Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
English
Persian
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
Other Matches
sight alinement
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
sighting shot
تیرهای قلق گیری یا تنظیم وسایل نشانه روی
preset vector
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
zero beat
تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
tune
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
zeros
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zeroes
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zero
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
range
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
fine sight
تنظیم خط نشانه دقیق
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
angular adjustable
قابل تنظیم بطور زاویه ای
fine sight
تنظیم دقیق زاویه توپ
windage
تنظیم سمتی وسایل نشانه روی
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sight base
پایه زاویه یاب یا دستگاه نشانه روی
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
zero
تنظیم دقیق دستگاه
zeroes
تنظیم دقیق دستگاه
damping
تنظیم کار دستگاه
zeros
تنظیم دقیق دستگاه
power pack
دستگاه تنظیم برق
altitude fine adjustment
دستگاه تنظیم دقیق
thermoregulator
دستگاه تنظیم حرارت
automation
دستگاه تنظیم خودکار
setting up
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
sets
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
set
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
pantograph
دستگاه رسام قابل تنظیم
preselection
تنظیم از قبل
[دستگاه سازی]
camber gage
دستگاه اندازه گیری زاویه کمبر
pacemaker
دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب
pacemakers
دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب
tabulation
نقاط تنظیم در امتداد یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab متوقف میشود
stopped
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stops
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopping
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stop
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
mach trim compensator
دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار
paged
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
sights
وسیله تنظیم دید روی کمان نشانه روی مگسک
sight
وسیله تنظیم دید روی کمان نشانه روی مگسک
sight cover
روپوش دستگاه نشانه روی روپوش زاویه یاب
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
thermostats
:الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
thermostat
:الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
to draw out
تنظیم کردن
formulated
تنظیم کردن
to draw up
تنظیم کردن
regulated
تنظیم کردن
attends
تنظیم کردن
formulate
تنظیم کردن
lineup
تنظیم کردن
redact
تنظیم کردن
calibrating
تنظیم کردن
adjusts
تنظیم کردن
regularised
تنظیم کردن
regularises
تنظیم کردن
regularising
تنظیم کردن
calibrated
تنظیم کردن
regularizes
تنظیم کردن
regularized
تنظیم کردن
calibrates
تنظیم کردن
regularizing
تنظیم کردن
formulates
تنظیم کردن
set up
تنظیم کردن
regulate
تنظیم کردن
calibrate
تنظیم کردن
adjust
تنظیم کردن
regiments
تنظیم کردن
regiment
تنظیم کردن
regulating
تنظیم کردن
tunes
تنظیم کردن
adjustments
تنظیم کردن
adjustment
تنظیم کردن
to set out
تنظیم کردن
tune
تنظیم کردن
regularize
تنظیم کردن
attend
تنظیم کردن
classifying
تنظیم کردن
classifies
تنظیم کردن
to put in to shape
تنظیم کردن
make out
تنظیم کردن
formulating
تنظیم کردن
frame
تنظیم کردن
attending
تنظیم کردن
to make out
تنظیم کردن
adjusting
تنظیم کردن
lay down
تنظیم کردن
regulates
تنظیم کردن
classify
تنظیم کردن
tune up
موتور را تنظیم کردن
reconstituted
تنظیم مقیاس کردن
reconstituting
تنظیم مقیاس کردن
pre-setting
از پیش تنظیم کردن
reconstitute
تنظیم مقیاس کردن
pre-sets
از پیش تنظیم کردن
spot
تنظیم تیر کردن
reconstitutes
تنظیم مقیاس کردن
draw up
کارها را تنظیم کردن
preset
از پیش تنظیم کردن
adjustments
تنظیم و میزان کردن
ranging
تنظیم تیر کردن
ranging
تنظیم کردن اسلحه
set the clock
ساعت را تنظیم کردن
spots
تنظیم تیر کردن
pre-set
از پیش تنظیم کردن
grivation
زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف دستگاه
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
trimsize
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
replenished
تنظیم کردن روغن سلاحها
adjusts
میزان کردن تنظیم کنید
sight in
تنظیم کردن دید در تفنگ
zeros
روی صفر تنظیم کردن
order
سفارش دادن تنظیم کردن
replenishes
تنظیم کردن روغن سلاحها
adjusts
تصفیه نمودن تنظیم کردن
replenish
تنظیم کردن روغن سلاحها
adjusting
میزان کردن تنظیم کنید
zeroes
روی صفر تنظیم کردن
replenishing
تنظیم کردن روغن سلاحها
zero
روی صفر تنظیم کردن
to draw up a contract
قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
adjusting
تصفیه نمودن تنظیم کردن
pressurizes
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pilots
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
piloted
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
pilot
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
indicted
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
located
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
timing
تنظیم زمان عمل کردن موتور
locating
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locate
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locates
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
pressurises
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurize
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurising
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
indicting
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicts
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
mount
تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
set
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
billing
صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
sets
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
pressurizing
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
indict
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
edited
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
setting up
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
edit
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
mounts
تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
zeros
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
wake up
تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
zero
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
call book
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
zeroes
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
calibrated
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
stet processus
گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
to tune in TV
[radio]
روی کانال مشخصی تلویزیون
[رادیو]
را تنظیم کردن
adapts
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapt
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapting
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
compensate
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
set out
شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
compensated
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensates
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
weather helm
تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
to kern
کاهش دادن
[و تنظیم کردن ]
فاصله دخشه ها
[فناوری چاپ]
halving adjustment
تنظیم نیم حبابها به منظورتراز کردن دستگاههای اندازه گیر
dials
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialed
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialled
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dial
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
adaptations
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptation
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
blue key
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
adjusting
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusts
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
clock
مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com