Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
tie up
<idiom>
تمام مدت درمورد کسی حرف زدن
Other Matches
talk up
<idiom>
صحبت درمورد
hold forth
<idiom>
صحبت کردن درمورد
what about
<idiom>
چطور(درمورد چیزی)
in on
<idiom>
اطلاعاتی داشتن درمورد
smoke out
<idiom>
درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
use one's head/bean/noodle/noggin
<idiom>
عمیقا فکر کردن درمورد
get wise to something/somebody
<idiom>
درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
get the goods on someone
<idiom>
فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
To be biased (prejudiced).
درمورد چیزی تعصب داشتن
give someone the benefit of the doubt
<idiom>
همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
monomaia
جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
cross a bridge before one comes to it
<idiom>
درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
bark up the wrong tree
<idiom>
[درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
food for thought
<idiom>
درمورد چیز باارزش فکر کردن
search one's soul
<idiom>
کنکاش کردن درمورد بی گناهی کسی
freeboard
حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
We must inquire into this matter.
درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
To be patient with someone .
درمورد کسی صبر وشکیبائی نشان دادن
perverse verdict
درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
I have been deceived in you .
درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
achloropsia
نوعی نابینایی درمورد رنگها مخصوصا رنگ سبز
context sensitive help key
کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
aerostatics
علمی که درمورد گازها درحالت سکون و تعادل بحث میکند
target dossiers
پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
demarche
عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminates
تمام شدن تمام کردن
terminate
تمام شدن تمام کردن
terminated
تمام شدن تمام کردن
let go
<idiom>
به حال خود گذاشتن ،هیچ کاری درمورد چیزی انجام ندادن
referendum
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendums
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referenda
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
cw system
سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
coroners
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
full power
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
coroner
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
pan-
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
immunity
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lap
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
panoramas
تمام نما اینه تمام نما
panorama
تمام نما اینه تمام نما
full track
تمام شنی خودرو تمام شنی
lion's share
تمام
yame
تمام
all night
در تمام شب
entire
تمام
whole length
تمام قد
full-length
تمام قد
through
تمام
full-face
تمام رخ
full face
تمام رخ
rounded
پر تمام
incomplete
نا تمام
fullest
تمام
it is all up
تمام شد
thru
تمام
full
تمام
out-and-out
تمام
thorough
تمام
whole
تمام
out and out
تمام
full length
تمام قد
completing
تمام
It's over.
تمام شد.
completed
تمام
completes
تمام
complete
تمام
off
تمام
holohedral
تمام وجه
unfinished
تمام نشده
attain
تمام کردن
all d.
در تمام روز
attained
تمام کردن
holohedron
تمام وجهی
attaining
تمام کردن
defunct
تمام شده
fulfilling
تمام کردن
fulfilled
تمام کردن
fulfil
تمام کردن
best of both worlds
<idiom>
تمام مزایا
sterling
تمام عیار
integrating
تمام کردن
integrates
تمام کردن
integrate
تمام کردن
holosymmetric
تمام وجه
hade
شیب تمام
all out
باشدت تمام
main
بزرگ تمام
consumptible
تمام شدنی
thru
تمام شده
an a fact
تمام شده
short measure full measure
پیمانه تمام
fullmouthed
تمام دندان
thoroughgoing
تمام وکمال
full word
تمام کلمه
run out of
تمام کردن
rounded
تمام شده
inchoate
نیمه تمام
ammo zero
مهمات تمام
all this
تمام اینها
main
مهم تمام
all risks
تمام خطرات
give out
تمام شدن
get through
تمام کردن
fully automatic machine
تمام اتومات
fully automatic
تمام اتوماتیک
fullword
تمام کلمه
rounds complete
تیر تمام شد
through
تمام شده
dyed-in-the-wool
به تمام معنی
dyed-in-the-wool
تمام عیار
mast high
تمام افراشته
par excellence
به تمام معنی
to fill out
تمام کردن
full-page
تمام صفحه
to eat up
تمام کردن
spring-clean
تمام وکمالتمیزکردن
in full fig
درلباس تمام
in full
تمام وکمال
dyed-in-the-wool
تمام و کمال
yearlong
یکسال تمام
full-time
تمام وقت
use up
تمام کردن
to see through
تمام کردن
to see out
تمام کردن
to run away with
تمام کردن
whole hog
تمام راه
to finish off
تمام کردن
wrap up
تمام شدن
yean round
در تمام سال
wholly
تمام وکمال
unfailing
تمام نشدنی
thorough going
تمام وکمال
thoro
تمام وکمال
thoro
کامل تمام
the whole world
تمام دنیا
the game is up
بازی تمام شد
the full of the moon
ماه تمام
lie-in
تمام شدن
lie in
تمام شدن
fulfils
تمام کردن
fulfills
تمام کردن
due
تمام شده
three whole years
سه سال تمام
A whole week
یک هفته تمام
full
تمام تکمیل
attains
تمام کردن
full
تمام قدرت
fullest
تمام تکمیل
fullest
تمام قدرت
peter
تمام شدن
to draw to an end
تمام شدن
to blow over
تمام شدن
exhaustible
تمام شدنی
round d.
دوجین تمام
cosecant
قطرفل تمام
payment in full
پرداخت تمام
depletable
تمام شدنی
cosines
جیب تمام
cosine
جیب تمام
exhausted
تمام شده
all
: همه تمام
all-
: همه تمام
end of mission
ماموریت تمام
forth
تمام کردن
full scale
تمام عیار
pucka
تمام عیار
pukka
تمام عیار
processor
تمام کننده
full-scale
تمام عیار
passes
تمام شدن
integral
کامل تمام
passed
تمام شدن
finished
تمام شده
pass
تمام شدن
f. and fell
تمام بودن
f. sixmiles
6میل تمام
fiddle away
تمام کردن
full automatic
تمام اتوماتیک
full blown
تمام شکفته
full blown
تمام کامل
full duplex
تمام دو رشتهای
full moon
ماه تمام
full mouthed
تمام دندان
full orbed
تمام روشن
full pay
حقوق تمام
full screen
تمام صفحه
full-blown
تمام شگفته
finishing
تمام کاری
finisher
تمام کننده
over with
تمام شده
fulfill
تمام کردن
full adder
تمام افزایشگر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com