English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (28 milliseconds)
English Persian
to call 911 [American English] تلفن اضطراری کردن [به پلیس یا آتش نشانی]
Other Matches
modem وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
to declare a state of emergency اعلان کردن حالت اضطراری
scuttling غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttle غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttles غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttled غرق کردن اضطراری ناو هبله
ani سیستم تلفن که شماره تلفن شخصی که تماس گرفته را درج میکند
howlers صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
howler صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
acoustic coupler وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند
magneto exchange مرکز تلفن خودکار با تلفن اندوکتوری
private automatic branch exchange یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
telephony مجموعه استانداردها که نحوه کار کامپیوترها باسیستم تلفن را بیان میکند که باعث ایجاد پست الکترونیکی صوتی , پاسخ به تلفن و سرویس فکس میشود
telephone booths کیوسک تلفن کابین تلفن
telephone booth کیوسک تلفن کابین تلفن
coupler وسیلهای که به دستگاه تلفن وصل است و داده دودویی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند که روی یک خط تلفن قابل ارسال است
telephoning تلفن کردن
phoning تلفن کردن
call up <idiom> تلفن کردن
phones تلفن کردن
to ring up تلفن کردن به
telephones تلفن کردن
telephone تلفن کردن
phoned تلفن کردن
telephoned تلفن کردن
phone تلفن کردن
emergency generator set دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
ring up به کسی تلفن کردن
ring off قطع کردن تلفن
long distance ازراه دور تلفن کردن
long-distance ازراه دور تلفن کردن
phoning صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phone صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phones صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phoned صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
ring off قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
to tap somebody's telephone [line] به خط تلفن کسی مخفیانه وصل کردن
to make a typo [American E] اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] اشتباه تایپ کردن صفحه [کلید یا تلفن]
to make a typing error [mistake] اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
drop نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropped نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropping نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drops نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
to tap [phone line] مخفیانه به گفتگوی کسی در خط تلفن گوش کردن
phoned تلفن تلفن زدن
phone تلفن تلفن زدن
phoning تلفن تلفن زدن
phones تلفن تلفن زدن
phoning شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phones شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phone شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoned شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
dial تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialed تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialled تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dials تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
emergency اضطراری
coactive اضطراری
involuntary اضطراری
emergencies اضطراری
auxiliaries اضطراری
auxiliary اضطراری
compulsive اضطراری
audio ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
maydays پیام اضطراری
mayday پیام اضطراری
emergency burial تدفین اضطراری
emergency shelter پناهگاه اضطراری
missed approach فرود اضطراری
insurance stockage ذخیره اضطراری
emergency brake ترمز اضطراری
emergency antenna انتن اضطراری
emergency air هوای اضطراری
standby battery باتری اضطراری
emergency fund وجوه اضطراری
ditching فرود اضطراری
emergency works کارهای اضطراری
emergency valve شیر اضطراری
emergency risk ریسک اضطراری
emergency repair تعمیر اضطراری
emergency lighting روشنایی اضطراری
emergency exit در خروج اضطراری
emergency push button تکمه اضطراری
emergency conning position پل فرماندهی اضطراری
emergency priority تقدم اضطراری
emergency cartridge کارتریج اضطراری
emergency maintenance نگهداشت اضطراری
emergency measure سنجش اضطراری
emergency conditions شرایط اضطراری
emergency leave مرخصی اضطراری
emergency lamp لامپ اضطراری
emergency ration جیره اضطراری
emergency exit خروج اضطراری
emergency treatment معالجه اضطراری
emergency transmitter فرستنده اضطراری
emergency switch کلید اضطراری
emergency station محل اضطراری
bingo field فرودگاه اضطراری
emergency scramble رهگیری اضطراری
landing mat باند فرود اضطراری
emergency operation بهره برداری اضطراری
Where is the emergency exit? در خروج اضطراری کجاست؟
air defense emergency وضعیت اضطراری پدافندهوایی
emergency leave سطح اماد اضطراری
emergency فوق العاده اضطراری
emergency power supply منبع قدرت اضطراری
emergency scramble درگیری اضطراری هواپیماها
emergency brake equipment تجهیزات ترمز اضطراری
emergency call خبر یا مکالمه اضطراری
emergencies فوق العاده اضطراری
accident ambulance اتومبیل اضطراری برای حوادث
emergency admission پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
emergency complement تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
fall back سیستم پشتیبان در شرایط اضطراری
ditching فرود اضطراری هواپیما روی اب
autorotation روش فرود اضطراری هلیکوپتر
fire escape خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
fire escapes خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
field expedient روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
calling dial صفحه شماره گیر تلفن صفحه نمره گیر تلفن
telephone operation طرز کار تلفن کار تلفن
emergency establishment تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
hot site یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
Emergeny exit . پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
defense emergency مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
ejection seat صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
squawk may day در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اضطراری بگذارید
intermediate contingency قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
presidential call فرمان بسیج اعلام شده به وسیله رئیس جمهور بسیج اضطراری
download 1-بارکردن برنامه یا بخشی از داده ازمحدودهای ازکامپیوتر ها توسط خط تلفن . 2-بار کردن داده از CPU به کامپیوتر کوچک 3-ارسال نوشتار چاپگر ذخیره شده روی دیسک به چاپگر
emergency loading بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
telephone line خط تلفن
phoned تلفن
phoning تلفن
operator تلفن چی
phones تلفن
telephoned تلفن
telephone code کد تلفن
telephone operator تلفن چی
telephone circuit خط تلفن
telephone jack جک تلفن
phone تلفن
service man تلفن چی
telephoning تلفن
operators تلفن چی
telephones تلفن
telephone تلفن
telephone exchange مرکز تلفن
photophone تلفن نوری
telephone circuit مدار تلفن
telephone exchanges مرکز تلفن
telephoner تلفن کننده
telephone condenser خازن تلفن
telephone conduit کانال تلفن
telephone loope حلقه تلفن
address book دفترچه تلفن
telephone cord بند تلفن
telephone charge هزینه تلفن
telephnone book دفتر تلفن
telephone book دفتر تلفن
residance telephone تلفن منزل
repeating coil مبدل تلفن
ring up <idiom> تلفن زدن
headsets گوشی سر تلفن
party lines خط خصوصی تلفن
party line خط خصوصی تلفن
headset گوشی سر تلفن
telephone d. دفتر تلفن
telephone cable کابل تلفن
telephone channel کانال تلفن
boat telephone تلفن ساحلی
switchboard مرکز تلفن
handsets تلفن در یک قطعه
handset تلفن در یک قطعه
telephone تلفن زدن
telephone current جریان تلفن
radio telephony تلفن بیسیم
telephone system سیستم تلفن
telephone switching technique فن سوئیچینگ تلفن
hand set گوشی تلفن
telephone station تلفن خانه
telephone station جایگاه تلفن
telephone set دستگاه تلفن
telephone service سرویس تلفن
telephone ringer زنگ تلفن
telephone relay رله تلفن
receiver گوشی تلفن
telephone transformer مبدل تلفن
telephony علم تلفن
central تلفن چی مرکزی
radiophone تلفن بیسیم
radiotelephone تلفن بی سیم
automatic telephone تلفن خودکار
automatic telephone system تلفن خودکار
switchboards مرکز تلفن
extension تلفن فرعی
telephore e. مرکز تلفن
log شماره تلفن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com