Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (10 milliseconds)
English
Persian
characterization
توصیف شخصیت
Search result with all words
historic character
[شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
Other Matches
split personality
تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
incorporate
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporates
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
delineation
توصیف
description
توصیف
narration
توصیف
descriptor
توصیف گر
descriptions
توصیف
qualification
توصیف
shading
توصیف
description
توصیف تشریح
qualify
توصیف کردن
self explaining
بی نیاز از توصیف
characterizing
توصیف کردن
characterizes
توصیف کردن
characterized
توصیف کردن
characterize
توصیف کردن
characterising
توصیف کردن
characterises
توصیف کردن
characterised
توصیف کردن
qualifies
توصیف کردن
self-explanatory
بی نیاز از توصیف
descriptions
توصیف تشریح
recommendable
قابل توصیف
describable
قابل توصیف
false description
توصیف غلط
data descriptor
توصیف گر داده ها
qalified
توصیف شده
indefinably
توصیف نشدنی
indefinable
توصیف نشدنی
job description
توصیف شغلی
self explanatory
بی نیاز از توصیف
delineator
توصیف کننده
qualifiers
توصیف کننده
qualifier
توصیف کننده
characterization
توصیف صفات اختصاصی
indescribable
توصیف ناپذیر نامعلوم
unutterable
غیر قابل توصیف
unutterably
غیر قابل توصیف
task state descriptor
توصیف گر حالت کار
termless
بی پایان غیر قابل توصیف
illusionism
نگارش یا توصیف منافر وهمی
task state descriptor
توصیف کننده وضعیت وفیفه
unspeakable
توصیف ناپذیر غیرقابل بیان
zoography
علم توصیف جانوران وخوی انان
ineffable
شخص غیر قابل توصیف نگفتنی
indescribably
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
Religion was portrayed in a negative way.
دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
identity
شخصیت
personality
شخصیت
notability
شخصیت
presence
شخصیت
peronality
شخصیت
personages
شخصیت
personage
شخصیت
identities
شخصیت
personae
شخصیت ها
persona
شخصیت ها
person
شخصیت
selfdom
شخصیت
persons
شخصیت
sympatric
هم شخصیت
individuality
شخصیت
personas
شخصیت ها
intrapsychic
با شخصیت
personalities
شخصیت
ccitt v.
در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
inadequate personality
شخصیت نابسنده
personality disintegration
تلاشی شخصیت
personality assessment
ارزیابی شخصیت
personality module
واحد شخصیت
paranoid personality
شخصیت پارانویای
individuate
شخصیت دادن
impersonify
شخصیت دادن به
juridical personality
شخصیت حقوقی
legal personality
شخصیت حقوقی
modal personality
شخصیت هنجاری
multiple personality
شخصیت چندگانه
schizoid personality
شخصیت اسکیزوئید
impersonality
عدم شخصیت
personality disorder
اختلال شخصیت
primary personality
شخصیت نخستین
selfhood
شخصیت خودپسندی
shut in personality
شخصیت بسته
superego
شخصیت اخلاقی
personology
شخصیت شناسی
personification
شخصیت بخشی
personification
تجسم شخصیت
personality disturbance
اختلال شخصیت
personality integration
یکپارچگی شخصیت
personality inventory
پرسشنامه شخصیت
personality structure
ساخت شخصیت
personality test
ازمون شخصیت
personality trait
ویژگی شخصیت
personality type
سنخ شخصیت
syntality
شخصیت گروهی
depersonalization
زوال شخصیت
cosmopolite
شخصیت جهانی
anal personality
شخصیت مقعدی
impersonator
شخصیت دهنده
impersonators
شخصیت دهنده
self
شخصیت جنبه
ethos
شخصیت ملی
impersonal
فاقد شخصیت
personified
شخصیت دادن به
personify
شخصیت دادن به
personifying
شخصیت دادن به
to create an image for oneself as somebody
شخصیت دادن
personifies
شخصیت دادن به
depersonalize
بی شخصیت کردن
epileptoid personality
شخصیت صرعی
dual personality
شخصیت دوگانه
hypostatize or size
شخصیت دادن به
hysterical personality
شخصیت هیستریایی
personify
دارای شخصیت کردن
personifying
دارای شخصیت کردن
personifies
دارای شخصیت کردن
personified
دارای شخصیت کردن
psychopathic personality
شخصیت جامعه ستیز
to have a magnetic personality
شخصیت مغناطیسی داشتن
premorbid personality
شخصیت پیش مرضی
heart of gold
<idiom>
شخصیت بخشنده داشتن
being
موجود زنده شخصیت
personages
شخصیت بازیگران داستان
personage
شخصیت بازیگران داستان
corporate
دارای شخصیت حقوقی
characters
مجسم کردن شخصیت
character
مجسم کردن شخصیت
extravaganza
ازیک شخصیت خیالی
extravaganzas
ازیک شخصیت خیالی
peronality
انتقادات راجع به شخصیت
amour propre
عزت نفس شخصیت
personalize
دارای شخصیت کردن
luminaries
پر فروغ شخصیت تابناک
luminary
پر فروغ شخصیت تابناک
depersonalize
فاقد شخصیت کردن
electrographic architecture
[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
triune
اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
heart of stone
<idiom>
شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
ciothes do not make the man.
<proverb>
لباس شخصیت نمی آورد .
corporations
که دارای شخصیت حقوقی باشند
star turn
ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
sixteen factor personality questionnaire
پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت
intrapsychic
واقع دردرون شخصیت یا روان
prepsychotic personality
شخصیت پیش روان پریشی
personifier
مجسم کننده شخصیت دیگری
corporation
که دارای شخصیت حقوقی باشند
individuation
تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
california tests of personality
ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
personal remarks
اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
masculinize
شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
anthropomorphism
تصور شخصیت انسانی برای چیزی
personalize
شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
corporator
گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
identifies
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifying
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
mmpi
شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا
identify
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identified
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
incorporation
جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
Sophrosyne
وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
attribute
[نشان قدرت شخصیت های اسطوره ای مانند آپولو و ونوس]
The documentary tries to be truthful to the events.
این فیلم مستند تلاش می کند صادقانه رویدادها را توصیف کند.
unaccountably
غیر مسئول غیر قابل توصیف
unaccountable
غیر مسئول غیر قابل توصیف
corporations
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporation
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
describes
توصیف کردن وصف کردن
describing
توصیف کردن وصف کردن
describe
توصیف کردن وصف کردن
described
توصیف کردن وصف کردن
portray
توصیف کردن مجسم کردن
portrays
توصیف کردن مجسم کردن
portraying
توصیف کردن مجسم کردن
portrayed
توصیف کردن مجسم کردن
personate
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
apolitical
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
incorporating
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
dictatorship of proletariat
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
He is rich but is lacking in personality .
پولدار است ولی بی شخصیت است
to depict somebody or something
[as something]
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
id
مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com