Dictiornary-Farsi | تهیه کننده لوایح قانونی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (17 milliseconds)

English	Persian
draftsman	تهیه کننده لوایح قانونی


Other Matches

special pleader	متخصص تهیه لوایح دفاعی
special pleading	علم تهیه لوایح دفاعی و طرح ریزی دفاع در محکمه
skeletonizer	تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
provisioner	تدارک کننده تهیه کننده
procuring activity	یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
exchange of pleadings	تبادل لوایح
preparator	تهیه کننده
fabricator	تهیه کننده
supplier	تهیه کننده
suppliers	تهیه کننده
budgeter	تهیه کننده بودجه
stenciler	تهیه کننده استنسیل
stenciller	تهیه کننده استنسیل
programmers	تهیه کننده برنامه
programmer	تهیه کننده برنامه
budgeteer	تهیه کننده بودجه
furnisher	تهیه کننده سامان واثاثیه
requistioner	قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
doa	شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند
authors	CI یا اموزش توسط کامپیوتر میباشدافرادی که تهیه کننده دستورالعمل ها برای سیستمهای
to lay down a rule	قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
laying up	تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
purveyed	تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying	تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys	تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey	تهیه اذوقه تهیه سورسات
automatic release date	تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
assembler	یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
legitimated	عذر قانونی قانونی
legitimate	عذر قانونی قانونی
legitimates	عذر قانونی قانونی
legitimating	عذر قانونی قانونی
map compilation	تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
authorized stoppage	برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
projection	سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections	سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
corrector	جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
purveying	تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed	تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys	تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey	تهیه کردن سورسات تهیه کردن
regulars	قانونی
legiskative	قانونی
regular	قانونی
lawless	بی قانونی
de jur	حق قانونی
normative	قانونی
official	قانونی
legit	قانونی
constitutional	قانونی
licit	قانونی
standard	قانونی
statutory	قانونی
standards	قانونی
illegality	بی قانونی
of age <idiom>	سن قانونی
de jure	قانونی
lawful	قانونی
formal	قانونی
statutory law	قانونی
wife's equity	حق قانونی زن
lawlessness	بی قانونی
dejure	حق قانونی
copyright	حق قانونی
legal	قانونی
medical jurisprudence	طب قانونی
forensic medicine	طب قانونی
anarchy	بی قانونی
legal medicine	طب قانونی
copyrights	حق قانونی
canonical	قانونی
housing	تهیه جا
supplying	تهیه
supplied	تهیه
procurement	تهیه
purvey	تهیه
supply	تهیه
purveyed	تهیه
provision	تهیه
seating	تهیه جا
preparations	تهیه
preparation	تهیه
purveying	تهیه
counter preparation	ضد تهیه
purveys	تهیه
off hand	بی تهیه
ministration	تهیه
altitude/height hold	متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller	هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor	کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder	ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling	کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor	گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer	وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers	وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
legalizing	قانونی کردن
legalize	قانونی کردن
statutory offense	جرم قانونی
legitimate	برحق قانونی
legitimated	برحق قانونی
legalized	قانونی کردن
legitimates	برحق قانونی
legalizes	قانونی کردن
legitimating	برحق قانونی
forensic psychology	روانشناسی قانونی
legal counsel	مشاور قانونی
assignments	انتقال قانونی
assignment	انتقال قانونی
constructive service	ابلاغ قانونی
false	غیر قانونی
constructive notice	ابلاغ قانونی
member's bill	طرح قانونی
substituted service	ابلاغ قانونی
fishing expedition	بازپرسی قانونی
stand measure	اندازه قانونی
debt of record	دین قانونی
legalising	قانونی کردن
posse	قدرت قانونی
posses	قدرت قانونی
medical examiner	پزشک قانونی
medical examiner	طبیب قانونی
prosecutors	تعقیب قانونی
unlawful	غیر قانونی
forensic medicine	پزشکی قانونی
forced sale	فروش قانونی
statutory	قانونی مقرر
short life	با عمر قانونی کم
moratoriums	مهلت قانونی
legalises	قانونی کردن
regular procedure	اقدام قانونی
forensic psychiatry	روانپزشکی قانونی
legal tender	پول قانونی
legality	قانونی بودن
jurisdiction	اختیار قانونی
guardianship	قیمومیت قانونی
medico legal examiner	پزشک قانونی
medical jurisprudence	پزشکی قانونی
s.i	اسناد قانونی
age of consent	سن قانونی دختر
legitimizes	قانونی کردن
warrant	اجازه قانونی
illegal	غیر قانونی
legitimizing	قانونی کردن
covenant in low	شرط قانونی
statute	احکام قانونی
statutes	احکام قانونی
norm	اصل قانونی
legitimized	قانونی کردن
legitimize	قانونی کردن
legitimization	قانونی کردن
comeback	دلیل قانونی
valid	قانونی درست
comebacks	دلیل قانونی
warranting	اجازه قانونی
de jure recognition	شناسایی قانونی
warranted	اجازه قانونی
warrants	اجازه قانونی
fair game	شکار قانونی
action at low	اقدام قانونی
legitimised	قانونی کردن
legitimises	قانونی کردن
legitimising	قانونی کردن
use age	عمر قانونی
norms	اصل قانونی
the rule of law	تامین قانونی
heir at law	وارث قانونی
standards	نمونه قانونی
standards	مقرر قانونی
standard	نمونه قانونی
standard	مقرر قانونی
nomocracy	حکومت قانونی
validating	قانونی شناختن
validates	قانونی شناختن
validated	قانونی شناختن
validate	قانونی شناختن
there is a rule that...	قانونی هست
proctor	وکیل قانونی
distresses	ضبط قانونی
presumption juris et de jure	اماره قانونی
presumption of law	استنباط قانونی
presumption of law	فرض قانونی
traites lois	قراردادهای قانونی
distress	ضبط قانونی
sign over <idiom>	بطور قانونی
Legal Advisor	مشاور قانونی
legal impediment	مانع قانونی
legal interest	بهره قانونی
legal interest	ربح قانونی
legitimate excuse	عذر قانونی
legalization	قانونی کردن
prosecutor	تعقیب قانونی
legal liability	بدهی قانونی
moratorium	مهلت قانونی
legal medicine	پزشکی قانونی
legal monopoly	انحصار قانونی
legal ohm	اهم قانونی
legal presumtion	فرض قانونی
legal proceedings	اقدامات قانونی
legalised	قانونی کردن
legal heirs	ورثه قانونی