English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
We painted the town red . تمام شهر را گشتیم ( تماشا کردیم )
Other Matches
We rushed ( hurried ) back to the train station. با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
we have done our work را کردیم
sight seeing تماشا
spectacle تماشا
spectacles تماشا
sightseeing تماشا
sight تماشا
sights تماشا
gig lamps تماشا
One gets amusement and has his fortune told as well. <proverb> هم فال هم تماشا.
look on تماشا کردن
theatrical در خور تماشا
to look on تماشا کردن
we lost sight of him از نظر ما ناپدید شد او را گم کردیم
we oened at page 0 صفحه 01 کتاب را باز کردیم
We were caught in the rain ( rainstorm) . وسط باران گیر کردیم
Supposing she comes, then what ? حالافرض کردیم آمد بعد چه؟
We lost our way in the dark. راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
We started when the wind stopped . هنگامی که باد ایستادحرکت کردیم
we squared for our meal حساب خوراکمان را تصفیه کردیم
we made a night of it چه شب خوشی گذراندیم چه شبی کردیم
We should not have lost sight of the fact that ... ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
we missed our mark تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
We mark out the tennis court. زمین تنیس راعلامت گذاری کردیم
We did the zoo to our hearts content. گردش سیری درباغ وحش کردیم
We talked until midnight. and then separated. تانیمه شب صحبت کردیم وبعد از هم جداشدیم
We had a nice long walk today. امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
onlooker رهگذری که چیزی را تماشا می کند یا شاهد می شود
My trip to Europe was business and pleasure combined . سفرم به اروپ؟ هم فال بود وهم تماشا
We went swimming in the moonlight (by moonlight ) . درزیر نور ماه ( مهتاب ) شنا کردیم
I want to look at old coins. من می خواهم سکه های قدیمی را تماشا کنم.
we sang them home ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
We cloced in on the enemy . حلقه محاصره خودمان را روی دشمن تنگ تر کردیم
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminates تمام شدن تمام کردن
terminated تمام شدن تمام کردن
terminate تمام شدن تمام کردن
we had a narrow majority بزور اکثریت پیدا کردیم اکثریت کمی داشتیم
what a night we made of it چه شبی کردیم چه شبی گذراندیم
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lapped یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
full track تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama تمام نما اینه تمام نما
panoramas تمام نما اینه تمام نما
incomplete نا تمام
entire تمام
it is all up تمام شد
out and out تمام
full face تمام رخ
full-face تمام رخ
full length تمام قد
yame تمام
whole length تمام قد
full-length تمام قد
out-and-out تمام
off تمام
fullest تمام
full تمام
completed تمام
completes تمام
rounded پر تمام
lion's share تمام
completing تمام
It's over. تمام شد.
complete تمام
through تمام
all night در تمام شب
thorough تمام
whole تمام
thru تمام
attain تمام کردن
he is fifty تمام دارد
holohedral تمام وجه
fulfil تمام کردن
holohedron تمام وجهی
fulfilled تمام کردن
fulfilling تمام کردن
thru تمام شده
fulfills تمام کردن
hade شیب تمام
lie in تمام شدن
lie-in تمام شدن
fulfils تمام کردن
rounded تمام شده
holosymmetric تمام وجه
pucka تمام عیار
processor تمام کننده
in full fig درلباس تمام
payment in full پرداخت تمام
main بزرگ تمام
over with تمام شده
mast high تمام افراشته
unfinished تمام نشده
in full تمام وکمال
pukka تمام عیار
integrating تمام کردن
integrates تمام کردن
integrate تمام کردن
attains تمام کردن
attaining تمام کردن
inchoate نیمه تمام
main مهم تمام
attained تمام کردن
short measure full measure پیمانه تمام
due تمام شده
consummative تمام کننده
consumptible تمام شدنی
cosecant قطرفل تمام
depletable تمام شدنی
through تمام شده
end of mission ماموریت تمام
full-time تمام وقت
f. and fell تمام بودن
f. sixmiles 6میل تمام
fiddle away تمام کردن
finisher تمام کننده
completive تمام کننده
by all means با تمام وسائل
an a fact تمام شده
exhaustible تمام شدنی
all d. در تمام روز
peter تمام شدن
all out باشدت تمام
fullest تمام قدرت
fullest تمام تکمیل
full تمام قدرت
full تمام تکمیل
all risks تمام خطرات
all this تمام اینها
ammo zero مهمات تمام
fulfill تمام کردن
full adder تمام افزایشگر
full tracked تمام شنی
full tracked تمام زنجیر
full view نمای تمام رخ
full wave تمام موج
full word تمام کلمه
fullmouthed تمام دندان
fullword تمام کلمه
fully automatic تمام اتوماتیک
fully automatic machine تمام اتومات
get through تمام کردن
defunct تمام شده
full time تمام روز
full subtractor تمام کاهشگر
full automatic تمام اتوماتیک
full blown تمام شکفته
full blown تمام کامل
full duplex تمام دو رشتهای
full moon ماه تمام
full mouthed تمام دندان
full orbed تمام روشن
full pay حقوق تمام
full pay مواجب تمام
full scale تمام عیار
full screen تمام صفحه
give out تمام شدن
round d. دوجین تمام
dyed-in-the-wool به تمام معنی
to see through تمام کردن
fuller کامل تر تمام تر
par excellence به تمام معنی
out در بیرون تمام
out- در بیرون تمام
outed در بیرون تمام
to see out تمام کردن
to run away with تمام کردن
go تمام شدن
goes تمام شدن
all : همه تمام
all- : همه تمام
full-page تمام صفحه
to finish off تمام کردن
integral کامل تمام
full-scale تمام عیار
finished تمام شده
dyed-in-the-wool تمام و کمال
yearlong یکسال تمام
exhausted تمام شده
forth تمام کردن
yean round در تمام سال
cosine جیب تمام
cosines جیب تمام
wrap up تمام شدن
whole hog تمام راه
finishing تمام کاری
wholly تمام وکمال
pass تمام شدن
use up تمام کردن
passed تمام شدن
dyed-in-the-wool تمام عیار
passes تمام شدن
spring-clean تمام وکمالتمیزکردن
all day long <idiom> تمام روز
the whole world تمام دنیا
unfailing تمام نشدنی
the game is up بازی تمام شد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com