Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English
Persian
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
Other Matches
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
edit
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
edited
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
edit
تصحیح کردن تنظیم کردن
edited
تصحیح کردن تنظیم کردن
pullover gaging
کالیبر سنجی کردن
zero beat
تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
tune
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
thermoregulator
دستگاه تنظیم حرارت
damping
تنظیم کار دستگاه
altitude fine adjustment
دستگاه تنظیم دقیق
automation
دستگاه تنظیم خودکار
zeroes
تنظیم دقیق دستگاه
zero
تنظیم دقیق دستگاه
zeros
تنظیم دقیق دستگاه
power pack
دستگاه تنظیم برق
pantograph
دستگاه رسام قابل تنظیم
preselection
تنظیم از قبل
[دستگاه سازی]
pacemakers
دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب
pacemaker
دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب
adaptive channel allocation
روش به کار رفته توسط پروتکل تصحیح خطای MNP که اندازه بستههای داده را طبق خط تلفن تنظیم میکند.
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
calibrates
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
stet processus
گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
mach trim compensator
دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار
compensated
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensate
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensates
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
set out
شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
tunes
تنظیم کردن
attends
تنظیم کردن
to put in to shape
تنظیم کردن
to set out
تنظیم کردن
to make out
تنظیم کردن
regulates
تنظیم کردن
attend
تنظیم کردن
set up
تنظیم کردن
regulating
تنظیم کردن
lineup
تنظیم کردن
attending
تنظیم کردن
classifies
تنظیم کردن
regularising
تنظیم کردن
regulate
تنظیم کردن
regularises
تنظیم کردن
regulated
تنظیم کردن
regularised
تنظیم کردن
classify
تنظیم کردن
regularize
تنظیم کردن
regiments
تنظیم کردن
regiment
تنظیم کردن
redact
تنظیم کردن
regularizing
تنظیم کردن
regularizes
تنظیم کردن
regularized
تنظیم کردن
classifying
تنظیم کردن
frame
تنظیم کردن
calibrated
تنظیم کردن
adjust
تنظیم کردن
adjusting
تنظیم کردن
formulates
تنظیم کردن
adjustments
تنظیم کردن
formulating
تنظیم کردن
calibrate
تنظیم کردن
adjustment
تنظیم کردن
adjusts
تنظیم کردن
formulated
تنظیم کردن
lay down
تنظیم کردن
to draw out
تنظیم کردن
calibrating
تنظیم کردن
make out
تنظیم کردن
formulate
تنظیم کردن
calibrates
تنظیم کردن
tune
تنظیم کردن
to draw up
تنظیم کردن
paged
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
adjusting
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusts
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
reconstitute
تنظیم مقیاس کردن
reconstituting
تنظیم مقیاس کردن
reconstitutes
تنظیم مقیاس کردن
pre-setting
از پیش تنظیم کردن
reconstituted
تنظیم مقیاس کردن
draw up
کارها را تنظیم کردن
preset
از پیش تنظیم کردن
pre-set
از پیش تنظیم کردن
pre-sets
از پیش تنظیم کردن
spots
تنظیم تیر کردن
spot
تنظیم تیر کردن
set the clock
ساعت را تنظیم کردن
tune up
موتور را تنظیم کردن
ranging
تنظیم کردن اسلحه
adjustments
تنظیم و میزان کردن
ranging
تنظیم تیر کردن
to draw up a contract
قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
replenishing
تنظیم کردن روغن سلاحها
zeroes
روی صفر تنظیم کردن
replenish
تنظیم کردن روغن سلاحها
replenishes
تنظیم کردن روغن سلاحها
zero
روی صفر تنظیم کردن
sight in
تنظیم کردن دید در تفنگ
adjusts
تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusting
میزان کردن تنظیم کنید
adjusts
میزان کردن تنظیم کنید
replenished
تنظیم کردن روغن سلاحها
adjusting
تصفیه نمودن تنظیم کردن
zeros
روی صفر تنظیم کردن
order
سفارش دادن تنظیم کردن
pressurizing
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
setting up
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
pilot
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
mounts
تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
sets
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
set
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
billing
صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
pilots
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
mount
تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
locate
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locates
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locating
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
located
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
pressurises
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurising
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurize
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
piloted
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
pressurizes
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
indicted
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicting
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicts
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
timing
تنظیم زمان عمل کردن موتور
indict
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
sight alinement
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
call book
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
zeroes
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zero
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
wake up
تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
zeros
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
aligns
تنظیم کردن تطبیق کردن
controls
نظارت کردن تنظیم کردن
to balance out
میزان کردن
[تنظیم کردن ]
adjusting
تعدیل کردن تنظیم کردن
adjusts
تعدیل کردن تنظیم کردن
align
تنظیم کردن تطبیق کردن
controlling
نظارت کردن تنظیم کردن
aligned
تنظیم کردن تطبیق کردن
aligning
تنظیم کردن تطبیق کردن
control
نظارت کردن تنظیم کردن
adapt
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
zero
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zeroes
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
adapting
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapts
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
to tune in TV
[radio]
روی کانال مشخصی تلویزیون
[رادیو]
را تنظیم کردن
zeros
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
weather helm
تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
halving adjustment
تنظیم نیم حبابها به منظورتراز کردن دستگاههای اندازه گیر
to kern
کاهش دادن
[و تنظیم کردن ]
فاصله دخشه ها
[فناوری چاپ]
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
ranges
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
dial
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialed
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialled
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
range
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
dials
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
ranged
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
adaptation
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptations
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
blue key
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
thermostat
:الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
thermostats
:الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
clocks
مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
clock
مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
collimate
تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
images
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
image
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
preset vector
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
config.sys
در -MS DOS فایل متن مشخصاتی که حاوی دستوراتی برای تنظیم پارامترها و بار کردن نرم افزار درایو است
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
infinity method
روش موازی کردن دو خط تارموی دوربین تنظیم دوربین در بینهایت
right justify
هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com