English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (9 milliseconds)
English Persian
wire gauze توری سیمی
Search result with all words
screen تور سیمی پنجره توری دار
screened تور سیمی پنجره توری دار
screening, screenings تور سیمی پنجره توری دار
screens تور سیمی پنجره توری دار
wire netting بافت توری سیمی
Other Matches
wire cloth تور سیمی پارچه سیمی پرده سیمی
non rotating wire rope طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
wiry سیمی
stringed سیمی
lang's lay wire rope طناب سیمی یک سو
wire rope طناب سیمی
greyhounds غربال سیمی
greyhound غربال سیمی
tightwire طناب سیمی
wire ropes طنابهای سیمی
wirework کارهای سیمی
wire beater همزن سیمی
netting تور سیمی
wire netting تور سیمی
open wire line خط سیمی لخت
wire hinge لولای سیمی
three wire system دستگاه سه سیمی
backstop حصار سیمی
three wire generator دینام سه سیمی
netting شبکه سیمی
wire core مغزی سیمی
hawsers طناب سیمی
hawser طناب سیمی
wire drag لاروب سیمی
open wire line خط سیمی هوایی
cabled طناب سیمی
cable طناب سیمی
stringed instruments سازهای سیمی
beach matting تور سیمی ساحلی
phantom circuit مدار چهار سیمی
phantomed cable کابل چهار سیمی
griddles غربال سیمی کارگران
magnetic wire recording ضبط صوت سیمی
griddle غربال سیمی کارگران
plated wire memory حافظه سیمی اندوده
quadded cable کابل چهار سیمی
sarrated wire rope طناب سیمی دندانهای
mesh توری
meshing توری
meshes توری
lacing توری
filter توری
grid توری
grids توری
hairnet توری سر
net توری
nets توری
nett توری
hairnets توری سر
lace توری
gratings توری
laces توری
grating توری
filters توری
screened تور سیمی نصب کردن
string band دسته موزیک سازهای سیمی
phantoplex telegraphy تلگراف چهار سیمی مرکب
screening, screenings تور سیمی نصب کردن
screens تور سیمی نصب کردن
screen تور سیمی نصب کردن
meshwork توری بافی
mesh connection اتصال توری
meat safe قفسه توری
mantle lamp چراغ توری
mantle burner چراغ توری
Flugelaltar توری کاری
screen grid توری غربال
scramble net پله توری
ruche پارچه توری
reflection grating توری بازتاب
jet blast deflector توری محافظ
ruching پارچه توری
lattices توری منظم
network شبکه توری
lattice توری منظم
lantern چراغ توری
lanterns چراغ توری
diffraction grating توری پراش
mantle کلاه توری
brass screen توری برنجی
mantle توری چراغ
netting توری دوزی
mantles کلاه توری
mantles توری چراغ
control grid توری کنترل
networks شبکه توری
imitation lace توری بدل
incandescent mantle توری چراغ
imitation lace توری نما
fancywork توری دوزی
cord سیمی که وسیله را به سوکت وصل میکند
wire glass شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
cords سیمی که وسیله را به سوکت وصل میکند
omnibus wire سیمی که همگی جریان الکتریک از ان می گذرد
wired glass شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
star thistle قنطوریون ستارهای گل توری
tat توری حاشیه بافتن
macrame knot گره توری بافی
tat حاشیه توری گذاشتن
tatting توری حاشیه لباس
gauze نوعی بافت توری
drawnwork حاشیه توری پارچه
guipure پارچه توری گلدار
gauze brush زغال توری شکل
Lattice [order] توری [ترتیب] [ریاضی]
flashback screen توری مانع شعله
metal gauze بافت توری فلزی
fan tracery طاق توری کاری
lattice network شبکه توری منظم
viola d'amore ویولون دارای 7 سیم زهی و 7 تار سیمی
acoustic screen تور سیمی قابل نفوذ صدا در میکروفن
headstay سیمی که دکل را بسمت جلوقایق نگاه میدارد
rack توری مشبک اشغال گیر
racks توری مشبک اشغال گیر
wracks توری مشبک اشغال گیر
to raise the v توری یانقاب ازروی برداشتن
trampoline توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
trampolines توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
wracked توری مشبک اشغال گیر
racked توری مشبک اشغال گیر
tat دارای حاشیه توری کردن
picot حلقه زینتی توری بافی
filet توری دارای اشکال مربع
penicillate دارای شبکه توری فریف
caul نوعی روسری مشبک توری
bobbinet نوعی توری نخی یا ابریشمی
the drop the veil توری یانقاب خودراپایین انداختن
macrame توری ضخیم و ریشه دار
tiffany پارچه توری ابریشمی نازک
trommel غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
live bag توری که ماهی را در زیر اب زنده نگهمیدارد
goffer اهنی که باان توری راچین میدهند
grillage زمینه و طرح مشبک توری و غیره
lattic-moulding [ابزار بند مشبک یا توری مانند]
cable suspension bridge پلی که از رشتههای سیمی بهم تابیده درست شده باشد
staple سوزن [حرف ] یو شکل [برای محکم کردن سیمی به دیوار]
racking تمیز کردن شبکه توری اشغال گیر
ruche یقه باریک توری وحاشیه دار زنانه
ruching یقه باریک توری وحاشیه دار زنانه
mechlin توری فریف مخصوص کلاه وتوری دوزی
batting cage حصار توری برای تمرین بیس بال
mignonette یکجور توری فریف سبز مایل به سفید
rope chaff وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار که با طناب سیمی درست میشود
centaury گیاه سن توری که از ریشه آن رنگینه زرد به دست می آید
DC روش ارتباط با استفاده از باسهای روی یک مدار سیمی مثل سیستم تلگراف
tulle پارچه توری ابریشمی نازک مخصوص روسری ولباس زنانه
decoying طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoys طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoy طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
screening, screenings تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screens تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screened تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
jobot توری یا چین چینی که برای ارایش درسینه بند زنانه میگذارند
bolsters کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolster کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
the wind drowned the strigs سازهای بادی صدای سازهای سیمی را خفه میکند
Faraday cage صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
conservatism عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
net ball یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود
wire matrix printer یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
pads ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com