Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 48 (3 milliseconds)
English
Persian
aggressive
تهاجمی
incursive
تهاجمی
attacking
[style of play, player]
<adj.>
تهاجمی
offensive
<adj.>
تهاجمی
Other Matches
hard advertising
تبلیغات تهاجمی
furor
خشم تهاجمی
offensive alliance
پیمان تهاجمی
offensive block
دفاع تهاجمی
offensive league
اتحادیه تهاجمی
offensive war
جنگ تهاجمی
play marking
حرکات تهاجمی
power play
نقشه تهاجمی
shock troops
گروه تهاجمی
power struggle
نقشه تهاجمی
offensive weapon
سلاح تهاجمی
skates
بازی تهاجمی
dash
کشتی تهاجمی
dashed
کشتی تهاجمی
dashes
کشتی تهاجمی
skate
بازی تهاجمی
skated
بازی تهاجمی
slot t
نوعی طرح تهاجمی
simple wing
طرح تهاجمی با خط نامتعادل
slot formation
نوعی طرح تهاجمی
scrappy
بازی تهاجمی سریع
attack cargo ship
ناو باربری تهاجمی
scrappiest
بازی تهاجمی سریع
scrappier
بازی تهاجمی سریع
offensive
اهانت امیز تهاجمی
attack aircraft carrier
ناو هواپیمابر تهاجمی
offensives
اهانت امیز تهاجمی
offensive movement
حرکت تهاجمی شمشیرباز
look-in
روش پاس تهاجمی
offensives
تهاجم تهاجمی حمله عمومی
flying wedge
نوعی مانور تهاجمی قدیمی
offensive
تهاجم تهاجمی حمله عمومی
split t
نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
progressive attack
پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
end run
بازی تهاجمی با دور زدن دفاع
leg theory
روش تهاجمی محاصره کردن توپزن در سمت محدوده او
slants
بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slanted
بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slant
بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
strong side
سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
statue of liberty play
بازی تهاجمی از بازیگر گوش که با بلندکردن دست خودحریف را گول می زند
quick opener
بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
innocent passage
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
triple option
بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com