Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
power endurance
توان استقامت
Other Matches
eight bit system
کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
power meter
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
ratings
توان نامی توان قدرت
rating
توان نامی توان قدرت
lsb
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot.
<proverb>
در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
volt ampere meter
دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
mini
کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
perseverant
با استقامت
perseverance
استقامت
endurance
استقامت
stand up
با استقامت
stand-up
با استقامت
strenght
استقامت
distance runner
دونده استقامت
fartlek
تمرین دو استقامت
stamina
طاقت استقامت
reluct
استقامت کردن
holdouts
استقامت کردن
shear strength
استقامت برشی
staminal
با اسطقس با استقامت
resist
استقامت کردن
resisted
استقامت کردن
resisting
استقامت کردن
resists
استقامت کردن
perseveringly
با استقامت مصرانه
muscular endurance
استقامت عضلانی
enduro
مسابقه استقامت
backbones
استقامت استواری
dogged persererance
استقامت سخت
distance man
دونده استقامت
backbone
استقامت استواری
assiduity
استقامت مداومت
holdout
استقامت کردن
endurance race
مسابقه استقامت
persevere
استقامت بخرج دادن
endurance race
مسابقه اتومبیلرانی استقامت
perseveres
استقامت بخرج دادن
enduro
مسابقه اتومبیلرانی استقامت
persevered
استقامت بخرج دادن
thermoduric
قادر به استقامت در برابرحرارت زیاد
marathon
یک نوع مسابقه ورزشی استقامت
withstood
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
marathons
یک نوع مسابقه ورزشی استقامت
withstands
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstanding
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
interval trailing
تمرین استقامت و اماده سازی
withstand
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
middle distance race
دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
deutsch rivet
نوعی پرچ کور با استقامت زیاد
tolerance dose
دوز دریافتی قابل استقامت ازتشعشعات اتمی
Let's see how much you can take.
<idiom>
ببینیم تا چه حد توانایی
[استقامت]
داری .
[اصطلاح روزمره]
madison
مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
distance medley
دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
kill off
سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
y alloys
الیاژهایی از الومینیم که میتواند استقامت خود را تادمای 052 تا 033 درجه سانتیگراد حفظ کند
whisker
کریستال منفرد کوچک عدسی شکلی که استحکام یا استقامت ان به بیشترین مقداری که به صورت تئوریک قابل دستیابی است بسیار نزدیک است
equipotent
هم توان
oligotrophic
کم توان
ambidextral
دو سو توان
p
توان
capacitance
توان
potency
توان
ambidextrous
دو سو توان
low power
توان کم
exponent
توان
isoelectric
هم توان
vigour
توان
throughput
توان
powering
توان
potential
توان
vigor
توان
powered
توان
power
توان
powers
توان
exponents
توان
vim
توان
high-powered
پر توان
explosive power
توان انفجاری
dynomometer
توان سنج
maximum available powere
توان حداکثر
exponent
توان
[ریاضی]
wattmeter
توان سنج
wattless power
توان هرز
engine performance
توان موتور
effective power
توان موثر
engine rating
توان موتور
electric power
توان برقی
connected load
توان اتصال
complex power
توان مختلط
circuit breaking capacity
توان قطع
capacity range
حیطه توان
to the power of
[three]
به توان
[سه]
[ریاضی]
brake horsepower
توان مفید
biological potential
توان زیستی
apparent power
توان فاهری
complex power
توان موهومی
dispersive power
توان پاشندگی
discriminating power
توان افتراق
power
توان
[ریاضی]
cosine meter
توان سنج
interference power
توان پارازیت
constant power
توان دائمی
constant power
توان ثابت
compression strength
توان فشاری
exponentiation
به توان رساندن
received power
توان دریافتی
power level indicator
توان نما
power level
تراز توان
tensile strength
توان کششی
power factor
ضریب توان
simple circuit
مدار توان
power circuit
مدار توان
potential energy
نهان توان
rated output
توان نامی
thermal power
توان حرارتی
physical medicine
طب توان بخشی
power loss
اتلاف توان
power output
توان خروجی
puissance
توان قدرت
resolution power
توان تفکیک
real power
توان موثر
sounp power
توان صوتی
real power
توان حقیقی
reactor output
توان راکتور
reactive volt amperes
توان هرز
reactive power
توان راکتیو
reactive power
توان واکنشی
reactive power
توان هرز
output power
توان خروجی
out put
توان دستگاهها
true power
توان حقیقی
wattles power
توان کور
idle power
توان کور
idle current wattmeter
توان کورسنج
i^ r loss
اتلاف توان
i. and evdevolution
توان یابی
horse power
توان موتور
heating power
توان حرارتی
h.p.
توان اسب
fluctuating power
توان نوشی
flexural strength
توان خمشی
increase of output
افزایش توان
indicated horsepower
توان فاهری
input power
توان ورودی
motor output
توان موتور
microcomputer
کامپیوتر کم توان
power function
تابع توان
true power
توان متوسط
true power
توان واقعی
low power
توان کوچک
light output ratio
توان نور
useful power
توان مفید
vector power
توان برداری
instantaneous power
توان لحظهای
albedo
توان بازتاب
powering
توان نیرو
paced
حفظ توان
power
توان برقی
paces
حفظ توان
power
توان نیرو
pace
حفظ توان
micros
کامپیوتر کم توان
input
توان اولیه
micro
کامپیوتر کم توان
inputted
توان ورودی
power
قوه یا توان
recruitment
توان گیری
powers
قوه یا توان
powering
قوه یا توان
powering
توان برقی
rating
سنجش توان
ratings
سنجش توان
powered
قوه یا توان
powered
توان برقی
powered
توان نیرو
powers
توان نیرو
powers
توان برقی
inputted
توان اولیه
horsepower
توان اسب
input
توان ورودی
perhaps
توان بود
cube
توان سوم
throughput
توان عملیاتی
cubes
توان سوم
active power
توان موثر
aerobic power
توان هوازی
valence
توان ارزش
omnipotent
همه توان
rehabilitation
توان بخشی
purchasing power
توان خرید
potency
توان جنسی
octillion
توان هشتم میلیون
specific rotatory power
توان چرخشی ویژه
nano
پیشوندی به معنای 01 به توان 9-
n.h.p.
توان اسمی دستگاه
powering
توان از دست رفته
horsepower hour
توان اسب در ساعت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com