Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
huge	تنومند بزرگ جثه
Other Matches
stalwarts	تنومند
sturdy	تنومند
portly	تنومند
stalwart	تنومند
robustly	تنومند
stoutish	تنومند
robust	تنومند
stockish	تنومند
full bodied	تنومند
sturdiest	تنومند
sturdier	تنومند
hugeous	تنومند
hulky	تنومند
corpulent	تنومند
burly	تنومند
of a corpulent habit	تنومند
rugged	نیرومند تنومند
jumbos	ادم تنومند وبدقواره
jumbo	ادم تنومند وبدقواره
horseflesh	درخت تنومند حساسه
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
massive	بزرگ
smaller	بزرگ نه
greatest	بزرگ
massively	بزرگ
small	بزرگ نه
grossing	بزرگ
hugeous	بزرگ
smallest	بزرگ نه
vast	بزرگ
gates	در بزرگ
gate	در بزرگ
biggest	بزرگ
great	بزرگ
spankings	بزرگ
spanking	بزرگ
extras	بزرگ
extra-	بزرگ
extra	بزرگ
great-	بزرگ
doyenne	زن بزرگ
magacephalic	بزرگ سر
macrocephalic	بزرگ سر
propylon	در بزرگ
macro	بزرگ
long ton	تن بزرگ
grave	بزرگ
graves	بزرگ
gravest	بزرگ
mighty	بزرگ
paternal grandmother	نه نه بزرگ
big	بزرگ
voluminous	بزرگ
doyennes	زن بزرگ
megapod	بزرگ پا
nonus	بزرگ
majuscule	بزرگ
majuscular	بزرگ
mightiest	بزرگ
mightier	بزرگ
bulkiest	بزرگ
bulkier	بزرگ
extensive	بزرگ
eminent	بزرگ
of a large size	بزرگ
immane	بزرگ
headmen	بزرگ
headman	بزرگ
bulky	بزرگ
bigger	بزرگ
stour	بزرگ
adults	بزرگ
adult	بزرگ
dignified	بزرگ
swith	بزرگ
large sized a	بزرگ
large sized	بزرگ
king size	بزرگ
vasty	بزرگ
bandog	سگ بزرگ
swingeing	بزرگ
larger	بزرگ
largest	بزرگ
enormous	بزرگ
considerably large	بس بزرگ
wallopings	بزرگ
canis major	سگ بزرگ
walloping	بزرگ
large	بزرگ
majoring	بزرگ
full bottomed	بزرگ
egregious	بزرگ
high	بزرگ
decuman	بزرگ
highest	بزرگ
highs	بزرگ
major	بزرگ
majored	بزرگ
canis majoris	سگ بزرگ
grosser	بزرگ
jumbos	بزرگ
jumbo	بزرگ
grossest	بزرگ
gross	بزرگ
grosses	بزرگ
grossed	بزرگ
majestic	بزرگ
big league	لیگ بزرگ
maximised	بزرگ کردن
maximises	بزرگ کردن
maximising	بزرگ کردن
maximize	بزرگ کردن
maximizes	بزرگ کردن
maximizing	بزرگ کردن
swell	بزرگ شدن
dilates	بزرگ کردن
dilating	بزرگ کردن
dilate	بزرگ کردن
dignitary	شخص بزرگ
magnified	بزرگ کردن
magnifies	بزرگ کردن
magnify	بزرگ کردن
magnifying	بزرگ کردن
grandmother	مادر بزرگ
dignitaries	شخص بزرگ
grandmothers	مادر بزرگ
swelled	بزرگ شدن
swells	بزرگ شدن
flaxseed	تخم بزرگ
long boat	کرجی بزرگ
bass drum	طبل بزرگ
grand father	پدر بزرگ
lives of great men	مردمان بزرگ
leek d;[,vjvi ;i fv'ihd \ik ,	بزرگ دارد
leading nations	ملتهای بزرگ
avous	پدر بزرگ
largen vi	بزرگ کردن
largen vi	بزرگ شدن
largen	بزرگ کردن
bulldogs	نوعی سگ بزرگ
bulldog	نوعی سگ بزرگ
big bang	انفجار بزرگ
bass fiddle	ویلن سل بزرگ
distend	بزرگ کردن
distending	بزرگ کردن
distends	بزرگ کردن
billow	موج بزرگ اب
billowed	موج بزرگ اب
billowing	موج بزرگ اب
enlarged	بزرگ کردن
billows	موج بزرگ اب
maximized	بزرگ کردن
mandola	ماندولین بزرگ
major epilepsy	صرع بزرگ
major cycle	چرخه بزرگ
major cycle	بزرگ چرخه
main frame	کامپیوتر بزرگ
magnifier	بزرگ ساز
magnifier	بزرگ کننده
bronchocele	بزرگ شدگی
magnifcation	بزرگ سازی
amplified	بزرگ شدن
d. store	مغازه بزرگ
master mind	فکر بزرگ
galactic	بی نهایت بزرگ
colosseum	سالن بزرگ
capital letter	حرف بزرگ
main	بزرگ تمام
conger	مارماهی بزرگ
caldron	کتری بزرگ
major planets	سیارات بزرگ
cleek	قلاب بزرگ
mandore	ماندولین بزرگ
abbot	راهب بزرگ
abbots	راهب بزرگ
amplifies	بزرگ شدن
daito	شمشیر بزرگ
bulk	قسمت بزرگ
enlarges	بزرگ کردن
the wain	خرس بزرگ
charles's wain	خرس بزرگ
enlarging	بزرگ کردن
amplify	بزرگ شدن
amplifying	بزرگ شدن
macrography	بزرگ نگاری
macrocyte	هاگدان بزرگ
macrocephaly	بزرگ سری
dalmatian	نوعی سگ بزرگ
bulk	در حجم بزرگ
bonefire	اتش بزرگ

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com