English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
adhoc تنها به این منظور
Other Matches
pricking منظور
pricks منظور
aims منظور
intentions منظور
intention منظور
purposeless بی منظور
pricked منظور
prick منظور
sake منظور
meaning منظور
meanings منظور
aim منظور
aimed منظور
purposes منظور
purpose منظور
views منظور
viewing منظور
with a view to به منظور
with the intention of به منظور
with the view of به منظور
scope منظور
view منظور
viewed منظور
purpose of the dam منظور از سد
objectless بی منظور
objectives منظور ازعملیات
scope منظور مفاد
scope منظور از عملیات
allocating منظور کردن
allocates منظور کردن
allocate منظور کردن
for publicity purposes به منظور تبلیغ
whereto بچه منظور
to what purpose برای چه منظور
to make allowance منظور کردن
get at <idiom> منظور داشتن
objectives هدف منظور
objective منظور ازعملیات
objective هدف منظور
appropriated <adj.> <past-p.> منظور شده
intention قصد و منظور
whereunto بچه منظور
intentions قصد و منظور
intent معنی منظور
provided <adj.> <past-p.> منظور شده
laid on <past-p.> منظور شده
out in the cold <idiom> تنها
single-handed تنها
by yourself تنها
mere تنها
solitarily تنها
solo تنها
recluses تنها
only تنها
solos تنها
merest تنها
lonely تنها
loneliest تنها
lonelier تنها
solitary تنها
by it self تنها
recluse تنها
single تنها
by one,s self تنها
solus تنها
by oneself تنها
siolus تنها
just تنها
single handed تنها
lone تنها
unique تنها
soles تنها
sole تنها
unaccompanied تنها
uniquely تنها
single line خط تنها
exclusive تنها
alone تنها
to make oneself clear <idiom> منظور را روشن کردن
self defeating علیه منظور خود
self-defeating علیه منظور خود
singly تنها انفرادا
strands تنها گذاشتن
strand تنها گذاشتن
fly by the seat of one's pants <idiom> دست تنها
leave alone تنها گذاردن
lone electron الکترون تنها
single haneded دست تنها
sole argument تنها دلیل
soli تنها خوانان
to pull a lone oar تنها کارکردن
sole شالوده تنها
sole تنها انحصاری
soles شالوده تنها
soles تنها انحصاری
bread alone تنها نان
wirte only تنها نوشتن
bare handed دست تنها
he alone went تنها اورفت
single تنها یک نفری
Do not leave me alone. من را تنها نگذار.
lonesome تنها وبیکس
read only تنها خواندنی
aside صحبت تنها
asides صحبت تنها
clearance sales فروش به منظور تصفیه حراج
to mean to do something منظور انجام کاری را داشتن
malingering تعارض به منظور فرار ازخدمت
What does it exactly mean? منظور از این دقیقا چه است؟
(can't) make head nor tail of something <idiom> فهمیدن ،یافتن منظور چیزی
paper gold منظور حق برداشت مخصوص است
clearance sale فروش به منظور تصفیه حراج
to mean منظور [داشتن] این است
to live to oneself تنها زندگی کردن
lone pair electron زوج الکترون تنها
monological تنها سخن گو خودگووخودشنو
not only he came but نه تنها امد بلکه
out of pure mischief تنها از روی بدجنسی
to reckon with out one's host تنها به قاضی رفتن
leave in the lurch <idiom> دست تنها گذاشتن
but نه تنها بطور محض
kick back <idiom> تنها استراحت کردن
To go alone to the judge . <proverb> تنها به قاضى رفتن.
to pull a lone oar تنها پارو زدن
lonely hearts تنها و جویای همدم
assessment تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
assessments تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
bridgeware برنامههای کامپیوتری به منظور ترجمه دستورالعملها
adjutant's call احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
assessments تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
assessment تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
rat race <idiom> رها کردن ،تنها گذاشتن
par for the course <idiom> تنها چیزیکه انتظار داشته
photon تنها یک الکترون تابش شود
one-track mind <idiom> تنها به یک چیز فکر کردن
bare king شاه تنها یا بی یاور شطرنج
lip service <idiom> تنها زبونی موافقت کردن
Come along and keep me company. بامن بیا تا تنها نباشم
zoon تنها محصول یک نطفه واحد
fair-weather friend <idiom> شخصی که تنها دوست است
baring the king تنها کردن شاه شطرنج
scope طول زنجیر ارتفاع سنج ناو منظور
capitalized expense در ضمن اصل دارایی نیز منظور میشود
declared value قیمت اعلام شده به منظور تعیین مالیات
mark-downs قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark-down قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
it did not meet our views منظور مارا انجام نداد نظرماراتامین نکرد
i was reserved for it تنها برای من مقدر شده بود
live out of a suitcase <idiom> تنها بایک چمدان زندگی کردن
His only aim and object is to make afortune . تنها قصدش پولدار شدن است
Leave her alone. اورا تنها (بحال خود ) بگذار
i rely solely on god... تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
i did it only for your sake تنها به خاطرشما این کار را کردم
tapped ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
endorsement in blank فهر نویسی به وسیله امضاء تنها
tapping ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
tap ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
radical economists منظور گروهی ازاقتصاددانان کلاسیک مانندمالتوس و مارکس میباشد
replevin طرح دعوی به منظور استرداد مال توقیف شده
treasury stock سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
drain joints فاصله بین تنبوشههای زهکش به منظور دخول اب به تنبوشه ها
priming پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
levy a sum on a person's property به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
cadastral surveys عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
My only problem is money . تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
You alone can help me. تنها (فقط )شما می توانید کمکم کنید
only death does not tell lies تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
monarchs پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
peripheral و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
monarch پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
This is the only way to guarantee that ... تنها راه برای تضمین این است که ...
bayed حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
baying حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bays حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
juck work کوبیدن میخ درکف و دیوارهای کانال به منظور ایجاد رسوب
kuomintang حزب ناسیونالیست چین که در سال 1981 به منظور مبارزات ضداستعماری شد
retrofit بروز در اوردن یا اضافه نمودن به یک سیستم موجودبه منظور بهبود ان
turnkey سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
bay حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
I am obsessed by fear of unemployment . تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
tuners زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
HD ارسال داده تنها در یک جهت روی کانال یک سویه
letter-box company شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
tuner زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
bagger my neihbour trade palicy سیاست فقیر ساختن کشورهمسایه به منظور ابادساختن کشور خود با استثماران
assessed value ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
betterment خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
special contracts منظور عقودی هستند که نام و صیغه خاص و شرایط ویژه دارند
combination توافق بین دو یا چند موسسه به منظور دست یافتن به بهره بیشتر
earthquake factor مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
eudaemonism اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
eudaimonism اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
unilateral contract پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
You should always be careful walking alone at night. همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
sleeping partners شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
sleeping partner شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
to disturb any one's privacy کسیرا تنها یا اسوده نگذاشتن مخل اسایش کسی شدن
reventment روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
superscripsit بسته نرم افزاری که به منظور پردازش کلمه درسیستمهای ریزکامپیوتر بکارمی رود
suck wheels رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com