English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
body alinement تنظیم بدن تیرانداز
Other Matches
marks man تیرانداز درجه 3 تفنگ تیرانداز نیمه ماهر
sight adjustment تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
shotgunner تیرانداز
gunners تیرانداز
gunner تیرانداز
shooter تیرانداز
sagittarius تیرانداز
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
sniper تیرانداز از خفا
marksman تیرانداز ماهر
marksmen تیرانداز ماهر
toxophilite تیرانداز کماندار
snipers تیرانداز از خفا
archers تیرانداز با کمان
expert gunner تیرانداز ماهرتوپخانه
bowman تیرانداز با کمان
bowman تیرانداز کمان کش
experts تیرانداز ممتاز
sharpshooter تیرانداز ماهر
sharp shooter تیرانداز درجه 1
archer تیرانداز با کمان
sharp shooter تیرانداز ممتاز
expert تیرانداز ممتاز
tunes تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
snipers تیرانداز ماهر تفنگ
sniper تیرانداز ماهر تفنگ
shots تیراندازی تیرانداز ماهر
expert badge نشان تیرانداز ممتاز
shot تیراندازی تیرانداز ماهر
range spotting تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tunes تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tune تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
marksman تیرانداز ماهر [ارتش و ورزش]
toxophilite تیرانداز ماهر با تیر و کمان
stationed محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
station محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
stations محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
benchrest سکو برای تکیه دادن تیرانداز
creep رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
cheekpiece تکیه گاه گونه تیرانداز روی تفنگ
creeps رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
trap سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
page انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
sight alinement تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
stream نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
streamed نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
streams نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
sidelay تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
go no go اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
trimsize اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
calibrated air speed سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
adjustments تنظیم
regularization تنظیم
shaping regulating تنظیم
timing تنظیم
adjustment تنظیم
set out تنظیم
formulation تنظیم
calibration تنظیم
alignments تنظیم
alignment تنظیم
regulation تنظیم
spreading تنظیم
pilot valve سوپاپ تنظیم
method of drawing up طرز تنظیم
adjusts تنظیم کردن
air adjustment تنظیم هوا
regulators تنظیم کننده
precision adjustment تنظیم دقیق
adjust تنظیم کردن
adjusting تنظیم کردن
adjustment of rools تنظیم غلطک
adjustment of fire تنظیم تیر
adjusting point نقطه تنظیم
regulation پهنه تنظیم
adjusability قابلیت تنظیم
lineup تنظیم کردن
make out تنظیم کردن
regiments تنظیم کردن
regiment تنظیم کردن
regulator تنظیم کننده
regularizer تنظیم کننده
purity adjustment تنظیم خلوص
range of adjustment ناحیه تنظیم
regulating switch کلید تنظیم
regulating valve سوپاپ تنظیم
adjusted تنظیم شده
rheostat regulation تنظیم با رئوستا
family planning تنظیم خانواده
rocker gear تنظیم جاروبک
regulable تنظیم پذیر
redact تنظیم کردن
preset پیش تنظیم
pressure adjustment تنظیم فشار
pressure regulator شیر تنظیم
range adjustment تنظیم برد
range adjustment تنظیم مسافت
range calibration تنظیم مسافت
attends تنظیم کردن
adjustable قابل تنظیم
line regulator تنظیم کننده
regularises تنظیم کردن
regularised تنظیم کردن
check valve شیر تنظیم
attending تنظیم کردن
attend تنظیم کردن
corrector تنظیم کننده
crystal control تنظیم با بلور
electronic control تنظیم الکترونیکی
electronic tuning تنظیم الکترونی
conduction هدایت تنظیم
check gate دریچه تنظیم
cascade control تنظیم زنجیری
regularising تنظیم کردن
regularized تنظیم کردن
formulating تنظیم کردن
formulates تنظیم کردن
formulated تنظیم کردن
formulate تنظیم کردن
classifies تنظیم کردن
regularizing تنظیم کردن
regularizes تنظیم کردن
classify تنظیم کردن
classifying تنظیم کردن
expanded contrast تنظیم کنتراست
carburetor adjustment تنظیم کاربراتور
cam type regulation تنظیم بادامکی
hand regulation تنظیم با دست
adjustable تنظیم پذیر
indicement تنظیم ادعانامه
inductive tuning تنظیم القائی
body alinement تنظیم بدن
frame تنظیم کردن
inductive tuning تنظیم پرمئابیلیته
initial adjustment تنظیم صفر
jack screw پیچ تنظیم
lay down تنظیم کردن
levelling screw پیچ تنظیم
automatic regulation تنظیم خودکار
frequency tuning تنظیم فرکانس
framer تنظیم کننده
indictments تنظیم کیفرخواست
indictments تنظیم ادعانامه
indictment تنظیم کیفرخواست
indictment تنظیم ادعانامه
variability قابلیت تنظیم
caliper setting تنظیم پرگار
fine adjustment تنظیم فریف
timing تنظیم وقت
fine adjustment تنظیم دقیق
fine setting تنظیم دقیق
fine setting تنظیم میکرومتری
focusing control تنظیم تمرکز
regularize تنظیم کردن
to set out تنظیم کردن
to put in to shape تنظیم کردن
to make out تنظیم کردن
adjustments تنظیم تطبیق
calibrate تنظیم کردن
to draw up تنظیم کردن
to draw out تنظیم کردن
adjustments تنظیم کردن
adjustment تنظیم کردن
regulating تنظیم کردن
calibrated تنظیم کردن
calibrates تنظیم کردن
trigger control تنظیم با ماشه
voltage regulation تنظیم ولتاژ
vertical justification تنظیم عمودی
vertical adjustment تنظیم عمودی
will adjust تنظیم می کنم
alignment صف بندی تنظیم
depth adjustment تنظیم عمیق
tuneable تنظیم پذیر
calibrating تنظیم کردن
tunably تنظیم پذیر
tunable تنظیم پذیر
thermostatic regulation تنظیم با دماپای
regulates تنظیم کردن
thermoregulation تنظیم حرارت
spark setting تنظیم جرقه
speed adjustment تنظیم سرعت
checks دریچه تنظیم
checked دریچه تنظیم
check دریچه تنظیم
tune تنظیم کردن
arrangements ترتیب تنظیم
alignment تنظیم انطباق
set screw پیچ تنظیم
set the watch تنظیم نگهبانی
set up تنظیم کردن
alignments صف بندی تنظیم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com