut back
تقلیل
diminution
تقلیل
reductions
تقلیل
reductional
تقلیل
reduction
تقلیل
reduction coefficient
ضریب تقلیل
weakens
تقلیل دادن
cut
تقلیل دادن
deceleration lane
خط تقلیل سرعت
lessens
تقلیل یافتن
depletable
تقلیل یافتنی
depopulation
تقلیل نفوس
weakened
تقلیل دادن
weakening
تقلیل دادن
depauperate
تقلیل یافته
reduction ratio
ضریب تقلیل
reducible
تقلیل پذیر
reduction of armamentes
تقلیل تسلیحات
monetary contraction
تقلیل پول
reduce
تقلیل دادن
reduce
تقلیل یافتن
lessening
تقلیل یافتن
reducing
تقلیل دادن
diminishes
تقلیل یافتن
cut back
تقلیل دادن
reducing
تقلیل یافتن
diminish
تقلیل یافتن
lessen
تقلیل یافتن
weaken
تقلیل دادن
data reduction
تقلیل داده ها
depletion
رگ زنی تقلیل
lessened
تقلیل یافتن
deflation
تقلیل قیمتها
reduces
تقلیل یافتن
reduces
تقلیل دادن
cuts
تقلیل دادن
settling rounds
گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
depleted
تقلیل درامد ملی
deplete
تقلیل درامد ملی
depleting
تقلیل درامد ملی
depletion
تقلیل درامد ملی
diminished
[قوس تقلیل یافته]
depletes
تقلیل درامد ملی
diminished
: تقلیل یافته کاسته
scrimp
نحیف تقلیل دادن
partial reduction coefficient
ضریب تقلیل جزئی
irreducible
غیر قابل تقلیل
reduction of capital
تقلیل سرمایه شرکت
single reduction
تقلیل سرعت تکی
reduced form
فرم تقلیل یافته
extender
توسعه دهنده ادامه دهنده
catalyst
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailor
امانت دهنده کفیل دهنده
conglutinative
التیام دهنده جوش دهنده
exhibitors
نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitor
نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibiter
نمایش دهنده ارائه دهنده
catalysts
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailer
امانت دهنده کفیل دهنده
self adjusting
بخودی خود میزان شونده خود میزان
uncurtailed bars
ارماتور بدون تقلیل مقطع
attenuating
تقلیل دادن دقیق شدن
lessened
کمتر کردن تقلیل دادن
attenuated
تقلیل دادن دقیق شدن
cost reduction
تقلیل قیمت تمام شده
cost saving
درامد حاصل از تقلیل هزینه
reductase
دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
lessening
کمتر کردن تقلیل دادن
diminishing utility
قانون تقلیل تمایل به مصرف
attenuates
تقلیل دادن دقیق شدن
lessen
کمتر کردن تقلیل دادن
attenuate
تقلیل دادن دقیق شدن
lessens
کمتر کردن تقلیل دادن
cut down
خلاصه کردن تقلیل دادن
hypothermal
وابسته به تقلیل درجه حرارت
economizer
صرفه جو
housewifely
صرفه جو
inadvisable
بی صرفه
economical
صرفه جو
providential
صرفه جو
frugal
صرفه جو
parsimonious
صرفه جو
denebola
صرفه
penny wise
صرفه جو
thrifty
صرفه جو
advantage
صرفه
beta leonis
صرفه
behoof
صرفه
disrate
پست کردن تقلیل رتبه دادن
cost-effective
مقرون به صرفه
inexpensive
معقول صرفه جو
economization
صرفه جوئی
frugal
با صرفه اندک
backstop technology
تکنولوژی با صرفه
thrift
صرفه جوئی
costings
مقرون به صرفه
he is a bad husband
صرفه جو نیست
gains
صرفه استفاده
gained
صرفه استفاده
gain
صرفه استفاده
frugally
با صرفه جوئی
economical
مقرون به صرفه
chariness
صرفه جوئی
isobath
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
consumption economies
صرفه جوئیهای مصرفی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com