Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
tensile stress	تنش کششی مجاز
Other Matches
tension member	میله کششی عضو کششی
piggybacks	دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggyback	دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
legit	نمایش مجاز تاتر مجاز
visiting correspondent	نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
tensorial	کششی
gravitative	کششی
tensile	کششی
towed	کششی
tensional	کششی
draw bridge	پل کششی
wheeled	کششی
resistance to tensile	تاب کششی
tensile test	ازمون کششی
tensile force	نیروی کششی
tensile load	بار کششی
tension load	بار کششی
tensile resistance	مقاومت کششی
tensile strength	مقاومت کششی
tensile strength	توان کششی
tensile strength	تاب کششی
stretching vibration	ارتعاش کششی
tensile stress	خستگی کششی
tensile stress	تنش کششی
resistance to tensile	مقاومت کششی
tensile strength	استحکام کششی
tensile zone	منطقه کششی
drawing die	ماتریس کششی
draw punch	منگنه کششی
draw hook	قلاب کششی
tensile test	ازمایش کششی
drag loading	فشار کششی
drag link	اتصال کششی
drag force	نیروی کششی
deadweight	فرفیت کششی
drawing die	حدیده کششی
drawing press	پرس کششی
drag roll	غلطک کششی
tension field	میدان کششی
tension flange	عضو کششی
tension member	قطعه کششی
towed artillery	توپخانه کششی
track tension	کششی شنی
pull device	عامل کششی
lift pump	تلمبه کششی
drawing mill	دستگاه نورد کششی
crank press	پرس کششی اهرم
tensile test piece	نمونه ازمون کششی
firing pull device	ماسوره کششی مین
tensile test specimen	نمونه ازمون کششی
double action cam drawing press	پرس کششی دو واکنشی
double action drawing press	پرس کششی دوکاره
towed	توپخانه کششی حمل شونده به وسیله یدک کش
authorized level of organization	سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
mauler	نوعی موشک هدایت شونده باسکوی خود کششی مخصوص پدافند هوایی
lift strut	پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
lift wire	سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
compound bending	خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
extensibility	کیفیتی که اجازه میدهد بتن بدون ترک خوردن تغییر شکل کششی راتحمل کند
allowable	مجاز
at liberty	مجاز
authorrized	مجاز
certified	مجاز
admittable	مجاز
admissibll	مجاز
permissive	مجاز
licensable	مجاز
authorized	مجاز
rated	مجاز
permitted	مجاز
legal	مجاز
lawful	مجاز
admissible	مجاز
commissioned	مجاز
licensed	مجاز
authorised	مجاز
allowed	مجاز
toluene	حد مجاز
tropologic	مجاز
metonymy	مجاز
permissible	مجاز
licensing hours	زمان مجاز
legitimize	مجاز کردن
ban item	غیر مجاز
legitimization	مجاز کردن
legitimising	مجاز کردن
bag limit	حد مجاز صید
impermissible	غیر مجاز
legitimized	مجاز کردن
bona fide holder	دارنده مجاز
legitimizes	مجاز کردن
circuit allocated use	مدارچانلهای مجاز
safe load	بار مجاز
legitimizing	مجاز کردن
delegation of authority	مجاز شمردن
on the house <idiom>	مجاز درکاری
legitimises	مجاز کردن
legitimised	مجاز کردن
fair game	شکار مجاز
allowable level	تراز مجاز
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
revocable contract	عقد مجاز
not allowed	غیر مجاز
permissible deviation	تفاوت مجاز
permissible dosage	دوز مجاز
permissible velocity	سرعت مجاز
permissible velocity	تندی مجاز
permissibly	بطور مجاز
licit	روا مجاز
troplogy	مجاز گوئی
trope	مجاز استعاره
metonym	مجاز مرسل
working load	بار مجاز
height clearance	ارتفاع مجاز
idiographic	وابسته به مجاز
justifiability	مجاز بودنی
prescribed load	بار مجاز
permissible load	بار مجاز
authorized strength	استعداد مجاز
dose	مقدار مجاز
lawfully	به طور مجاز
tolerance limit	خطای مجاز
unauthorized	غیر مجاز
allowances	میزان مجاز
admitance	روا مجاز
allowance	میزان مجاز
figuratively	بطور مجاز
complements	حد مجاز مکمل
allowable cargo load	بار مجاز
speed limits	سرعت مجاز
speed limit	سرعت مجاز
permit	مجاز کردن
dosed	مقدار مجاز
doses	مقدار مجاز
dosing	مقدار مجاز
contraband	غیر مجاز
tolerances	تفاوت مجاز
tolerance	تفاوت مجاز
tolerance	خطای مجاز
accredited	مجاز معتبر
permitting	مجاز کردن
permits	مجاز کردن
allowable cargo load	حداکثربار مجاز
allowable load	بار مجاز
allowable stress	تنش مجاز
frees	مجاز منفصل
freeing	مجاز منفصل
authorized bank	بانک مجاز
freed	مجاز منفصل
free	مجاز منفصل
authorized manpower	استعدادپرسنلی مجاز
settings	شدت مجاز
authorized program	برنامه مجاز
complement	حد مجاز مکمل
complemented	حد مجاز مکمل
complementing	حد مجاز مکمل
working stress	تنش مجاز
tolerances	خطای مجاز
setting	شدت مجاز
allowed vibrations	ارتعاشهای مجاز
authorise	مجاز نمودن
authorised clerk	واسطه مجاز
authorized allowance	سهمیه مجاز
prescribed load	بار مهمات مجاز
allowed energy levels	ترازهای انرژی مجاز
personnel authorization	جدول پرسنلی مجاز
personnel authorization	سطح پرسنلی مجاز
rating	نحوه عملکرد مجاز
ratings	نحوه عملکرد مجاز
permissible dosage	میزان داروی مجاز
ranges	مجموعه مقادیر مجاز
number	مجموعه مقادیر مجاز
twenty four hour charge rate	امپر مجاز باتری
numbers	مجموعه مقادیر مجاز
taxi stand	ماندگاه مجاز تاکسی
tare	وزن مجاز یک فرف
table of allowance	جدول سهمیه مجاز
range	مجموعه مقادیر مجاز
safe loads tables	جداول بارهای مجاز
ranged	مجموعه مقادیر مجاز
peak strenght	حداکثر استعداد مجاز
illigal character	دخشه غیر مجاز
maximum permissible voltage	ولتاژ مجاز حداکثر
allowed quantum state	حالت کوانتومی مجاز
maximum permissible load	بار مجاز حداکثر
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
authorized manpower	نیروی انسانی مجاز
manpower cieling	حداکثرنیروی انسانی مجاز
security	مشخصات کاربران مجاز
authorized allowance supplies	سهمیه اماد مجاز
authorized allowance supplies	سهمیه مجاز اماد
circuit allocated use	سهمیه مدارهای مجاز
illicit advertising	تبلیغ غیر مجاز
eligible traffic	عبور و مرور مجاز
licitly	بطور مجاز یا مشروع
acceptance tolerance	حد مجاز قابل قبول
illigal character	کاراکتر غیر مجاز
forbidden band	نوار غیر مجاز
authorized parts list	سهمیه مجاز قطعات
authorized parts list	لیست قطعات مجاز

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com