Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
wage push inflation
تورم ناشی از فشار مزد
Search result with all words
cost push inflation
تورم ناشی از فشار هزینه
demand pull inflation
تورم ناشی از فشار تقاضا
supply push inflation
تورم ناشی از فشار عرضه
Other Matches
excess demand inflation
تورم ناشی از مازاد تقاضا
mark up price inflation
تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه
repetitive stress injury
اسیب ناشی از فشار تکراری
cassion discase
تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
knee brace
پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
pascal
فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
tortious liability
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
stagflation
تورم + رکود تورم همراه با رکود
look ahead
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
cabin pressure
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
دارای فشار یکسان خط هم فشار
protuberancy
تورم
protuberance
تورم
bulges
تورم
swellings
تورم
tumescence
تورم
deflation
ضد تورم
inflation
تورم
inflationary
تورم
bulging
تورم
tumidness
تورم
swelling
تورم
turgescence
تورم
protuberances
تورم
goutiness
تورم
antinode
تورم
bulged
تورم
cumulative inflation
تورم
unemployment inflation dilemma
تورم
bulge
تورم
galloping inflation
تورم چهارنعل
galloping inflation
تورم افسارگسیخته
galloping inflation
تورم تازنده
chronic inflation
تورم مزمن
gas inflation
تورم گاز
monetary inflation
تورم پولی
inflation rate
نرخ تورم
galloping inflation
تورم شدید
struma
گواتر تورم
disinflationary
کاهنده تورم
disinflation
کاهش تورم
creeping inflation
تورم خزنده
hidden inflation
تورم پنهان
structural inflation
تورم ساختاری
persistent inflation
تورم دائمی
persistent inflation
تورم مداوم
creeping inflation
تورم ارام
inflationism
تورم گرایی
imported inflation
تورم وارداتی
turgor
برامدگی
[تورم]
rate of inflation
نرخ تورم
anti drumming sheet
ورق ضد تورم
secular inflation
تورم مزمن
secular inflation
تورم قرنی
hepatitis
تورم کبد
hyperinflation
تورم حاد
hyperinflation
تورم شدید
hidden inflation
تورم خزنده
stagflation
تورم رکود
tumidity
برامدگی
[تورم]
bulge
بادکردگی
[تورم]
lump
بادکردگی
[تورم]
protuberance
بادکردگی
[تورم]
reflation
بازآوری تورم
swelling
بادکردگی
[تورم]
tumescence
بادکردگی
[تورم]
tumidity
بادکردگی
[تورم]
turgor
تورم
[آماس]
tumidity
تورم
[آماس]
bulge
تورم
[آماس]
lump
تورم
[آماس]
protuberance
تورم
[آماس]
swelling
تورم
[آماس]
tumescence
تورم
[آماس]
turgor
بادکردگی
[تورم]
reflation
تورم عمدی
turgidity
بادکردگی تورم
tumescence
برامدگی
[تورم]
undersirable inflation
تورم نامطلوب
inflation
تورم پول
swelling
برامدگی
[تورم]
protuberance
برامدگی
[تورم]
lump
برامدگی
[تورم]
bulge
برامدگی
[تورم]
reflating
تورم ایجاد کردن
tumescence
ورم حالت تورم
anticipated inflation
تورم مورد انتظار
runaway inflation
تورم افسار گسیخته
enlarged tonsils
تورم لوزه ها
[پزشکی]
reflate
تورم ایجاد کردن
tumefaction
ورم حالت تورم
reflates
تورم ایجاد کردن
reflated
تورم ایجاد کردن
strumose
دارای تورم بالشی
swelling resistant
مقاوم در برابر تورم
unexpected inflation
تورم غیر منتظره
strumous
دارای تورم بالشی
frost heave
تورم خاک در اثر یخبندان
ingotism
تورم و رشد بیش از حدبلورها
inflationism
پیروی از روش تورم اقتصادی
anticipated inflation
تورم پیش بینی شده
goiterogenic
ایادکننده تورم غده تیروئید
expectational inflation
تورم پیش بینی شده
expectational inflation
تورم قابل پیش بینی
inflatable
قابل تورم یا باد کردن
swells
باد غرور داشتن تورم
swell
باد غرور داشتن تورم
unexpected inflation
تورم پیش بینی نشده
swelled
باد غرور داشتن تورم
low head plant
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
goitrogenic
ایجاد کننده تورم غده تیروئید
trade off between inflation and
رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
natural rate hypothesis
هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
pitot pressure
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
phillips curve
شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
Due to
ناشی از
muffed
ناشی
muff
ناشی
dilettanti
ناشی
resultant
ناشی
on account of somebody
[something]
ناشی از
muffs
ناشی
dilettante
ناشی
dilettantes
ناشی
even tual
ناشی
mala filde
ناشی
amateurish
ناشی
maladroit
ناشی
gauche
ناشی کج
muffing
ناشی
resulted
ناشی
result
ناشی
due
ناشی از
resulting
ناشی
descended
ناشی
skill less
ناشی
skilless
ناشی
ill
ناشی
ill-
ناشی
therefrom
ناشی از ان
ills
ناشی
emergent
ناشی
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
low voltage distribution system
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hot money
منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
issued
ناشی شدن
issues
ناشی شدن
abnerval
ناشی از عصب
novices
ادم ناشی
guttural
ناشی از گلو
toxic
ناشی از زهراگینی
emanates
ناشی شدن
emanated
ناشی شدن
awkwardness
ناشی گری
unfortunate
ناشی ازبدبختی
issue
ناشی شدن
adipic
ناشی ازچربی
awkward
بی لطافت ناشی
emanating
ناشی شدن
emanate
ناشی شدن
negligent
ناشی از بی مبالاتی
novice
ادم ناشی
tisy
ناشی از مستی
rise
ناشی شدن
rises
ناشی شدن از
rises
ناشی شدن
rise
ناشی شدن از
rhapsodical
ناشی از احساسات
stingy
ناشی از خست
privative
ناشی از محرومیت
unperfect
ناشی نابلد
unskil
ناشی بی مهارت
variorum
ناشی ازچندمنبع
as green as grass
<idiom>
کم تجربه و ناشی
awkward age
سن خامکار
[ناشی]
premune
ناشی از جلوگیری
sequent
منتج ناشی
irritative
ناشی از تحریک
hypostatic
ناشی از ته نشینی
gremie
بی تجربه و ناشی
gaucherie
ناشی گری
jackleg
ناشی نادرست
internal
ناشی ازدرون
due to an accident
ناشی از یک حادثه
dittographic
ناشی ازتکراراشتباهی
use inheritance
وراثت ناشی از کاربرد
arise
رخ دادن ناشی شدن
shear stress
تنش ناشی از برش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com