Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
complex power
توان مختلط
Other Matches
co-ed
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co ed
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-eds
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
eight bit system
کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
power meter
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
ratings
توان نامی توان قدرت
rating
توان نامی توان قدرت
lsb
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot.
<proverb>
در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
volt ampere meter
دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
mini
کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
mixes
مختلط
mix
مختلط
mixed
مختلط
combined
مختلط
farraginous
مختلط
complex
مختلط
composite
مختلط
coeducational
مختلط
complexes
مختلط
composite squadron
اسکادران مختلط
complex number
اعداد مختلط
medley
مختلط رنگارنگ
composite
یکان مختلط
hybrid rocket
راکت مختلط
mixed goods
کالاهای مختلط
individual medley
شنای مختلط
complex number
عدد مختلط
mixed reinforcement
تقویت مختلط
mixed strategy
استراتژی مختلط
mixed system
نظام مختلط
complex impedance
ناگذرایی مختلط
medleys
مختلط رنگارنگ
mixed doubles
دونفره مختلط
coeducation
اموزش مختلط
mixed
یکان مختلط
complex admittance
گذرایی مختلط
mixed economy
اقتصاد مختلط
omnibus test
ازمون مختلط
mixed government
حکومت مختلط
complex circuit
مدار مختلط
composite unit
یکان مختلط
mixed economies
اقتصاد مختلط
individual medleyist
شناگر شنای مختلط
z-plane
صفحه مختلط
[ریاضی]
joint stock partnership
شرکت مختلط سهامی
coeducation
اموزش وپرورش مختلط
complex number
عدد مختلط
[ریاضی]
versatile
متحرک متنوع و مختلط
symmetallism
سیستم دو فلزی مختلط
endowment assurance
بیمه عمر مختلط
multiple drill
تمرین چندکاره یا مختلط
medleys
قطعه موسیقی مختلط
Complex analysis
آنالیز مختلط
[ریاضی]
medley
قطعه موسیقی مختلط
theory of functions of a complex variable
آنالیز مختلط
[ریاضی]
medleyist
شناگر شنای مختلط
mixed policy
بیمه نامه مختلط
complex plane
صفحه مختلط
[ریاضی]
assemblage of Order
ستون بندی مختلط
mixed capitalism
سرمایه داری مختلط
hybrid propulation
نیروی پیش برنده مختلط
medleys
شنای مختلط 002 تا 004متر
Eurasian
از نژاد مختلط اروپایی واسیایی
Eurasians
از نژاد مختلط اروپایی واسیایی
medley
شنای مختلط 002 تا 004متر
limited partnership
شرکت مختلط غیر سهامی
complex conjugate
عدد مزدوج مختلط
[ریاضی]
complex analytic function
تابع تحلیلی
[مختلط]
[ریاضی]
mixtilineal
دارای خطهای راست و کج مختلط الخطوط
limited partnership
شرکت مختلط غیر سهامی مضاربه
mixed doubles
پینگ پنگ یاتنیس 2 نفره مختلط
complex absolute value function
تابع مختلط قدر مطلق
[ریاضی]
amerind
نژاد مختلط امریکایی و سرخ پوست یا اسکیمو
lingua franca
زبان امیخته با زبانهای دیگر گویش مختلط
lingua francas
زبان امیخته با زبانهای دیگر گویش مختلط
composite squadron
گردان سوار زرهی یا هلی کوپتر مختلط
mixed school
اموزشگاه مختلط اموزشگاهی که پسران ودختران با هم درس می خوانند
inserted grouping
میدان دید مخلوط رادار منطقه کاوش مختلط
scalar
متغیری که حاوی مقدار ثابت ونه نوع داده مختلط میباشد.
medley relay
مسابقه شنای امدادی مختلط 4 در001 متر دو امدادی بامسافتهای مختلف
combined staff
ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
motley
مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
combined arms army
ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
high-powered
پر توان
power
توان
powered
توان
equipotent
هم توان
low power
توان کم
exponents
توان
exponent
توان
capacitance
توان
isoelectric
هم توان
throughput
توان
potential
توان
ambidextral
دو سو توان
potency
توان
powers
توان
ambidextrous
دو سو توان
vim
توان
vigor
توان
vigour
توان
oligotrophic
کم توان
p
توان
powering
توان
connected load
توان اتصال
effective power
توان موثر
compression strength
توان فشاری
h.p.
توان اسب
heating power
توان حرارتی
horse power
توان موتور
idle current wattmeter
توان کورسنج
fluctuating power
توان نوشی
engine performance
توان موتور
flexural strength
توان خمشی
explosive power
توان انفجاری
engine rating
توان موتور
dynomometer
توان سنج
dispersive power
توان پاشندگی
electric power
توان برقی
exponentiation
به توان رساندن
complex power
توان موهومی
discriminating power
توان افتراق
cosine meter
توان سنج
constant power
توان ثابت
constant power
توان دائمی
i. and evdevolution
توان یابی
power circuit
مدار توان
true power
توان حقیقی
thermal power
توان حرارتی
tensile strength
توان کششی
sounp power
توان صوتی
resolution power
توان تفکیک
received power
توان دریافتی
real power
توان موثر
real power
توان حقیقی
reactor output
توان راکتور
reactive volt amperes
توان هرز
reactive power
توان راکتیو
true power
توان متوسط
true power
توان واقعی
useful power
توان مفید
to the power of
[three]
به توان
[سه]
[ریاضی]
power
توان
[ریاضی]
exponent
توان
[ریاضی]
wattmeter
توان سنج
wattless power
توان هرز
vector power
توان برداری
reactive power
توان واکنشی
reactive power
توان هرز
motor output
توان موتور
microcomputer
کامپیوتر کم توان
maximum available powere
توان حداکثر
low power
توان کوچک
light output ratio
توان نور
interference power
توان پارازیت
instantaneous power
توان لحظهای
input power
توان ورودی
indicated horsepower
توان فاهری
increase of output
افزایش توان
wattles power
توان کور
idle power
توان کور
out put
توان دستگاهها
output power
توان خروجی
physical medicine
طب توان بخشی
rated output
توان نامی
puissance
توان قدرت
power output
توان خروجی
power loss
اتلاف توان
power level indicator
توان نما
power level
تراز توان
power function
تابع توان
power factor
ضریب توان
power endurance
توان استقامت
simple circuit
مدار توان
potential energy
نهان توان
i^ r loss
اتلاف توان
circuit breaking capacity
توان قطع
horsepower
توان اسب
input
توان اولیه
powering
قوه یا توان
inputted
توان ورودی
inputted
توان اولیه
powering
توان برقی
powering
توان نیرو
omnipotent
همه توان
powered
قوه یا توان
powered
توان برقی
powered
توان نیرو
input
توان ورودی
powers
توان نیرو
powers
توان برقی
rating
سنجش توان
valence
توان ارزش
ratings
سنجش توان
purchasing power
توان خرید
paces
حفظ توان
recruitment
توان گیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com