Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
surge
تموج سریع برق نوسان شدید
surged
تموج سریع برق نوسان شدید
surges
تموج سریع برق نوسان شدید
Other Matches
yerk
حرکت سریع و شدید
resonances
وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
resonance
وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
rollover
استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
voltage swing
نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
resonantly
با تموج
wafture
تموج
undulation
تموج
magnetic ripple
تموج مغناطیسی
commutator ripple
تموج جابجاگر
fervor
حرارت شدید اشتیاق شدید
fervour
حرارت شدید اشتیاق شدید
vibrometer
نوسان نگار نوسان سنج
oscillogram
نوسان سنج نوسان نگار
oscillograph
نوسان سنج نوسان نگار
vibrograph
نوسان نگار نوسان سنج
oscilloscope
نوسان بین نوسان نما
shimmering
تموج داشتن موج زدن
shimmers
تموج داشتن موج زدن
undulates
تموج داشتن موجدار بودن
shimmer
تموج داشتن موج زدن
undulate
تموج داشتن موجدار بودن
shimmered
تموج داشتن موج زدن
undulated
تموج داشتن موجدار بودن
marine express
کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
dma
اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma
CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
snap pass
پاس سریع با پیچش سریع مچ
speedy
سریع السیر سریع
speediness
سریع السیر سریع
raging
شدید
rigorous
شدید
diametrical
شدید
boisterous
شدید
two fisted
شدید
keen
شدید
draconic
شدید
keenest
شدید
slashing
شدید
vehement
شدید
intense
شدید
grievous
شدید
incontrollable
شدید
drastic
شدید
vigorous
شدید
stalwarts
شدید
stalwart
شدید
strenuous
شدید
towering
شدید
extensive
شدید
rugged
شدید
vehemently
شدید
severest
شدید
severer
شدید
severe
شدید
sweltering
شدید
high wrought
شدید
violent
شدید
hyperpyrexia
تب شدید
drastically
شدید
toughest
شدید
tougher
شدید
tough
شدید
forcible
شدید
intensive
شدید
inclement
شدید
acute
شدید
diametric
شدید
climacteric
<adj.>
شدید
sopping
شدید
rain shower
باران شدید
workout
کار شدید
workout
ورزش شدید
workout
تمرین شدید
hardest
مشکل شدید
revulsion
تنفر شدید
aggravator
شدید کننده
advertising blitz
تبلیغات شدید
actude conditions
شرایط شدید
hyperinflation
تورم شدید
pash
باران شدید
chronic
شدید گرانرو
violent wind
باد شدید
hypersensitivity
حساسیت شدید
an intensive particle
ادات شدید
vehemence
غضب شدید
impetuous
تند و شدید
bedlam
اشتباه شدید
hard
مشکل شدید
harder
مشکل شدید
salvoes
افهاراحساسات شدید
salvo
افهاراحساسات شدید
boom
رونق شدید
workouts
ورزش شدید
slats
ضربه شدید
heaviest
شدید پرزور
penchant
میل شدید
heavies
شدید پرزور
heavier
شدید پرزور
galloping inflation
تورم شدید
rumbustious
سخت شدید
boomed
رونق شدید
exquisite
شدید سخت
slat
ضربه شدید
gird
ضربه شدید
booming
رونق شدید
schwarmerei
احساسات شدید
heavy
شدید پرزور
clavus
سردرد شدید
sthenic
شدید نیرومند
workouts
کار شدید
high order detonation
انفجار شدید
rain cats and dogs
<idiom>
باران شدید
booms
رونق شدید
rush
حرکت شدید
rushed
حرکت شدید
rushing
حرکت شدید
high rate discharge
تخلیه شدید
high explosive
سوختار شدید
workouts
تمرین شدید
passion
تعصب شدید
lurched
نوسان
lurches
نوسان
lurching
نوسان
pulsation
نوسان
oscillatory motion
نوسان
dead beat
بی نوسان
undulation
نوسان
swings
نوسان
oscillations
نوسان
oscillation
نوسان
libration
نوسان
ascillation
نوسان
sway
نوسان
yo-yos
در نوسان
yo-yo
در نوسان
to-ing and fro-ing
نوسان
see-saws
نوسان
see-sawing
نوسان
lurch
نوسان
fluctuation
نوسان
see-sawed
نوسان
fluctuates
نوسان
fluctuated
نوسان
swayed
نوسان
vibrancy
نوسان
swing
نوسان
vibration
نوسان
head nystagmus
نوسان سر
see-saw
نوسان
fluctuate
نوسان
sways
نوسان
hyperirritable
دارای حساسیت شدید
sterner
سخت و محکم شدید
goings-over
عیب جویی شدید
sternest
سخت و محکم شدید
did you hurt your self a
ایاهیچ اذیت شدید
stern
سخت و محکم شدید
sterns
سخت و محکم شدید
burst advertising
شروع تبلیغات شدید
high explosive shell
گلوله محترقه شدید
high explosive
ماده منفجره شدید
nymphomania
میل شدید زن بجماع
pathetic
دارای احساسات شدید
strong jump
جهش ابی شدید
hunger for power
[craving for power]
میل شدید به قدرت
severely retarded
عقب مانده شدید
hunger for data
میل شدید به داده ها
fanatical
دارای احساسات شدید
die
پارو زدن شدید
yen
تمایل رغبت شدید
impacts
اصابت اثر شدید
nosedived
نزول شدید یا ناگهانی
groundswell
طغیان شدید دریا
going-over
عیب جویی شدید
escalates
شدید کردن یا شدن
zing
جیغ شدید وتند
maelstrom
طوفان یا گرداب شدید
escalate
شدید کردن یا شدن
escalated
شدید کردن یا شدن
nosedives
نزول شدید یا ناگهانی
escalating
شدید کردن یا شدن
nosedive
نزول شدید کردن
nosedive
نزول شدید یا ناگهانی
hyperdeflation
انقباض پولی شدید
nosediving
نزول شدید کردن
violent pain
درد سخت یا شدید
nosediving
نزول شدید یا ناگهانی
nosedives
نزول شدید کردن
hardball
رقابت شدید و بیرحمانه
mass casualties
تلفات و ضایعات شدید
fanatics
دارای احساسات شدید
fanatic
دارای احساسات شدید
paroxysmal
طغیانی سخت شدید
impact
اصابت اثر شدید
nosedived
نزول شدید کردن
oscillogram
نوسان نگاشت
oscilloscope
نوسان نما
downward swing
نوسان رو به پایین
oscillogram
نوسان نگاره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com