Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (34 milliseconds)
English
Persian
refer
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
referred
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refers
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
Other Matches
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
prejudge
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudging
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudged
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
to grouch
گله کردن
[درباره چیزی]
to kvetch
[American E]
[about something]
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to crab
[American E]
[about something]
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to bitch
[American E]
[about something]
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to grouse
[about somt.]
ناله کردن
[درباره چیزی]
to crab
[American E]
[about something]
ناله کردن
[درباره چیزی]
to moan
ناله کردن
[درباره چیزی]
to grouse
[about somt.]
گله کردن
[درباره چیزی]
to grouse
[about somt.]
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to gripe
ناله کردن
[درباره چیزی]
to nag
[about something]
ناله کردن
[درباره چیزی]
to grouch
ناله کردن
[درباره چیزی]
to bitch
[American E]
[about something]
ناله کردن
[درباره چیزی]
to nag
[about something]
گله کردن
[درباره چیزی]
to gripe
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to moan
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to nag
[about something]
غرغر کردن
[درباره چیزی]
To investigate something.
درباره چیزی تحقیق کردن
to grouch
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to kvetch
[American E]
[about something]
گله کردن
[درباره چیزی]
to crab
[American E]
[about something]
گله کردن
[درباره چیزی]
to kvetch
[American E]
[about something]
ناله کردن
[درباره چیزی]
to bitch
[American E]
[about something]
گله کردن
[درباره چیزی]
to gripe
گله کردن
[درباره چیزی]
to moan
گله کردن
[درباره چیزی]
bespeak
قبلا درباره چیزی صحبت کردن
references
توجه کردن یا کار کردن با چیزی
reference
توجه کردن یا کار کردن با چیزی
to negotiate
[about; on; for]
something
[with somebody]
گفتگو و معامله کردن
[با کسی درباره چیزی]
to pay attention to something
[someone]
به چیزی
[کسی ]
توجه کردن
writes
سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
write
سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
to make a complaint
[about]
شکایت کردن
[درباره]
[مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
as respects ...
درباره ...
[با توجه به اینکه... ]
scrawls
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawling
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
write protect
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
querying
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
to consult
[about]
همفکری کردن
[مشاوره کردن]
[درباره]
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
draw attention
توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
DVD
درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن , پاک کردن و نوشتن مجدد داده روی دیسک DVD میدهد
gaps
سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی
gap
سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی
extension
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to bitch
[American E]
[about something]
نق نق زدن
[درباره چیزی]
to grouch
نق نق زدن
[درباره چیزی]
to gripe
نق نق زدن
[درباره چیزی]
to crab
[American E]
[about something]
نق نق زدن
[درباره چیزی]
to kvetch
[American E]
[about something]
نق نق زدن
[درباره چیزی]
to nag
[about something]
نق نق زدن
[درباره چیزی]
to moan
نق نق زدن
[درباره چیزی]
to grouse
[about somt.]
قر زدن
[درباره چیزی]
to gripe
قر زدن
[درباره چیزی]
to nag
[about something]
قر زدن
[درباره چیزی]
to grouse
[about somt.]
نق نق زدن
[درباره چیزی]
to grouch
قر زدن
[درباره چیزی]
to moan
قر زدن
[درباره چیزی]
to crab
[American E]
[about something]
قر زدن
[درباره چیزی]
to kvetch
[American E]
[about something]
قر زدن
[درباره چیزی]
to bitch
[American E]
[about something]
قر زدن
[درباره چیزی]
lay hands upon something
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to regard something as something
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to see something as something
[ to construe something to be something]
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to depict somebody or something
[as something]
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
to portray somebody
[something]
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
to obtaini. on anything
درباره چیزی اگاهی یافتن
To comment on something ( someone ) .
درباره چیزی ( کسی ) نظردادن
To put something to the vote.
درباره چیزی رأی گرفتن
to put something to the vote
درباره چیزی رای دادن
to think
[of]
فکر کردن
[درباره]
to reflect
[on]
تامل کردن
[درباره]
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
ward
نگهداری کردن توجه کردن
wards
نگهداری کردن توجه کردن
note
توجه کردن ذکر کردن
to notice
توجه کردن
[ملاحضه کردن ]
noting
توجه کردن ذکر کردن
notes
توجه کردن ذکر کردن
render judgement on
حکم کردن درباره کسی
to sit
درباره موضوعی جلسه کردن
rectified
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectify
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it
<idiom>
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
tempest in a teapot
<idiom>
درباره چیزی که زیاد مهم نیست به هیجان زده شدن
welfare
توجه کردن
tents
توجه کردن
marks
توجه کردن
perpend
توجه کردن
to watch over
توجه کردن
to take keep
توجه کردن
pay attention
<idiom>
توجه کردن
attending
توجه کردن
attend
توجه کردن
mark
توجه کردن
attends
توجه کردن
figure on
توجه کردن
to llok
توجه کردن
take care of
توجه کردن از
get with it
<idiom>
توجه کردن
tent
توجه کردن
backs
پشت چیزی نوشتن
back
پشت چیزی نوشتن
rewriting
نوشتن مجدد چیزی
rewrote
نوشتن مجدد چیزی
rewrites
نوشتن مجدد چیزی
superscrible
در روی چیزی نوشتن
overwrite
روی چیزی نوشتن
rewritten
نوشتن مجدد چیزی
rewrite
نوشتن مجدد چیزی
attends
توجه یا رسیدگی کردن
focusses
متمرکز کردن توجه
to come in to notice
جلب توجه کردن
focussing
متمرکز کردن توجه
focus
متمرکز کردن توجه
focussed
متمرکز کردن توجه
focuses
متمرکز کردن توجه
focused
متمرکز کردن توجه
attending
توجه یا رسیدگی کردن
to call
توجه کسیراجلب کردن
attend
توجه یا رسیدگی کردن
distract
منحرف کردن توجه
distracts
منحرف کردن توجه
rewrite
عمل نوشتن مجدد چیزی
rewritten
عمل نوشتن مجدد چیزی
rewrites
عمل نوشتن مجدد چیزی
rewriting
عمل نوشتن مجدد چیزی
rewrote
عمل نوشتن مجدد چیزی
feather one's nest
<idiom>
به علائق خود توجه کردن
to turn a d. ear to
توجه نکردن به بی اعتنایی کردن به
to take notice
ملتفت بودن توجه کردن
catch one's eye
<idiom>
توجه کسی را جلب کردن
to commit to paper
نوشتن ثبت کردن
to fill in
نوشتن خاکریزی کردن
to court favour
توجه و التفات کسی را طلب کردن
assisted
حضور بهم رساندن توجه کردن
upstages
توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstaged
توجه دیگران را به خود جلب کردن
assists
حضور بهم رساندن توجه کردن
assisting
حضور بهم رساندن توجه کردن
upstaging
توجه دیگران را به خود جلب کردن
assist
حضور بهم رساندن توجه کردن
penny-wise and pound-foolish
<idiom>
توجه به چیزی کوچک وکم توجهای به چیزهای با اهمیت
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modifies
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
to draw up a contract
قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
prescribed
نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribing
نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribes
نسخه نوشتن تعیین کردن
spelled
املاء کردن درست نوشتن
prescribe
نسخه نوشتن تعیین کردن
overwrite
جانویسی کردن جای نوشتن
commentates
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
spell
املاء کردن درست نوشتن
annotations
نوشتن تذکرات تقریظ کردن
annotation
نوشتن تذکرات تقریظ کردن
spells
املاء کردن درست نوشتن
commentating
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentate
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentated
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
coveting
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covets
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
advert
توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
to put somebody on the back burner
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
attentions
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
to put somebody in a backwater
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
attention
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
adverts
توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
to shunt somebody aside
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
denounce
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denouncing
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounced
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounces
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
to mind somebody
[something]
اعتنا کردن به کسی
[چیزی]
[فکر کسی یا چیزی را کردن]
rubricize
بخط قرمز نوشتن یا چاپ کردن
rubricate
بخط قرمز نوشتن یا چاپ کردن
to writes down a person
چیزی برضدکسی نوشتن وازان راه اورابی اعتبارکردن
flavoring
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
lyophilization
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
flavorings
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
to prescribe something
[legal provision]
چیزی را تعیین کردن
[تجویز کردن]
[ماده قانونی]
[حقوق]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com