Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
thermostat
تنظیم کننده هوای سرد
thermostats
تنظیم کننده هوای سرد
Other Matches
turbocharger
گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
cooling air
هوای سرد کننده
caliduct
پخش کننده هوای گرم
blast valve
سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
regulator
تنظیم کننده
regulators
تنظیم کننده
framer
تنظیم کننده
regularizer
تنظیم کننده
corrector
تنظیم کننده
line regulator
تنظیم کننده
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
speed regulator
تنظیم کننده سرعت
field regulator
تنظیم کننده میدان
rotary type regulator
تنظیم کننده گردان
field rheostat
تنظیم کننده میدان
voltage regulator
تنظیم کننده ولتاژ
control wheel
صفحه تنظیم کننده
control member
عضو تنظیم کننده
speed governor
تنظیم کننده سرعت
automatic timing advance
تنظیم کننده خودکار
pressure gaverner
تنظیم کننده فشار
zero adjuster
تنظیم کننده صفر
setting ring
حلقه تنظیم کننده
slip regulator
تنظیم کننده لغزش
elevation adjustment
تنظیم کننده بالابر
thermostats
تنظیم کننده حرارت
turbine governor
تنظیم کننده توربین
thermostat
تنظیم کننده حرارت
regulating resistance
مقاومت تنظیم کننده
torque regulator
تنظیم کننده گشتاور پیچشی
carbon pile voltage regulator
تنظیم کننده ولتاژ زغالی
main regulator
تنظیم کننده محور اصلی
voltage regulator
تنظیم کننده اختلاف سطح
frog-adjustment screw
پیچ قلابی تنظیم کننده
tangent screw
پیچ تنظیم کننده در تئودولیت
line drop compensator
تنظیم کننده یا رگولاتور ولتاژ
induction regulator
تنظیم کننده ولتاژ القائی
gavernor valve
سوپاپ یا دریچه تنظیم کننده
fog lookouts
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
pacemakers
دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب
pacemaker
دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب
adjustable stabilizer
تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
delimiting
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimits
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimit
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
thermostat
تنظیم کننده درجه حرارت نافم گرما
thermostats
تنظیم کننده درجه حرارت نافم گرما
delimited
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
on board regulation
تنظیمی که در ان هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژخاص خود را دارد
turbojet
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
load regulator
رگولاتور بار تنظیم کننده بار
voltage regulator
تنظیم کننده ولتاژ نافم ولتاژ
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
effluvium
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
tune
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
self-
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
range spotting
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tunes
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tune
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
medical regulator
تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
sight alinement
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
throttling type governor
تنظیم کننده نوع ساساتی رگولاتور نوع ساساتی گاورنر نوع ساساتی
air blast
هوای دم
petticoatsfever
هوای زن
moist air
هوای تر
the open
هوای ازاد
foul weather
هوای خراب
swelters
هوای گرم
humid air
هوای نمناک
humid air
هوای شرجی
secondry air
هوای ثانویه
temperate climate
اب و هوای معتدل
airs
هوای دم هوا
air
هوای دم هوا
aired
هوای دم هوا
swelter
هوای گرم
drippy
هوای گرفته
adverse weather
هوای نامساعد
heavy weather
هوای طوفانی
air breathing
هوای تنفسی
heavy weather
هوای خراب
agglutinant
هوای التیام
In the open air.
در هوای آزاد.
foul weather
هوای نامساعد
stable air
هوای پایدار
hot blast
هوای دم داغ
out of door
در هوای ازاد
liquid air
هوای مایع
sweltered
هوای گرم
emergency air
هوای اضطراری
exhaust air
هوای خروجی
circulationg air
هوای در گردش
marsh malaria
هوای مردابی
marine climate
اب و هوای دریایی
forced draft
هوای با فشار
blast roasting
تشویه با هوای دم
low air pressure
فشار هوای کم
compressed air
هوای فشرده
raininess
هوای بارانی
queen's weather
هوای باز
intake air
هوای ورودی
open air
در هوای ازاد
passion
هوای نفس
broken weather
هوای بی قرار
out of doors
در هوای ازاد
compressed air
هوای متراکم
carburetor air
هوای کاربراتور
dead air
هوای راکد
dusk
هوای گرگ ومیش
mouthpieces
لوله هوای غواص
twilight
هوای گرگ ومیش
hot blast cupola
کوپل هوای گرم
warm front
جبهه هوای گرم
warm fronts
جبهه هوای گرم
fair weather
دارای هوای صاف
lowers
هوای گرفته وابری
outdoorsy
<adj.>
عاشق هوای آزاد
free living
تسلیم هوای نفس
cold fronts
جبهه هوای سرد
effulge
برق هوای باز
cold front
جبهه هوای سرد
cold spell or cold snap
<idiom>
یک جعبه هوای سرد
mouthpiece
لوله هوای غواص
cold fronts
پیشان هوای سرد
lowering
هوای گرفته وابری
torchlight
هوای گرگ ومیش
forced draft
هوای تحت فشار
lower
هوای گرفته وابری
lowered
هوای گرفته وابری
Beautiful music ( weather ) .
موسیقی ( هوای ) قشنگ
cold front
پیشان هوای سرد
liquid air
هوای مایع شده
cooling blower
دمنده هوای سرد
lour
هوای گرفته وابریwerewolf
saturated air
هوای اشباع شده
bleed air
هوای کمپرس شده
blow cold
هوای سرد دمیدن
tire pressure
فشار هوای لاستیک
blow hot
هوای گرم دمیدن
choke damp
دم :هوای ته چاه یاکان
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated
به اب و هوای جدید خو گرفتن
liquid air container
مخزن هوای مایع
acclimating
به اب و هوای جدید خو گرفتن
oh what a nasty weather
چه هوای کثیفی است
acclimates
به اب و هوای جدید خو گرفتن
open exercise
ورزش در هوای ازاد
hot blast main
هدایت هوای دم داغ
owl light
هوای گرگ و میش
air tank
کپسول هوای غواصی
tire inflation
فشار هوای لاستیک
heatwave
موج هوای گرم
caisson foundation
پی سازی با هوای فشرده
blast
هوای دم کوره بلند دم
mouthguard
لوله هوای غواص
intake air
هوای مکیده شده
heatwaves
هوای گرم طولانی
heatwaves
موج هوای گرم
ego trip
تسلیم به هوای نفس
ego trips
تسلیم به هوای نفس
heatwave
هوای گرم طولانی
air compressor
هوای فشرده ساز
blasts
هوای دم کوره بلند دم
out door court
زمین هوای ازاد
intake air heater
گرمکن هوای ورودی
secondary airflow
جریان هوای فرعی
acclimation
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
acclimatization
عادت کردن به هوای کوهستان
acclimatation
توافق بااب و هوای یک محیط
inclement weather
هوای بسیار سرد یا طوفانی
terrestrial environment
وضع عوارض و اب و هوای زمین
acclimatization
توافق بااب و هوای یک محیط
storm door
درب عایق هوای توفانی
air lift
دستگاه ابکش با هوای فشرده
fair-weather
خوب هنگام هوای صاف
self will
خود رایی هوای نفس
smog
هوای الوده به دود وبخار
brisk air
هوای خنک و فرح بخش
sensualize
پیروی از هوای نفس کردن
To cherish a desire for something .
هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
air space
قشر هوای دیوار خالی
Keep an eye on things.
هوای کاررا داشته باش
sensualist
پیرو هوای نفس واحساس
heaving
رقص ناو در هوای طوفانی
sidewinder
موشک هوا به هوای سایدویندر
To have a fancy for something .
هوای چیزی را درسر داشتن
swim bladder
کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com