English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (15 milliseconds)
English Persian
vindictive تلافی کننده
compensator تلافی کننده
retaliative تلافی کننده
Search result with all words
congruous درخور درست تلافی کننده یاجفت شونده
Other Matches
retribution تلافی
reprisals تلافی
wanion تلافی
greets تلافی
greeted تلافی
marque تلافی
amends تلافی
greet تلافی
retaliation تلافی
reprisal تلافی
vindictive تلافی
tit تلافی
compensations تلافی
incidence تلافی
compensation تلافی
tits تلافی
reward مزد تلافی
retortion تلافی عینی
rewarded مزد تلافی
pays تلافی کردن
retortion تلافی بعین
rewards مزد تلافی
paying تلافی کردن
pay تلافی کردن
by way of reciprocation در تلافی [کاری]
to make reprisal تلافی در اوردن
to make reprisal تلافی کردن
to make r. تلافی کردن
in return در تلافی [کاری]
repays تلافی پس دادن به
recompensing جبران تلافی
recoup تلافی کردن
recouped تلافی کردن
recouping تلافی کردن
recoups تلافی کردن
avenge تلافی کردن
avenged تلافی کردن
avenges تلافی کردن
avenging تلافی کردن
restitution جبران تلافی
retaliated تلافی کردن
retaliates تلافی کردن
retaliating تلافی کردن
wrathful تلافی کردن
wrathful تلافی دراوردن
reciprocates تلافی کردن
reciprocated تلافی کردن
retaliate تلافی کردن
recompenses جبران تلافی
repay تلافی پس دادن به
rewardable مزد تلافی
retaliator متضمن تلافی
recompensed جبران تلافی
recompense جبران تلافی
reprisal تلافی کردن
reprisals تلافی کردن
reciprocate تلافی کردن
repaying تلافی پس دادن به
rewardable سزا تلافی کردن
retort جواب متقابل تلافی
rewards سزا تلافی کردن
retorts جواب متقابل تلافی
reprise خرج تلافی کردن
rewarded سزا تلافی کردن
to pay home تلافی کامل کردن
to take vengeance on a person تلافی برکسی دراوردن
reward سزا تلافی کردن
Touché! خوب تلافی کردی! [در بحثی]
i paid him out well خوب تلافی بسرش دراوردم
to pay out تنبیه کردن تلافی دراوردن
unrequited بدون تلافی یا عمل متقابل
i will return his kindness مهربانی او را تلافی خواهم کرد
i repaid his kindress in kind مهربانی او را عینا` تلافی کردم
serve one out تلافی بسر کسی دراوردن
to serve one out تلافی بسر کسی دراوردن
to take vengeance on any one تلافی بر سر کس در اوردن از کسی انتقام گرفتن
to give one his revenge فرصت جبران یا تلافی بحریف دادن
to get one's own back تلافی برسر کسی دراوردن باکسی برابر شدن
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
She's done so much for us, we need to repay her somehow. او [زن] این همه به ما کمک کرد. یکجوری باید تلافی بکنیم.
reciprocates تلافی کردن عمل متقابل کردن
reciprocated تلافی کردن عمل متقابل کردن
retaliation تلافی کردن مقابله کردن به مثل
reciprocate تلافی کردن عمل متقابل کردن
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
countered مقابله کردن تلافی کردن
counter مقابله کردن تلافی کردن
countering مقابله کردن تلافی کردن
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
compensates جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
compensate جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
compensated جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com