Dictiornary-Farsi | توافق جمعی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
collective agreement	توافق جمعی


Other Matches

We have agreed in princeple .	درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
enewal of contract by tacit agreement	تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
coaction	عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
massing	جمعی
collective bargaining	جمعی
aggregative	جمعی
mass	جمعی
masses	جمعی
collective	جمعی
additive	جمعی
additives	جمعی
plural	جمعی
communal	دسته جمعی
aggregate function	عمل جمعی
all together	دسته جمعی
in company	دسته جمعی
in chorus	دسته جمعی
collective bargaining	معامله جمعی
en masse	دسته جمعی
sum term	لفظ جمعی
sum check	مقابله جمعی
processional	دسته جمعی
gunner	جمعی توپخانه
processional	سروددسته جمعی
mass education	اموزش جمعی
mass contagion	سرایت جمعی
mass hysteria	هیستری جمعی
ensembles	دسته جمعی
ensemble	دسته جمعی
aggregate operator	عملگر جمعی
social	دسته جمعی
mass communication	ارتباط جمعی
gunners	جمعی توپخانه
scrutin deliste	رای جمعی
collectedness	جمعی حواس
collective behavior	رفتار جمعی
collective liability	بدهی جمعی
collective mind	ذهن جمعی
cumulative error	خطای جمعی
collective goods	کالاهای جمعی
collective unconscious	ناهشیار جمعی
collective ownership	مالکیت جمعی
collective protection	حفافت جمعی
collective responsibility	مسئوولیت جمعی
collective	دسته جمعی
collective self reliance	خوداتکائی جمعی
picnics	گردش دسته جمعی
picnicked	دسته جمعی خوردن
picnicked	گردش دسته جمعی
picnic	دسته جمعی خوردن
picnic	گردش دسته جمعی
collective security	تامین دسته جمعی
picnics	دسته جمعی خوردن
procession	حرکت دسته جمعی
infantrymen	جمعی پیاده نظام
infantryman	جمعی پیاده نظام
poll	اخذرای دسته جمعی
genocide	کشتار دسته جمعی
polled	اخذرای دسته جمعی
polls	اخذرای دسته جمعی
processions	حرکت دسته جمعی
ingrow	بطور دسته جمعی
volley bombing	شلیک دسته جمعی
in mass	بطور دسته جمعی
gang punch	منگنه دسته جمعی
volleying	شلیک بطوردسته جمعی
volleyed	شلیک بطوردسته جمعی
volley	شلیک بطوردسته جمعی
collective fire	اتش دسته جمعی
certes	خاطر جمعی تحقیق
paratroopers	جمعی یکان چترباز
paratrooper	جمعی یکان چترباز
volleys	شلیک بطوردسته جمعی
permanent party	جمعی دایمی یکان
mass media	وسایل ارتباط جمعی
power play	حمله دسته جمعی
salvo	فریاد دسته جمعی
salvoes	فریاد دسته جمعی
teamwork	کار دسته جمعی
nonoperating strength	جمعی غیرفعال در یکان
scot ant lot	جریمه یامالیات دسته جمعی
parading	تظاهرات عملیات دسته جمعی
parades	تظاهرات عملیات دسته جمعی
social decrement	کاهش ناشی از کار جمعی
synergism	کار توام ودسته جمعی
gang	دسته جمعی عمل کردن
gangs	دسته جمعی عمل کردن
social increment	افزایش ناشی از کار جمعی
paraded	تظاهرات عملیات دسته جمعی
parade	تظاهرات عملیات دسته جمعی
formicarm	زندگی دسته جمعی موریانه
gang days	روزهایی که بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
formicary	زندگی دسته جمعی موریانه
flutter	بال زنی دسته جمعی
fluttered	بال زنی دسته جمعی
callective note	بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
flutters	بال زنی دسته جمعی
fluttering	بال زنی دسته جمعی
gang week	هفتهای سه روزدران بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
gaffe	اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
terpsichore	رب النوع رقص واوازهای دسته جمعی
convocation	جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
We are living in the age of mass communication.	ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
part song	آواز دسته جمعی بدون ساز
acapella	اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
collective	جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
anthems	سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
anthem	سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
faux pas	اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
embarrassing blunder	اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
embarrassing clanger [British E]	اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
collectivism	وسایل تولید دسته جمعی ومشترک
collective bargaining	مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
strophe	چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
choirs	بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
choir	بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
conciliation	توافق
accommodation	توافق
accommodations	توافق
concent	توافق
consistency	توافق
concord	توافق
maladapted	بی توافق
commensurability	توافق
commensurableness	توافق
concert	توافق
concerts	توافق
agreements	توافق
accord	توافق
keeping	توافق
settlements	توافق
rapport	توافق
bands	توافق
band	توافق
consents	توافق
accorded	توافق
accords	توافق
analogies	توافق
analogy	توافق
settlement	توافق
concurrence	توافق
consenting	توافق
coincidence	توافق
coincidences	توافق
consent	توافق
to come to an understanding	توافق
adaptation	توافق
adaptations	توافق
agreement	توافق
consented	توافق
litanies	مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
antistrophe	حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
frankpledge	مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
litany	مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
to go on a picnic	بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
head stock	راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
disconformity	عدم توافق
give-and-take	آماده به توافق
consonance	توافق صدا
discordance	عدم توافق
conformable	قابل توافق
conformation	سازش توافق
synesis	توافق معانی
consistence	توافق سازگاری
dissidence	عدم توافق
correspondence principle	اصل توافق
master agreement	توافق اولیه
frame agreement	توافق اولیه
basic agreement	توافق اولیه
mutual agreement	توافق طرفین
reach an agreement	به توافق رسیدن
plea agreement	توافق مدافعه
unilateral agreement	توافق یک جانبه
speaking with prosecutor	توافق باشاکی
skeleton agreement	توافق اولیه
outline agreement	توافق اولیه
harmonometer	توافق سنج
his painting lacked repose	نقاشی وی توافق
inadaptable	توافق ندادنی
inconsonantly	باعدم توافق
inharmoniousness	عدم توافق
maladaptation	عدم توافق
reciprocal agreement	توافق دو جانبه
maladjustments	عدم توافق
understandings	توافق تظر
understanding	توافق تظر
disagreements	عدم توافق
accompt	سازگاری توافق
adaptableness	قابلیت توافق
adaption	توافق سازش
adaptiveness	قوه توافق
agreement coefficient	ضریب توافق
agreement of arguments	توافق نشانوندها
disparity	عدم توافق
disparities	عدم توافق
maladjustment	عدم توافق
adaptability	توافق سازگاری
adaptation	توافق سازش
adaptations	توافق سازش
consistency	توافق سازگاری