English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
boat telephone تلفن ساحلی
Other Matches
shore patrol انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی
contiguous zone منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
defense coastal area منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
ani سیستم تلفن که شماره تلفن شخصی که تماس گرفته را درج میکند
howlers صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
howler صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
acoustic coupler وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند
magneto exchange مرکز تلفن خودکار با تلفن اندوکتوری
telephony مجموعه استانداردها که نحوه کار کامپیوترها باسیستم تلفن را بیان میکند که باعث ایجاد پست الکترونیکی صوتی , پاسخ به تلفن و سرویس فکس میشود
private automatic branch exchange یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
telephone booths کیوسک تلفن کابین تلفن
telephone booth کیوسک تلفن کابین تلفن
beach diagram طرح نمودار بارانداز ساحلی طرح نمودار قسمت ساحلی
coupler وسیلهای که به دستگاه تلفن وصل است و داده دودویی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند که روی یک خط تلفن قابل ارسال است
coast pilot کتاب راهنمای ساحلی راهنمای ساحلی
modem وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
phoning تلفن تلفن زدن
phones تلفن تلفن زدن
phoned تلفن تلفن زدن
phone تلفن تلفن زدن
coastal ساحلی
bridgehead line خط سر پل ساحلی
seasider ساحلی
bridge head سر پل ساحلی
beach head سر پل ساحلی
offing اب ساحلی
sea board خط ساحلی
coastline خط ساحلی
strandline خط ساحلی
coastlines خط ساحلی
inshore ساحلی
inshore water اب ساحلی
territorial sea دریای ساحلی
beach exit گذرگاه ساحلی
beach exit معبر ساحلی
quay دیوار ساحلی
beach patrol نگهبان ساحلی
dune توده شن ساحلی
beach patrol گشتی ساحلی
beach matting کف پوش ساحلی
beach face کمربند ساحلی
quays دیوار ساحلی
beach obstacle مانع ساحلی
tidewater خط ساحلی کشند اب
beach organization یکان ساحلی
barrier light نورافکن ساحلی
shore erosion فرسایش ساحلی
shoreline خط ساحل یا خط ساحلی
shorelines خط ساحل یا خط ساحلی
territorial waters ابهای ساحلی
foreshores کمربند ساحلی
landing craft کرجی ساحلی
foreshore کمربند ساحلی
coastal frontier حدود ساحلی
shore stablishment تاسیسات ساحلی
coastguard گارد ساحلی
shore patrol دژبان ساحلی
marinas تفرجگاه ساحلی
shore patrol پلیس ساحلی
marina تفرجگاه ساحلی
shore boat تاکسی ساحلی
beach erosion فرسایش ساحلی
coastguards گارد ساحلی
beach reserves ذخایر ساحلی
coast station ایستگاه ساحلی
littoral ناحیه ساحلی
martello قلعه ساحلی
groyne سد یا دیواره ساحلی
over the beach operations عملیات ساحلی
coast defence پدافند ساحلی
costal frontier مرز ساحلی
coastal artillery توپخانه ساحلی
coastal route مسیر ساحلی
coastal patrol گشتی ساحلی
land breeze باد ساحلی
inshore current جریانات ساحلی
inshore water ابهای ساحلی
inshorepatrol گشتی ساحلی
sea dike دیوار ساحلی
intermediate type submarine cable کابل ساحلی
cabotage تجارت ساحلی
cabotage کشتیرانی ساحلی
links تپه ساحلی
inshore current جریان اب ساحلی
coastal zone منطقه ساحلی
coastal route راه ابی ساحلی
costal frontier نوار مرزی ساحلی
levee دیواره ساحلی رودخانه
continental shelf حد ساحلی فلات قاره
lido میعادگاه قشنگ ساحلی
coasters کشتی ویژه خط ساحلی
out port ساحلی مورد استفاده سر پل
coaster کشتی ویژه خط ساحلی
lidos میعادگاه قشنگ ساحلی
coastal navigation, coasting حمل و نقل ساحلی
coastal frontier نوار مرزی ساحلی
beach flag پرچم مشخصه ساحلی
beach group گروه خدمات ساحلی
sanbar دیوار شنی ساحلی
cabotage حمل ونقل ساحلی
cabotage کشتی رانی ساحلی
beachmaster's unit یکان لجستیک ساحلی
beach support area منطقه پشتیبانی ساحلی
beach matting تور سیمی ساحلی
beach minefield میدان مین ساحلی
beach dump انبار موقت ساحلی
barrier reef مرجان سنگ ساحلی
battalion landing team تیم ساحلی گردان
calling dial صفحه شماره گیر تلفن صفحه نمره گیر تلفن
cay تخته سنگ ساحلی درجزیره
piloting ناوبری در کنار ابهای ساحلی
beach reserves ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
tideland زمین ساحلی دستخوش جزرومد
coastel low قوانین مربوط به ابهای ساحلی
phalarope مرغ ساحلی نوک دراز
Goa ایالتی ساحلی در غرب هندوستان
littoral law قوانین مربوط به ابهای ساحلی
coastal refraction انعکاس ساحلی امواج رادیویی
telephone operation طرز کار تلفن کار تلفن
beach unit یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
coves خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
surfbird مرغ ساحلی سواحل اقیانوس ارام
cove خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
offshore دور از ساحل قسمت ساحلی دریا
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
sea frontiers مرزبانی دریایی پایگاه فرماندهی دفاع ساحلی
layig up position موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
intracoastal sealift سیستم حمل و نقل دریایی ساحلی در عملیات
beach organization یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
riviera ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
willet مرغ ساحلی درشت اندام شبیه لک لک یا ماهیخوار
rill جوی کوچک شیارهای ساحلی دریا جاری شدن
polder زمین پست ساحلی که بوسیله سد بندی مزروع گردد
daymark علامت ساحلی بدون چراغ فار دریایی روزانه
offshore در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
ports انواع بندرهای ساحلی شیارهای برجسته یا مجاری عبور روغن
beach marker علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
intercoastal رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
telephoned تلفن
telephones تلفن
service man تلفن چی
telephoning تلفن
telephone تلفن
telephone jack جک تلفن
phones تلفن
telephone circuit خط تلفن
telephone line خط تلفن
telephone operator تلفن چی
phoning تلفن
telephone code کد تلفن
phoned تلفن
operator تلفن چی
phone تلفن
operators تلفن چی
call box کابین تلفن
telephone system سیستم تلفن
telephone transformer مبدل تلفن
telephoner تلفن کننده
telephony علم تلفن
call boxes کابین تلفن
telephore e. مرکز تلفن
call boxes اتاقک تلفن
telephones تلفن کردن
call box تلفن صحرایی
toll exchange مرکز تلفن
call box کیوسک تلفن
call box اتاقک تلفن
to ring up تلفن کردن به
telephone switching technique فن سوئیچینگ تلفن
telephone exchanges مرکز تلفن
automatic telephone تلفن خودکار
automatic telephone system تلفن خودکار
telephone exchange مرکز تلفن
ring تلفن زدن
ring تلفن حلقه
telephone ringer زنگ تلفن
telephone service سرویس تلفن
telephone station جایگاه تلفن
telephone set دستگاه تلفن
receiver گوشی تلفن
telephone station تلفن خانه
call boxes کیوسک تلفن
call boxes تلفن صحرایی
dataphone تلفن داده
phones تلفن کردن
radiotelephone تلفن بی سیم
radiophone تلفن بیسیم
radio telephony تلفن بیسیم
photophone تلفن نوری
extension telephone تلفن فرعی
phoned تلفن کردن
hand set گوشی تلفن
phone تلفن کردن
dataphone تلفن دادهای
repeating coil مبدل تلفن
hot line تلفن قرمز
hot lines تلفن قرمز
central تلفن چی مرکزی
telephone book دفتر تلفن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com