Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 134 (7 milliseconds)
English	Persian
personality disintegration	تلاشی شخصیت
Other Matches
split personality	تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
decaying	تلاشی
decays	تلاشی
decayed	تلاشی
decay	تلاشی
disintegration	فروریختگی تلاشی
disintegration constant	ثابت تلاشی
shoot the works <idiom>	از هیچ تلاشی مضایقه نکردن
incorporates	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporate	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
design stress resultant	تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
persons	شخصیت
individuality	شخصیت
peronality	شخصیت
notability	شخصیت
intrapsychic	با شخصیت
persona	شخصیت ها
selfdom	شخصیت
sympatric	هم شخصیت
personas	شخصیت ها
personae	شخصیت ها
personages	شخصیت
person	شخصیت
identities	شخصیت
personality	شخصیت
personage	شخصیت
identity	شخصیت
presence	شخصیت
personalities	شخصیت
personification	تجسم شخصیت
personology	شخصیت شناسی
personality type	سنخ شخصیت
hysterical personality	شخصیت هیستریایی
characterization	توصیف شخصیت
dual personality	شخصیت دوگانه
personification	شخصیت بخشی
depersonalize	بی شخصیت کردن
cosmopolite	شخصیت جهانی
epileptoid personality	شخصیت صرعی
depersonalization	زوال شخصیت
hypostatize or size	شخصیت دادن به
impersonality	عدم شخصیت
personality assessment	ارزیابی شخصیت
personality integration	یکپارچگی شخصیت
personality inventory	پرسشنامه شخصیت
personality disturbance	اختلال شخصیت
paranoid personality	شخصیت پارانویای
multiple personality	شخصیت چندگانه
modal personality	شخصیت هنجاری
personality module	واحد شخصیت
personality structure	ساخت شخصیت
legal personality	شخصیت حقوقی
juridical personality	شخصیت حقوقی
personality test	ازمون شخصیت
personality trait	ویژگی شخصیت
individuate	شخصیت دادن
inadequate personality	شخصیت نابسنده
impersonify	شخصیت دادن به
personality disorder	اختلال شخصیت
anal personality	شخصیت مقعدی
personified	شخصیت دادن به
self	شخصیت جنبه
impersonators	شخصیت دهنده
impersonator	شخصیت دهنده
personify	شخصیت دادن به
personifying	شخصیت دادن به
personifies	شخصیت دادن به
to create an image for oneself as somebody	شخصیت دادن
primary personality	شخصیت نخستین
superego	شخصیت اخلاقی
schizoid personality	شخصیت اسکیزوئید
selfhood	شخصیت خودپسندی
ethos	شخصیت ملی
impersonal	فاقد شخصیت
shut in personality	شخصیت بسته
syntality	شخصیت گروهی
to have a magnetic personality	شخصیت مغناطیسی داشتن
psychopathic personality	شخصیت جامعه ستیز
premorbid personality	شخصیت پیش مرضی
personalize	دارای شخصیت کردن
heart of gold <idiom>	شخصیت بخشنده داشتن
personage	شخصیت بازیگران داستان
personified	دارای شخصیت کردن
personify	دارای شخصیت کردن
amour propre	عزت نفس شخصیت
personifying	دارای شخصیت کردن
extravaganza	ازیک شخصیت خیالی
luminary	پر فروغ شخصیت تابناک
luminaries	پر فروغ شخصیت تابناک
personifies	دارای شخصیت کردن
depersonalize	فاقد شخصیت کردن
character	مجسم کردن شخصیت
peronality	انتقادات راجع به شخصیت
personages	شخصیت بازیگران داستان
corporate	دارای شخصیت حقوقی
characters	مجسم کردن شخصیت
being	موجود زنده شخصیت
extravaganzas	ازیک شخصیت خیالی
heart of stone <idiom>	شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
triune	اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
corporations	که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporation	که دارای شخصیت حقوقی باشند
ciothes do not make the man. <proverb>	لباس شخصیت نمی آورد .
star turn	ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
sixteen factor personality questionnaire	پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت
personifier	مجسم کننده شخصیت دیگری
intrapsychic	واقع دردرون شخصیت یا روان
prepsychotic personality	شخصیت پیش روان پریشی
personal remarks	اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
masculinize	شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
individuation	تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
personalize	شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
anthropomorphism	تصور شخصیت انسانی برای چیزی
california tests of personality	ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
identify	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifying	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifies	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identified	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
mmpi	شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا
corporator	گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
incorporation	جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
attribute	[نشان قدرت شخصیت های اسطوره ای مانند آپولو و ونوس]
corporations	شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporation	شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
personate	خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
incorporate	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
apolitical	دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
incorporating	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
He is rich but is lacking in personality .	پولدار است ولی بی شخصیت است
id	مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
historic character	[شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com