English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
funeral pyre توده هیزم که مرده را روی ان میسوزانند
Search result with all words
f. pile or pyre توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
Other Matches
pyres توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
pyre توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
keb میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillborn زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirth زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
dog cheap مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
tump توده درختان واقع بر روی تپه توده
firewood هیزم
wood هیزم
fire wood هیزم
woodsheds انبار هیزم
woodhouse انبارچوب یا هیزم
woodshed هیزم دان
woodsheds هیزم دان
woodpiles دسته هیزم
woodpile دسته هیزم
woodshed انبار هیزم
chat wood خرده هیزم
faggot دسته هیزم
faggots دسته هیزم
fagot دسته هیزم
woodchopper هیزم شکن
woodcutter هیزم شکن
axeman هیزم شکن
woodman هیزم شکن
billeting چوب هیزم شمش فلز
billeted چوب هیزم شمش فلز
billets چوب هیزم شمش فلز
woodbin سطل مخصوص هیزم یا چوب
billet چوب هیزم شمش فلز
woodyard حیاط یا انبار الوار و هیزم
wood cutter هیزم شکن باصمه کارچوب چوب تراش منبت کار
lifeless مرده
low spirited دل مرده
six feet under <idiom> مرده
exanimate مرده
one man یک مرده
at rest مرده
his heart sank دل مرده شد
hearses مرده کش
hearse مرده کش
in the dust مرده
one-man یک مرده
low-spirited دل مرده
extinct مرده
vapid مرده
defunct مرده
deceased مرده
dead مرده
idle wire سیم مرده
death feigning مرده نمایی
dead soils خاکهای مرده
dead band نوار مرده
dead rise فاصله مرده
dead ball توپ مرده
inhumationist مرده خاک کن
death day سال مرده
death's head جمجمه مرده
dead as a d. بکلی مرده
lyke wake پاسبانی مرده در شب
murrain گوشت مرده
dead load بار مرده
deadball توپ مرده
dead space فضای مرده
idle turn کلاف مرده
dead time زمان مرده
playing dead مرده نمایی
down with him مرده باد
out of play توپ مرده
dull finish کالیبر مرده
dead storage حجم مرده
dull finish رخده مرده
blate روح مرده
exanimate دل مرده وبیروح
deadness حالت مرده
death watch پاسبان مرده
dead storage گنجایش مرده
air slaked lime اهک مرده
ground swell موج مرده
necrolatry مرده پرستی
death mask قیافه مرده
still born مرده بدنیاامده
slaked lime اهک مرده اهک مرده
parted درگذشته مرده
stillbirth مرده زاد
stillbirths مرده زاد
morgues مرده خانه
saprophage مرده خوار
defunct مرده درگذشته
autopsies تشریح مرده
time lag زمان مرده
living corpse مرده متحرک
time lags زمان مرده
cremation مرده سوزانی
cremations مرده سوزانی
autopsy تشریح مرده
dead as a doornail <idiom> کاملا مرده
dead volume حجم مرده
swells موج مرده
death masks قیافه مرده
necrophagous مرده خوار
necrophilia مرده گرایی
necrophobia مرده هراسی
morgue مرده خانه
necropsy مرده نگری
pah مرده شور
widower مرد زن مرده
necrophagous مرده خور
non productive time زمان مرده
resurrectionist مرده دزد
necromania مرده پرستی
swelled موج مرده
swell موج مرده
resurrection man مرده دزد
widowers مرد زن مرده
reliquiae مرده ریگ
time lags فاصله زمانی مرده
autopsies تشریح نسج مرده
mortuary مرده شوی خانه
time lag فاصله زمانی مرده
autopsy تشریح نسج مرده
balefire اتش مرده سوزانی
back lash eliminator تعادل در مسیر مرده
blast it مرده شورش را ببرد
aeropause منطقه جوی مرده
death mask ماسک صورت مرده
death masks ماسک صورت مرده
inheritance مرده ریگ وراثت
inheritances مرده ریگ وراثت
cadaveric دارای رنگ مرده
cirerar yurn فرف خاکستر مرده
gralloch احشای گوزن مرده
dead-house مرده شوی خانه
necromimesis خود مرده انگاری
protoxlead سنگ مرده مرتک
sloughy شبیه پوست مرده
sequestrum قسمت بافت مرده
he seems to have died ازقرارمعلوم مرده است
Speak well of the dead . <proverb> پشت سر مرده بد نگو.
still born مرده زاییده شده
plague on it مرده شورش ببرد
d. paleness رنگ ارام مرده
He is not dead by any chance , is he ? نکند مرده باشد ؟
mortuaries مرده شوی خانه
eloge ستایش شخص مرده
funeral home مرده شوی خانه
departed مرده درگذشته مرحوم
prosector تشریح کننده بدن مرده
natimortality امار مرده زاییده شدگان
palls تابوت محتوی مرده حائل
sciomantic غیبگو از روی سایه مرده
pall تابوت محتوی مرده حائل
palled تابوت محتوی مرده حائل
palling تابوت محتوی مرده حائل
To be crazy about agirl . کشته مرده دختری بودن
heritage مرده ریگ سهم موروثی
cadaverous دارای رنگ پریده و مرده
deathy مرگ نما مرده وار
it is not true that he is dead اینکه میگویند مرده است حق ندارد
crematory کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند
wraith روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
postmortem مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن
wraiths روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
under hatches زیر عرشه دوراز نظر مرده
sciomacy غیب گویی از روی سایه مرده
ossuary فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
ossuary محل امانت گذاری استخوان مرده
urn گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
urns گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
necrotic دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
obsequial وابسته به ایین تشیع جنازه باختم مرده
zombiism اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
crematoriums کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoria کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
incinerators کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
incinerator کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
crematorium کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
clavus میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
lich gate سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
corn میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
twicer حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده
give someone an inch and they will take a mile <idiom> اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
But his body was eventually recovered. اما ممکن بود او [مرد] فقط مرده بازیافته شود.
transmigration حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
ricks توده
sand pile توده شن
riff raff توده
pyre توده
the rabble توده
ratag توده
pyres توده
esquillage توده
agglomeration توده
agglomerative توده شو
aggregation توده
cumulation توده
congeries توده
tag rag توده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com