English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
reverse flow engine توربین گاز دارای کمپرسورجریان خطی یا محوری
Other Matches
axial flow impulse turbine توربین محوری
axial flow turbine توربین محوری
uniaxial دارای یک محور یک محوری
turbojet engine موتور هواپیمای دارای توربین جت
turbogenerator دستگاه مولد برق دارای توربین
waste gate مکانیزم کنترلی برای توربین گازهای خروجی موتورهای دارای توربوشارژر
turboprop توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
variable discharge turbine توربین گازی که جرم جریان ان توسط شیرها یا دریچه هایی کنترل میشود و قدرت توربین را با ارتفاع ومتغیرهای دیگر سازگارمیکند
axial position حالت محوری قرارگاه محوری
variable stroke پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
turbines توربین
turbine توربین
turbine blade پره توربین
gas turbine توربین گاز
turbine wheel چرخ توربین
steam turbine توربین بخار
turbine توربین بخار
free turbine توربین ازاد
vanes پره توربین
vane پره توربین
stream turbine توربین بخار
turbin casing بدنه توربین
turbine vane تیغه توربین
turbine stage طبقه توربین
turbine rotor رتور توربین
turbine nozzle شیپوره توربین
turbine disc دیسک توربین
turbin stator استاتور توربین
turbine blade تیغه توربین
water turbine توربین ابی
turbines توربین بخار
blade پره توربین
impulse turbine توربین ضربهای
internal combustion turbine توربین گازی
axial محوری
pivotal محوری
adaxial محوری
rotate محوری
rotated محوری
triaxial سه محوری
rotates محوری
axile محوری
uniaxial یک محوری
monaxial یک محوری
blades پره توربین ابی
low pressure turbine توربین فشار ضعیف
buckets تیغه گردنده توربین
supersonic turbine توربین مافوق صوت
reaction turbin توربین عکس العملی
reaction turbine توربین عکس العملی
reaction turbin توربین فشار زیاد
bucket تیغه گردنده توربین
impluse turbine توربین فشار ضربهای
radial flow turbine توربین با جریان شعاعی
turbocar اتومبیل توربین دار
turbine governor تنظیم کننده توربین
combustor سیستم احتراق توربین
turbojet هواپیمای جت توربین دار
high head turbine توربین فشار قوی
three shaft توربین گازی با سه شفت
head race کانال هذایت اب به توربین
high pressure turbin توربین فشار قوی
axially symmetric متقارن محوری
axially parallel در راستای محوری
axially parallel موازی محوری
axial vector بردار محوری
axial thrust بار محوری
axial thrust فشار محوری
axisymmetric متقارن محوری
trochoid محوری فرفرهای
compass swing چرخش خط محوری
uniaxial force نیروی تک محوری
sociocentrism جامعه- محوری
xenocentrism بیگانه محوری
triaxial shear test ازمایش سه محوری
uniaxial bending خمش یک محوری
axial stress تنش محوری
axial section برش محوری
end thrust فشار محوری
axial load بار محوری
orbital overlap همپوشانی محوری
axial ligation لیگاندپوشی محوری
pivoting window پنجره محوری
thrusts فشار محوری
thrusting فشار محوری
axial flow جریان محوری
thrust فشار محوری
pluriaxial چند محوری
anthropocentrism انسان محوری
axial compression فشار محوری
egocentricism خود محوری
egocentricity خود محوری
axial runout ضربه محوری
axial runout شوک محوری
axial runout رانش محوری
axial rake angle زاویه محوری
axial bond پیوند محوری
nutation رقص محوری
axial position وضعیت محوری
vaporizing combustor سیستم احتراق توربین گاز
tail race کانال هدایت اب از توربین به خارج
turbocharger موتور شارژ کننده توربین
radials محوری مربوط به رادیو
offset distance فاصله برون محوری
angular contact thrust ball bearing بلبرینگ طولی محوری
pivot journal یاطاقان گرد محوری
triaxial compression test ازمایش فشار سه محوری
thrust بار محوری ضربه
thrusts بار محوری ضربه
thrusting بار محوری ضربه
radial محوری مربوط به رادیو
armature end play بازی محوری ارمیچر
axial feed method روش تغذیه محوری
cylinder roller thrust bearing یاطاقان غلطکی محوری
axial rotation symmerty تقارن چرخشی محوری
axial mining مین گذاری محوری
tog method روش دیدبانی محوری
triaxial deformation تغییر شکل سه محوری
shaft extension قسمت الحاقی محوری
turbos پیشوندی بمعنی توربینی ووابسته به توربین
turbo پیشوندی بمعنی توربینی ووابسته به توربین
variable camber سطوح هادی گاز به داخل توربین
rotation about ... دوران دور ... [محوری یا جایی]
buttress centres فاصله محوری پشت بندها
double thrust bearing یاطاقان با فشار محوری دوبل
double thrust ball bearing بلبرینگ با فشار محوری دوبل
drilling thrust فشار محوری مته کاری
parataxic mode شیوه ادراکی خود- محوری
turboshaft توربین گاز برای دادن قدرت به شفت
turborocket ترکیبات گوناگونی از توربین گاز و راکت در یک موتور
turbofan دستگاه تهویه یا بادبزن متحرک بوسیله توربین
variable stator توربین گازی با چند ردیف تیغه استاتور
axial flow turbine engine موتور توربین گاز باکمپرسور جریان خطی
penstock لوله ایکه اب تحت فشار را به توربین میرساند
sympodium منحرف شونده یا ممتد درجهت محوری
end play حرکت محوری یا خطی ناخواسته شفت
rachis اندام ساقهای یا محوری مهرههای پشت
turbos پیشوند برای وسایلی که توسط توربین گاز میچرخند
turbo پیشوند برای وسایلی که توسط توربین گاز میچرخند
bulb root وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
rated power هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
z axis محوری که روی یک صفحه مختصات عمق رانشان میدهد
ornithopter هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
ramjet موتور جت بدون کمپرسور و توربین که فقط با کمپرس هوا کار میکند
unit cell کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
axil گوشه یا زاویه بین شاخه یا برگ با محوری که از ان منشعب میشود
residence time مدت زمانیکه قطرات کوچک سوخت در محفظه احتراق توربین گاز میمانند
back pressure turbine توربین بخاری که تمام بخارخروجی ان با فشار به داخل شبکه گرم کننده جذب میشود
retention area قسمتهایی از دیسک توربین دراطراف ریشه تیغه ها که تحت نیروی زیادی قرار دارند
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
tilt and swivel که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
multi chamber نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
mismatch ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
pure bending حالت خمشی که در ان نیروهای محوری وتلاش بتنی و لنگ خمشی برابر صفرست
air turbine starter استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
axis مهره دوم گردن مهره محوری
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
turbojet توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
trilinear دارای سه خط
footy دارای پا
three legged دارای سه پا
glochidiate دارای مو
fraught with دارای
bilabiate دارای دو لب
iodic دارای ید
odoriferous دارای بو
three-legged دارای سه پا
preemptor دارای حق شفعه
extant دارای هستی
hexameter دارای شش وزن
polygamous دارای چند زن
antithetical دارای ضد ونقیض
artiodactyl دارای سم شکافته
pre emptive دارای حق شفعه
heterogamous دارای مادگی ها
fortified دارای استحکامات
deadbeats دارای سکون
portentous دارای فال بد
arbitrative دارای اختیارحکمیت
deadbeat دارای سکون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com