Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
primary mental abilities
تواناییهای عقلی نخستین
Other Matches
at first a
در نخستین دید در وهله نخستین
specification
ی درباره تواناییهای برنامه , مشخصات و روش ها
illinois test of psycholinguistic
ازمون تواناییهای زبانی- روانی ایلینوی
background processing
فرآیندی که از تواناییهای -on line سیستم استفاده نمیکند
dpi
روش استاندارد برای شرح تواناییهای matix-dot یا اسکنر
dot
روش استاندارد برای شرح تواناییهای resolution کاغذ چاپگر یا اسکنر
dotting
روش استاندارد برای شرح تواناییهای resolution کاغذ چاپگر یا اسکنر
intellectuals
عقلی
indiscretions
بی عقلی
indiscretion
بی عقلی
insipience
بی عقلی
intellective
عقلی
intelligential
عقلی
mental age
سن عقلی
rational
عقلی
mental
عقلی
injudiciousness
بی عقلی
intellectual
عقلی
externals
وسیلهای که درون کامپیوتر نیست ولی به آن اضافه شده تا تواناییهای ذخیره سازی آن را افزایش دهد
external
وسیلهای که درون کامپیوتر نیست ولی به آن اضافه شده تا تواناییهای ذخیره سازی آن را افزایش دهد
mental defect
نقص عقلی
intellectualization
توجیه عقلی
amentia
نقص عقلی
intellectual poverty
بینوایی عقلی
rationalization
توجیه عقلی
mental deterioration
تباهی عقلی
unreason
کم عقلی حماقت
borderline mental deficiency
نقص عقلی مرزی
rationalistic
مبنی براستدلال عقلی
irrationlism
فلسفه غیر عقلی
weak intellect
سبک مغزی خبطی کم عقلی
server
مشخصه مخصوص در وب سرور که به صفحات وب و متن ها و برنامه ها امکان تواناییهای خاص میدهد. مثل شمارش مراجعه کنندگان به یک سایت
pragmatize
موافق دلائل عقلی تعبیر کردن
rationalism
سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
installing
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installs
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
install
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
rationalizing
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalizes
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalize
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalising
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalises
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalised
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalized
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
injudiciously
بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
incipient
نخستین
initials
نخستین
initialling
نخستین
first detector
نخستین
our first parents adam and eva
نخستین ما
premiering
نخستین
premieres
نخستین
premiered
نخستین
primary
نخستین
premiere
نخستین
quadrages ima
نخستین
initialed
نخستین
mixers
نخستین
initial
نخستین
mixer
نخستین
premiers
نخستین
proto
نخستین
premier
نخستین
primal
<adj.>
نخستین
first
نخستین
initialled
نخستین
initialing
نخستین
the first day
نخستین رور
his opening remarks
نخستین گفتههای وی
first rate
نخستین درجه
incunabula
نخستین دوره
in the egg
در مرحله نخستین
rough coat
نخستین اندود
the first of all
نخستین همه
trivium
دوره نخستین
incipience
حالت نخستین
initial movement
نخستین اقدام
as a first step
<adv.>
نخستین
[اولا]
hexateuch
نخستین توریه
incipincy
حالت نخستین
initial expenses
هزینه نخستین
springer stone
نخستین رگ پاطاق
the opening chapter
نخستین فصل
primary drive
سائق نخستین
primary group
گروه نخستین
primary reinforcement
تقویت نخستین
primary motivation
انگیزش نخستین
primary treatment
تصفیه نخستین
primary productivity
فراوردگی نخستین
primary processes
فرایندهای نخستین
primary personality
شخصیت نخستین
primary colors
رنگهای نخستین
primary anxiety
اضطراب نخستین
protomartyr
نخستین شهید
proenomen
نام نخستین
menarche
نخستین قاعدگی
prime coat
روکش نخستین
primary zones
نواحی نخستین
primary treatment
پاکسازی نخستین
octateuch
نخستین عهدعتیق
primary needs
نیازهای نخستین
first impression
برداشت نخستین
first hand
نخستین بازی کن
by return of post
با نخستین پست
initial stage
طبقه نخستین
book one
جلد نخستین
at the first onset
در نخستین وهله
at the first blush
در نخستین وهله
at first push
در نخستین وهله
prototypes
نمونه نخستین
prototypes
نخستین بشر
prototype
نمونه نخستین
prototype
نخستین بشر
primary
مقدماتی نخستین
primordial
اصل نخستین
prime
نخستین اولیه
primed
نخستین اولیه
primes
نخستین اولیه
first aids
کمکهای نخستین
crossover
تمرکز نخستین
protoplast
نخستین ادم افریده
primary amentia
نقص عقل نخستین
the first person
نخستین شخص متکلم
primary reinforcer
تقویت کننده نخستین
primary sensory area
ناحیه حسی نخستین
first fruits
نخستین دستاوردهای هر چیز
opener
نخستین مسابقه از یک دورمسابقه
on the first occasion
در نخستین وهله یا فرصت
initiating
نخستین قدم رابرداشتن
maiden speech
نخستین نطق شخص
maiden speeches
نخستین نطق شخص
initiates
نخستین قدم رابرداشتن
fifteen
نخستین امتیاز گیم
prodelision
حذف نخستین حرفCanis
rudimentary knowledge
دانش مقدماتی یا نخستین
initiate
نخستین قدم رابرداشتن
primary projection area
ناحیه فرافکنی نخستین
primary consumers
مصرف کنندگان نخستین
primary process thinking
اندیشیدن در فرایند نخستین
initiated
نخستین قدم رابرداشتن
break one's duck
کسب نخستین امتیاز
initial inverse voltage
ولتاژ معکوس نخستین
at the earliest p moment
در نخستین وهله امکان
acrospire
نخستین جوانهء دانه
hexateuchal
شش کتاب نخستین از تورات
recoils
بحال نخستین برگشتن
incipient stages
مراحل نخستین یا ابتدائی
gross primary product
تولید ناخالص نخستین
recoiling
بحال نخستین برگشتن
net primary production
تولید خالص نخستین
firstling
نوبر نخستین نتیجه
draw first blood
کسب نخستین امتیاز
primordial
عنصر نخستین اساسی
foal tooth
نخستین دندان اسب
recoil
بحال نخستین برگشتن
recoiled
بحال نخستین برگشتن
relapsed
مرتد بحال نخستین برگشتن
relapse
مرتد بحال نخستین برگشتن
retranslate
دوباره بزبان نخستین دراوردن
relapses
مرتد بحال نخستین برگشتن
relapsing
مرتد بحال نخستین برگشتن
primate
راسته پستانداران نخستین پایه
prototypes
اصل ماده نخستین افریده
prototype
اصل ماده نخستین افریده
primary mental deficiency
عقب ماندگی ذهنی نخستین
fleshment
خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
plough monday
نخستین دوشنبه پس از خاج شویان
original sin
نخستین گناه ادم ابوالبشر
heptateuch
هفت کتاب نخستین توریه
hetaerism
ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
protasis
نخستین قسمت درام قدیم رومی
premier
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premiered
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premieres
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
ground
بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
premiering
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
first reading
طرح نخستین لایحه قانونی درمجلس
stars and bars
نخستین پرچم ایالات متحده امریکا
imfancy
عدم بلوغ نخستین دوره رشد
sixth man
نخستین بازیگرذخیرهای که وارد میدان میشود
premiere
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
protogenetic
وابسته به نخستین دوره نمویا پیدایش
premiers
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
protogenic
وابسته به نخستین دوره نمویا پیدایش
to nip or crush in the bud
در نخستین مرحله رشد کشتن یا پایمال کردن
previous examination
نخستین امتحانی که درجه A.B در کمبریج باید داد
break shot
نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
revalorization
اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
fresher
نواموزدانشکده یادانشگاه دانشجوی نخستین سال دانشکده یادانشگا
grilse
ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
freshers
نواموزدانشکده یادانشگاه دانشجوی نخستین سال دانشکده یادانشگا
restorationism
عقیده باینکه بشرسرانجام بسعادت نخستین خود خواهدرسید
debut
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
little go
نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
mural crown
ناجی که به نخستین بالارونده ازدیوار شهر دشمن داده میشد
romulus
رمولوس برادررموس نخستین پادشاه بنیادگذار داستانی شهر روم
pelasgic
نام نخستین نژادی که دریونان و جزیرههای خاورمدیترانه ساکن شدند
debuts
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
the great exhibition
نخستین نمایش بزرگ کالاکه درسال 1851 درلندن داده شد
debutant
نوازنده یا ناطقی که برای نخستین بار در جلو عموم فاهر میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com