English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 24 (2 milliseconds)
English Persian
treatment تلقی
treatments تلقی
Other Matches
treat تلقی کردن
treated تلقی کردن
treats تلقی کردن
embracement حسن تلقی
shrug off با بی اعتنایی تلقی کردن
take in good part خوب تلقی کردن
to make a mystery of سری تلقی کردن
to salute with a smile با لبخند تلقی کردن
To take with a pinch of salt. با شک وتردید تلقی کردن
damm بد تلقی کردن لعنت فحش
to drink in بامیل تلقی کردن یاگوش دادن
the court penalized his act دادگاه عمل او را جزایی تلقی کرد
year and day مدتی که اگر مجروح ضمن ان بمیردموضوع قتل عمد تلقی میشود
federal government دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
economic determinism یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
judicial separaion در این حالت زن وشوهر از هر جهت مجردمحسوب می شوند ولی حق ازدواج مجدد را ندارند وروابطشان با جنس مخالف زنا تلقی میشود
he took my words in good part سخنان مرا بخوبی تلقی نمود از سخنان من نرنجید
dediction of way هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
fourteen points طرح برنامهای برای صلح که "وودرو ویلسن " رئیس جمهور امریکا در 8 ژانویه 8191 ضمن خطابهای به کنگره امریکا اعلام کرد و درواقع پیامی به کلیه ملل ودول جهان تلقی شد
notification عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com