English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
understeer تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
Other Matches
driver راننده اتومبیل راننده ارابه
drivers راننده اتومبیل راننده ارابه
karter راننده اتومبیل کوچک
staging light چراغی که به راننده علامت میدهد که چرخهای اتومبیل درست روی خط قرار دارند
dashed خط فاصله مستقیم جلو رفتن
dashes خط فاصله مستقیم جلو رفتن
dash خط فاصله مستقیم جلو رفتن
slingshots مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
hot rod اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
stock-cars اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-car اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock car اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
dasd Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basics روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
automobiles اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
windscreens پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
automobile اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
windscreen پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
direct مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directed مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
elicitation کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct fire sights زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
direct dyes رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
drivers راننده
steersman راننده
impelent راننده
motor man راننده
helmsmen راننده
driver راننده
helmsman راننده
driving راننده
wheelman راننده
wheelsman راننده
pilot راننده
piloted راننده
pilots راننده
the man at the wheel راننده
liking تمایل
addictedness تمایل
propensities تمایل
appetence تمایل
appetency تمایل
appetence or tency تمایل
unwilling بی تمایل
aclinic بی تمایل
orientation تمایل
proclivities تمایل
month's mind تمایل
proneness تمایل
proclivity تمایل
left justification تمایل به چپ
trends تمایل
declination تمایل
recumbency تمایل
disinclined بی تمایل
trend تمایل
intention تمایل
intentions تمایل
nisus تمایل
gravitation تمایل
disposition تمایل
leanings تمایل
pendulums تمایل
trepan تمایل
pendulum تمایل
tendency تمایل
tendencies تمایل
would تمایل
leaning تمایل
propensity تمایل
sentiment تمایل
cabbies راننده تاکسی
trucker راننده کامیون
truckman راننده کامیون
drivers راننده گرداننده
driver راننده گرداننده
taximan راننده تاکسی
chauffeuring راننده ماشین
chauffeurs راننده ماشین
cabbie راننده تاکسی
truckers راننده کامیون
chauffeur راننده ماشین
propulsive پیش راننده
power unit پیش راننده
road hog <idiom> راننده بیابان
chauffeured راننده ماشین
cabby راننده تاکسی
train operator [American E] راننده قطار
locomotive operator [British E] راننده قطار
locomotive driver [British E] راننده قطار
train driver راننده قطار
power plant پیش راننده
power plants پیش راننده
hot shoe راننده زبردست
carter راننده گاری
cabman راننده تاکسی
bus driver راننده اتوبوس
bulldozerer راننده بولدوزر
assistant driver کمک راننده
railroad engineer [American E] راننده قطار
driver's mate شاگرد راننده
drive's seat صندلی راننده
drive's cab اطاق راننده
motorman راننده موتور
locomotive engineer [American E] راننده قطار
sinistral تمایل بچپ
falloff تمایل داشتن
gusts تمایل مزمزه
self immolation تمایل به خودکشی
preoccupations تمایل شیفتگی
list تمایل کجی
reactive tendency تمایل واکنشی
gust تمایل مزمزه
against his grain برخلاف تمایل او
polarities تمایل قطبی
polarity تمایل قطبی
preoccupation تمایل شیفتگی
inclining تعظیم تمایل
trepan تمایل داشتن
propensities تمایل طبیعی
the herd instinct تمایل بگروه
wish [would like] تمایل داشتن
antipathetic فاقد تمایل
declinatory دارای تمایل
work effort تمایل به کار
fugitiveness تمایل به فرار
propensity تمایل طبیعی
central tendency تمایل به مرکز
streaking تمایل میل
inclination تمایل شیب
predilection تمایل قبلی
vein حالت تمایل
leaned تمایل داشتن
leans تمایل داشتن
streaked تمایل میل
streak تمایل میل
hangs تردید تمایل
fantasies میل تمایل
fantasy میل تمایل
affect تمایل داشتن
affects تمایل داشتن
predispostion تمایل قبلی
veins حالت تمایل
caprices تمایل فکری
caprice تمایل فکری
portraint orientation تمایل عمودی
predilections تمایل قبلی
lean تمایل داشتن
proclivity to steal تمایل بدزدی
aptitudes تمایل طبیعی
propensity to consume تمایل به مصرف
landscape orientation تمایل افقی
tilted کجی تمایل
propend تمایل داشتن
streaks تمایل میل
tilt کجی تمایل
tilts کجی تمایل
disinclination عدم تمایل
aptitude تمایل طبیعی
hang تردید تمایل
hackney man راننده درشکه کرایهای
hackman راننده درشکه کرایهای
motor man راننده واگون یالوکوموتیوبرقی
pilots راننده قایق روی یخ
repellent راننده بیزار کننده
piloted راننده قایق روی یخ
pilot راننده قایق روی یخ
ambulanceman راننده یا مسئول آمبولانس
pick off رد شدن از راننده دیگر
outboarder راننده قایق موتوری
repellents راننده بیزار کننده
iceboater راننده قایق روی یخ
diver راننده قایق موتوری
timers وقت نگهدار هر راننده
gondolier راننده کرجی ونیزی
gondoliers راننده کرجی ونیزی
timer وقت نگهدار هر راننده
catch driver راننده اجیر ارابه
rapprochement نزدیکی تمایل بدوستی
marginal propensity to absorb تمایل نهائی به جذب
express willingness اظهار تمایل کردن
proclivities تمایل طبیعی بچیز بد
argumentativeness تمایل یاعادت به جدال
uptrend تمایل بسوی بالا
kindlily با تمایل به مهربانی مهربانانه
marginal propensity to expend تمایل نهائی به مخارج
turn تمایل تغییر جهت
turns تمایل تغییر جهت
bias تمایل بیک طرف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com