Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
set the watch
تنظیم نگهبانی
Search result with all words
call book
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
Other Matches
sentinels
دیده ور نگهبانی نگهبانی دادن
sentinel
دیده ور نگهبانی نگهبانی دادن
duty roster
دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tunes
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
range spotting
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tune
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
wardenship
نگهبانی
protectorship
نگهبانی
watching
نگهبانی
watches
نگهبانی
watched
نگهبانی
watch
نگهبانی
tricked
نگهبانی
trick
نگهبانی
out post
نگهبانی
tricking
نگهبانی
off duty
خارج از نگهبانی
chaperone
نگهبانی کردن
chaperons
نگهبانی کردن
watches
نگهبانی دادن
watches
پاس نگهبانی
tricked
نوبت نگهبانی
tricking
نوبت نگهبانی
chaperones
نگهبانی کردن
duty roster
لوحه نگهبانی
watching
پاس نگهبانی
sentinels
نگهبانی کردن
sentry box
اتاقک نگهبانی
first watch
نگهبانی شامگاه
first dog watch
نگهبانی اول
sentry boxes
اتاقک نگهبانی
trick
نوبت نگهبانی
watchtower
برج نگهبانی
watchtowers
برج نگهبانی
radar quardship
نگهبانی رادار
watching
نگهبانی دادن
watched
نگهبانی دادن
second dog watch
نگهبانی دوم
watched
پاس نگهبانی
guards
نگهبانی دادن
relieving
تعویض نگهبانی
escort
نگهبانی کردن
relieve
تعویض نگهبانی
escorting
نگهبانی کردن
escorted
نگهبانی کردن
orderly officen
افسر نگهبانی
on sentry
مامور نگهبانی
middle watch
نگهبانی نیمه شب
to nount guard
به نگهبانی رفتن
to stand sentinel
نگهبانی کردن
guarding
نگهبانی دادن
guard
نگهبانی دادن
cavalier
سکوی نگهبانی
sentry
قراول نگهبانی
sentinel
نگهبانی کردن
escorts
نگهبانی کردن
watch
پاس نگهبانی
roster
صورت نگهبانی
sentries
قراول نگهبانی
rosters
صورت نگهبانی
stand guard
نگهبانی دادن
watch
نگهبانی دادن
chaperon
نگهبانی کردن
relieves
تعویض نگهبانی
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
first dogwatch
نوبت نگهبانی عصر
watch bill
لوحه نگهبانی ناو
port watch
پست نگهبانی بندر
watch and ward
حق نگهبانی روزانه و شبانه
main guard
پست نگهبانی اصلی
off duty
مرخصی راحتی نگهبانی
duty
ماموریت خدمت نگهبانی
sight alinement
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
tricked
مدت زمان پست نگهبانی
look out
نگهبانی کردن موافب بودن
fixed post system
سیستم پستهای نگهبانی ثابت
tricking
مدت زمان پست نگهبانی
watchdogs
نگهبانی دادن نگهبان بودن
trick
مدت زمان پست نگهبانی
watchdog
نگهبانی دادن نگهبان بودن
relief
مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
sentry box
سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
sentry boxes
سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
point duty
نگهبانی مامور راهنمایی عبورومرورکه درنقطهای می ایستد
scout
پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
scouted
پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
scouts
پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
trimsize
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
out post
پاسدار پست نگهبانی پاسداری دادن پاسدار صحرایی
rotas
صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
rota
صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
sentry go
فرمان نگهبانی را عوض کنیدنگهبانان عوض کنید
anchor watch
گروه نگهبانی لنگر نگهبان لنگر
listening watch
پست به گوش رادیویی نگهبانی به گوش
guard
محافظت کردن نگهبانی کردن
guards
محافظت کردن نگهبانی کردن
guarding
محافظت کردن نگهبانی کردن
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
alignment
تنظیم
calibration
تنظیم
shaping regulating
تنظیم
adjustments
تنظیم
timing
تنظیم
adjustment
تنظیم
alignments
تنظیم
regulation
تنظیم
formulation
تنظیم
set out
تنظیم
spreading
تنظیم
regularization
تنظیم
regulator
تنظیم کننده
range of adjustment
ناحیه تنظیم
redact
تنظیم کردن
regulable
تنظیم پذیر
adjusting
تنظیم کردن
conduction
هدایت تنظیم
method of drawing up
طرز تنظیم
adjusts
تنظیم کردن
regularizer
تنظیم کننده
indictments
تنظیم ادعانامه
range calibration
تنظیم مسافت
range adjustment
تنظیم برد
timing
تنظیم وقت
precision adjustment
تنظیم دقیق
preset
پیش تنظیم
variability
قابلیت تنظیم
pressure adjustment
تنظیم فشار
indictment
تنظیم ادعانامه
purity adjustment
تنظیم خلوص
regulating switch
کلید تنظیم
range adjustment
تنظیم مسافت
pilot valve
سوپاپ تنظیم
regulating valve
سوپاپ تنظیم
indictments
تنظیم کیفرخواست
pressure regulator
شیر تنظیم
indictment
تنظیم کیفرخواست
make out
تنظیم کردن
caliper setting
تنظیم پرگار
adjusted
تنظیم شده
family planning
تنظیم خانواده
crystal control
تنظیم با بلور
adjustable
قابل تنظیم
adjustable
تنظیم پذیر
cam type regulation
تنظیم بادامکی
electronic control
تنظیم الکترونیکی
electronic tuning
تنظیم الکترونی
expanded contrast
تنظیم کنتراست
fine adjustment
تنظیم فریف
fine adjustment
تنظیم دقیق
fine setting
تنظیم دقیق
fine setting
تنظیم میکرومتری
regulation
پهنه تنظیم
focusing control
تنظیم تمرکز
carburetor adjustment
تنظیم کاربراتور
cascade control
تنظیم زنجیری
check gate
دریچه تنظیم
automatic regulation
تنظیم خودکار
check valve
شیر تنظیم
air adjustment
تنظیم هوا
adjustment of rools
تنظیم غلطک
adjustment of fire
تنظیم تیر
adjusability
قابلیت تنظیم
corrector
تنظیم کننده
regulators
تنظیم کننده
framer
تنظیم کننده
frequency tuning
تنظیم فرکانس
frame
تنظیم کردن
formulated
تنظیم کردن
formulate
تنظیم کردن
line regulator
تنظیم کننده
lineup
تنظیم کردن
adjusting point
نقطه تنظیم
regularizing
تنظیم کردن
regularizes
تنظیم کردن
regularized
تنظیم کردن
regularize
تنظیم کردن
regularising
تنظیم کردن
regularises
تنظیم کردن
regularised
تنظیم کردن
attends
تنظیم کردن
attending
تنظیم کردن
formulates
تنظیم کردن
hand regulation
تنظیم با دست
body alinement
تنظیم بدن
indicement
تنظیم ادعانامه
inductive tuning
تنظیم القائی
inductive tuning
تنظیم پرمئابیلیته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com