Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
radial velocity	تندی شعاعی
Other Matches
radial	شعاعی
stellular	شعاعی
actinoid	شعاعی
radiant	شعاعی
radials	شعاعی
radial velocity	سرعت شعاعی
radial stress	تنش شعاعی
radial road	راه شعاعی
radial potential	پتانسیل شعاعی
radial play	بازی شعاعی
radial motor	موتور شعاعی
radial flow	جریان شعاعی
radial bearing	یاطاقان شعاعی
radial ball bearing	بلبرینگ شعاعی
radial cut	برش شعاعی
radial section	برش شعاعی
shifted	جابجایی شعاعی
radium block	بلوک شعاعی
radius block	بلوک شعاعی
radius milling	فرزکاری شعاعی
shift	تغییرمحل شعاعی
cartwheel antenna	انتن شعاعی
shifted	تغییرمحل شعاعی
shifts	تغییرمحل شعاعی
actinomorphous	بشکل شعاعی
shifts	جابجایی شعاعی
actinomorphic	بشکل شعاعی
triradiate	سه شاخه سه شعاعی
radius vector	بردار شعاعی
shift	جابجایی شعاعی
one port radial pump	تلمبه شعاعی یک پرهای
actinomorphous	دارای تقارن شعاعی
actinomorphic	دارای تقارن شعاعی
bench type radial	میز نوع شعاعی
radial probability density	چگالی شعاعی احتمالی
radial probability distribution	توزیع احتمال شعاعی
radial quantum number	عدد کوانتومی شعاعی
radial flow turbine	توربین با جریان شعاعی
radial deformation	تغییر شکل شعاعی
radial flow pump	تلمبه با جریان شعاعی
blade station	موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
hypotrophy	رشد غیرمتناسب اعضای شعاعی
radials	شعاعی سمت مغناطیسی ایستگاه ناوبری هوایی
radial	شعاعی سمت مغناطیسی ایستگاه ناوبری هوایی
choler	تندی
crustiness	تندی
fieriness	تندی
briskness	تندی
celerity	تندی
easiness [quickness]	تندی
tempest	تندی
angularity	تندی
astingency	تندی
brusqurie	تندی
causticity	تندی
fleetness	تندی
harsh usage	تندی
sour temper	تندی
sourly	به تندی
steepness	تندی
sternness	تندی
tartness	تندی
to tone down	از تندی
wildness	تندی
alacrity [speed]	تندی
nippiness	تندی
promptitude	تندی
promptness	تندی
rapidness	تندی
speediness	تندی
rigor	تندی
rashness	تندی
rabidness	تندی
huffishly	به تندی
huffishness	تندی
impetuousness	تندی
incautiousness	تندی
inconsiderateness	تندی
inflammability	تندی
keenness	تندی
passionateness	تندی
precipitousness	تندی
previousness	تندی
protervity	تندی
quick temper	تندی
quickness	تندی
quickness of temper	تندی
speed of action	تندی
rigors	تندی
fired	تندی
fires	تندی
kick	تندی
kicked	تندی
kicking	تندی
kicks	تندی
speeds	تندی
rapidity	تندی
sternly	تندی
velocities	تندی
bitterness	تندی
swiftness	تندی
violence	تندی
fire	تندی
velocity	تندی
rigour	تندی
rigours	تندی
speed	تندی
suddenness	تندی
vehemence	تندی
acrimony	تندی
mordacity	تندی
pungency	تندی
acrimoniousness	تندی
tartly	به تندی
tempests	تندی
abruptness	تندی
brusqueness	تندی
accelerative	تندی
acidly	به تندی
acidness	تندی
speeding	تندی
acrasy	تندی
acridfty	تندی
acridness	تندی
acridly	به تندی
acrimoniously	به تندی
acerbity	تندی
fastnesses	تندی
abruptly	به تندی
acceleration	تندی
fastness	تندی
wildly	به تندی
speediness	درجه تندی
speed of action	درجه تندی
rapidness	درجه تندی
swiftness	درجه تندی
pace	شیوه تندی
paced	شیوه تندی
paces	شیوه تندی
discourtesy	خشونت تندی
speed indicator	تندی نما
nippiness	درجه تندی
easiness [quickness]	درجه تندی
promptitude	درجه تندی
promptness	درجه تندی
quickness	درجه تندی
rapidity	درجه تندی
celerity	درجه تندی
velocity of advance	تندی پیشرفت
alacrity [speed]	درجه تندی
with rapidity	تندی سرعت
velocity	درجه تندی
fleetness	درجه تندی
heat	تندی خشم
virulence	تلخی تندی
permissible velocity	تندی مجاز
roughness	تندی ناهمواری
peak speed	بیشترین تندی
most probable speed	محتملترین تندی
impetuosity	تندی حرارت
instantaneous speed	تندی لحظهای
instantaneous speed	تندی انی
mean velocity	تندی میانگین
let out	تندی کردن
ginger	تندی حرارت
headiness	تندی گیرندگی
irritably	ازروی تندی
heats	تندی خشم
angular velocity	تندی زاویهای
bad blood	تلخی تندی
speed	درجه تندی
petulance	تندی گستاخی
speedometers	تندی نما
speeding	درجه تندی
petulancy	تندی گستاخی
speeds	درجه تندی
speedometer	تندی نما
irefully	ازروی تندی
commutator	سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
velocity	تندی برحسب زمان
velocities	تندی برحسب زمان
petulantly	ازروی تندی یا کج خلقی
rate	تندی سرعت عوارض
rates	تندی سرعت عوارض
impetuosity of youth	تندی یا غرور جوانی
It was raining fast.	باران تندی می آمد
rate of rise of water level	تندی بالا امدن اب
rate of sideslip	همنه تندی در امتداد محورعرضی
at full speed	با تندی هر چه بیشتر بسرعتی هر چه تمامتر
violence	شدت و تندی و سختی خشونت
design speed	سرعت مشخصه تندی پایه
To be short tempered with someone.	با کسی تندی کردن ( بد اخلاقی )
rolleron	کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
She swerved sharply to avoid hitting a dog.	او [زن] ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
to pace the web	پارچه بافته را به نسبت تندی بافت به نوردپیچیدن
mesa	قله پهنی که دارای شیب تندی است
escarpment	پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
escarpments	پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
rough handling of a thing	گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
ke lighning	به تندی برق بسرعت برق

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com