Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (9 milliseconds)
English
Persian
terrorization
تهدید وارعاب ارعابگری
Other Matches
terrorism
ارعابگری
terrorising
ارعابگری کردن
terrorizes
ارعابگری کردن
terrorises
ارعابگری کردن
terrorised
ارعابگری کردن
terrorized
ارعابگری کردن
terrorizing
ارعابگری کردن
terrorize
ارعابگری کردن
terrorization
حکومت باتهدید وارعاب
terrorises
باتهدید وارعاب حکومت کردن ترور کردن
terrorize
باتهدید وارعاب حکومت کردن ترور کردن
terrorising
باتهدید وارعاب حکومت کردن ترور کردن
terrorizes
باتهدید وارعاب حکومت کردن ترور کردن
terrorizing
باتهدید وارعاب حکومت کردن ترور کردن
terrorised
باتهدید وارعاب حکومت کردن ترور کردن
terrorized
باتهدید وارعاب حکومت کردن ترور کردن
menaces
تهدید
blackmailing
تهدید
minacity
تهدید
blackmails
تهدید
blackmailed
تهدید
blackmail
تهدید
threats
تهدید
threat
تهدید
menace
تهدید
intimidation
تهدید
menaced
تهدید
fulmination
تهدید
racketeering
اخاذی به تهدید
threat appeal
توسل به تهدید
threats
تهدید کردن
menacingly
تهدید کنان
minatory
تهدید کننده
he threatened or resingn
تهدید کرد
bullyrag
تهدید کردن
intimidatory
تهدید امیز
coercion
تهدید واجبار
denouncing
تهدید کردن
threat
تهدید کردن
launch a threat
تهدید کردن
minacious
تهدید کننده
minaciously
تهدید کنان
menacingly
از روی تهدید
minatorily
از روی تهدید
minatory
تهدید امیز
hoid up
راهزنی با تهدید
overhangs
تهدید کردن
overhang
تهدید کردن
imminent
تهدید کننده
death thread
تهدید به مرگ
threateningly
تهدید امیز
threatening
تهدید امیز
menaces
تهدید کردن
menace
تهدید کردن
menaced
تهدید کردن
denounce
تهدید کردن
denounced
تهدید کردن
threatens
تهدید کردن
threatened
تهدید کردن
threatener
تهدید کننده
to show one's teeth
تهدید کردن
threaten
تهدید کردن
menacing
<adj.>
تهدید آمیز
denounces
تهدید کردن
threat force
نیروی تهدید کننده
impendent
تهدید کننده اویزان
threaten with death
تهدید به قتل کردن
imminently
بطور تهدید کننده
intimidate
با تهدید وادار کردن
intimidates
با تهدید وادار کردن
threat
دشمن تهدید کردن
threats
دشمن تهدید کردن
blacker
تهدید امیز عبوسانه
threatens
تهدید کردن ترساندن
threatened
تهدید کردن ترساندن
blackest
تهدید امیز عبوسانه
threaten
تهدید کردن ترساندن
hector
تهدید یا ازار کردن
hectored
تهدید یا ازار کردن
imminence
خطر تهدید کننده
blacks
تهدید امیز عبوسانه
black
تهدید امیز عبوسانه
blacked
تهدید امیز عبوسانه
hectors
تهدید یا ازار کردن
hectoring
تهدید یا ازار کردن
robberies
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
extorts
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorting
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extort
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
robbery
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
menaces
چیزی که تهدید کننده است
menace
چیزی که تهدید کننده است
threat study
بررسی توسعه تهدید دشمن
extorted
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
To put in an appearance .
نشانت میدهم ( درمقام تهدید)
I'll show you ! just you wait !
حالاخواهی دید ! ( درمقام تهدید )
assault
تهدید به ضرب کردن کسی
assaulted
تهدید به ضرب کردن کسی
assaults
تهدید به ضرب کردن کسی
menaced
چیزی که تهدید کننده است
deterrence
منع از راه ارعاب و تهدید
coast is clear
<idiom>
هیچ خطری تورا تهدید نمیکند
He threatened to thrash the life out of me.
مرا به یک کتک حسابی تهدید کرد
Is that your final word ?
همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper !
آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
disaster recovery plan
طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
heister
[American E]
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
preyer
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
bandit
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
raider
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
robber
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
brigand
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com