English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
solvent abuse تمرین تنفس درمحیط های خفه
Other Matches
pressure breathing تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
halophile موجوداتی که درمحیط یا ابهای شور زندگی میکنند
dry sum تمرین مشق پای قبضه تمرین بدون تیراندازی
epicycloid منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
emergency drill تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
plastic analysis محاسبه درمحیط خمیری روش واکافت خمیری فراکافت خمیری
respiration تنفس
intermissions تنفس
coffee breaks تنفس
coffee break تنفس
admission تنفس
breathing تنفس
admissions تنفس
aspiration تنفس
aspirations تنفس
intermission تنفس
suction تنفس
entracte تنفس
snorkels لوله تنفس
induction stroke مرحله تنفس
eupnoea تنفس طبیعی
gas absorption تنفس گاز
hypernoea تنفس سریع
intake stroke مرحله تنفس
inspirable قابل تنفس
eupnoea تنفس عادی
inbreathe تنفس کردن
spiracle سوراخ تنفس
respirable قابل تنفس
breating apparatus دستگاه تنفس
polypnea تنفس سریع
artificial respiration تنفس مصنوعی
snorkel لوله تنفس
respire تنفس کردن
inhaling تنفس کردن
inhales تنفس کردن
intake مکیدن تنفس
intakes مکیدن تنفس
inhaled تنفس کردن
inhale تنفس کردن
halitosis تنفس بدبو
respired تنفس کردن
respires تنفس کردن
respiring تنفس کردن
spirometer تنفس سنج
spirometry تنفس سنجی
tambour تنفس نگار
recesses تنفس کردن
recess تنفس کردن
aqualungs دستگاه تنفس اکسیژن
recesses تعطیل موقتی تنفس
recess تعطیل موقتی تنفس
intermissions نوبهای تنفس دار
aqualung دستگاه تنفس اکسیژن
intermission نوبهای تنفس دار
gill دستگاه تنفس ماهی
puerile breathing تنفس خرخری کودکان
spirograph دستگاه تنفس نگار
scuba وسیله تنفس در زیر اب
spirometer دستگاه تنفس سنج
recessional وابسته بموقع تنفس
winds قدرت تنفس کامل
intakes مجرای مکش یا تنفس
wind قدرت تنفس کامل
intake مجرای مکش یا تنفس
naturally aspirated engine موتور خود تنفس
irrespirable غیر قابل تنفس
pneusis دم زنی [تنفس] [همچنین پزشکی]
hyperpnea تنفس خیلی سریع یاعمیق
snorkel لوله مخصوص تنفس در زیر اب
second wind بازیابی وضع عادی تنفس
the breathing operation کاردم زدن عمل تنفس
artificial respiration تنفس مصنوعی resuscitation : syn
snorkels لوله مخصوص تنفس در زیر اب
schnorkel لوله مخصوص تنفس در زیر اب
abranchiate فاقد برانشی یادستگاه تنفس
snorkels با لوله تنفس زیر ابی رفتن
pneumatoneter الت سنجش گنجایش تنفس ریه
snorkel با لوله تنفس زیر ابی رفتن
schnorkel با لوله تنفس زیر ابی رفتن
truce وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
pnemograph الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
break ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
truces وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
breaks ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
to take a recess موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
respirator دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
respirators دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
fricative تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس
hypoventilation تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
demand oxygen system سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
actions تمرین
work out تمرین
ure تمرین
trained تمرین
drilling تمرین
action تمرین
exercises تمرین
drilled تمرین
drills تمرین
drill تمرین
train تمرین
rehearsal تمرین
exercised تمرین
exercise تمرین
trains تمرین
uses تمرین
use تمرین
practice تمرین
rehearsals تمرین
mobilization exercise تمرین بسیج
massed practice تمرین بی وقفه
exercisable قابل تمرین
overtrain تمرین بیش از حد
rehearsal تمرین نمایش
physical exercise تمرین بدنی
physical exercise تمرین ورزشی
drilled تمرین مته
negative practice تمرین منفی
mass practice تمرین فشرده
exercise code word رمز تمرین
maneuver تمرین نظامی
fore exercise تمرین مقدماتی
gymnastical تمرین زورخانهای
field exercise تمرین صحرایی
drills تمرین مته
field exercise تمرین رزمی
drills تمرین کردن
exercised تمرین دادن
joint exercise تمرین مشترک
fartlek تمرین دو استقامت
exercize تمرین تکلیف
exercise term اسم تمرین
formal exercise تمرین صوری
drilled تمرین کردن
try-out تمرین نهایی
try-outs تمرین نهایی
workout تمرین شدید
workouts تمرین شدید
work out <idiom> تمرین کردن
exercise تمرین دادن
staging تمرین کردن
practice تمرین کردن
practice ورزش تمرین
workshop practice تمرین کارگاهی
work out تمرین امادگی
practice effect اثر تمرین
warm down تمرین سبک
practice teaching تمرین معلمی
pratique تمرین عملی
drill تمرین مته
rehearser تمرین کننده
drill تمرین کردن
service practice تمرین اموزشی
staging تمرین اب خاکی
practice period دوره تمرین
exercises تمرین دادن
training distance مسافت تمرین
training time زمان تمرین
unspaced practice تمرین بی فاصله
wind sprint تمرین دو سریع
rehearsal تمرین از بر خواندن
gunning تمرین تیراندازی
woodsheds تمرین کردن
rehearse تمرین کردن
rehearsed تمرین کردن
rehearses تمرین کردن
rehearsing تمرین کردن
combatdrill تمرین رزمی
battle drill تمرین رزم
behavior rehearsal تمرین رفتار
circuit training تمرین دایرهای
mule اتومبیل تمرین
mules اتومبیل تمرین
training تعلیم و تمرین
experience تمرین دادن
experiences تمرین دادن
experiencing تمرین دادن
woodshed تمرین کردن
drilling تمرین نظامی
rehearsals تمرین نمایش
evolution تمرین عالی
dry run تمرین جنگی
practicing ورزش تمرین
combat exercise تمرین رزمی
practise ورزش تمرین
practises ورزش تمرین
rehearsals تمرین از بر خواندن
practising ورزش تمرین
punching bags کیسه شن تمرین بوکس
drilling تمرین نظامی کردن
fire drill تمرین اطفاء حریق
sand bag سستی عمدی در تمرین
limber تمرین نرمش کردن
speedbag گلابی تمرین بوکس
skeet انداختن تمرین تیراندازی
shadow ball تمرین گوی اندازی
punch ball گلابی تمرین بوکس
punching bag کیسه شن تمرین بوکس
toss ball against a wall تمرین ابشار با دیوار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com