Dictiornary-Farsi | توصیف نشدنی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
indefinable	توصیف نشدنی
indefinably	توصیف نشدنی


Other Matches

incorrodible	خورده نشدنی سائیده نشدنی
unappeasable	اقناع نشدنی راضی نشدنی
insupressive	پامال نشدنی موقوف نشدنی
inconsumable	سوخته نشدنی تمام نشدنی
incondensable	خلاصه نشدنی تغلیظ نشدنی
narration	توصیف
shading	توصیف
descriptions	توصیف
qualification	توصیف
delineation	توصیف
descriptor	توصیف گر
description	توصیف
characterize	توصیف کردن
characterising	توصیف کردن
characterized	توصیف کردن
characterizes	توصیف کردن
characterizing	توصیف کردن
characterises	توصیف کردن
qalified	توصیف شده
descriptions	توصیف تشریح
self explaining	بی نیاز از توصیف
qualifies	توصیف کردن
qualify	توصیف کردن
description	توصیف تشریح
characterised	توصیف کردن
qualifiers	توصیف کننده
characterization	توصیف شخصیت
false description	توصیف غلط
job description	توصیف شغلی
data descriptor	توصیف گر داده ها
delineator	توصیف کننده
describable	قابل توصیف
self-explanatory	بی نیاز از توصیف
recommendable	قابل توصیف
self explanatory	بی نیاز از توصیف
qualifier	توصیف کننده
task state descriptor	توصیف گر حالت کار
unutterably	غیر قابل توصیف
unutterable	غیر قابل توصیف
indescribable	توصیف ناپذیر نامعلوم
characterization	توصیف صفات اختصاصی
illusionism	نگارش یا توصیف منافر وهمی
unspeakable	توصیف ناپذیر غیرقابل بیان
task state descriptor	توصیف کننده وضعیت وفیفه
termless	بی پایان غیر قابل توصیف
ineffable	شخص غیر قابل توصیف نگفتنی
zoography	علم توصیف جانوران وخوی انان
indescribably	چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
Religion was portrayed in a negative way.	دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
ccitt v.	در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
electrographic architecture	[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
inexecutable <adj.>	نشدنی
impracticable <adj.>	نشدنی
unfeasible <adj.>	نشدنی
indissoluble	حل نشدنی
infeasible	نشدنی
indissoluble	اب نشدنی
inductile	خم نشدنی
indiminishable	کم نشدنی
insolvable	حل نشدنی
insoluble	حل نشدنی
inextricable	حل نشدنی
irresoluble	اب نشدنی
irresolvable	حل نشدنی
impractical	نشدنی
impalpability	حس نشدنی
impracticable <adj.>	انجام نشدنی
inburnt	پاک نشدنی
inapproachable	نزدیک نشدنی
indecomposable	فاسد نشدنی
inexecutable	اجرا نشدنی
indefeasibility	الغاء نشدنی
indefeasible	الغاء نشدنی
impregnability	تسخیر نشدنی
incodensable	منقبض نشدنی
implacability	ارام نشدنی
inexecutable <adj.>	انجام نشدنی
unfeasible <adj.>	انجام نشدنی
inconvincible	متقاعد نشدنی
indeclinable	صرف نشدنی
incompressible	فشرده نشدنی
inconvincible	ملزم نشدنی
irresuscitable	زنده نشدنی
incommutable	سبک نشدنی
incognizable	شناخته نشدنی
indefectible	خراب نشدنی
indigestive	هضم نشدنی
irrelievable	رها نشدنی
irremovable	معزول نشدنی
irresoluble	رها نشدنی ول
unflappable	مایوس نشدنی
irretractile	جمع نشدنی
non-starters	کار نشدنی
never say die	رام نشدنی
non-starter	کار نشدنی
haunting	فراموش نشدنی
quenchless	خاموش نشدنی
never to be forgotten	فراموش نشدنی
next to impossible	تقریبا نشدنی
nonrecurring	تجدید نشدنی
irrefragable	تسلیم نشدنی
irradicable	ریشه کن نشدنی
invictive	مغلوب نشدنی
indistributable	تقسیم نشدنی
indocile	رام نشدنی
ineffaceable	پاک نشدنی
insolubility	حل نشدنی ناگذاری
inexhaustibility	تهی نشدنی
inextinguishable	خاموش نشدنی
infintesimal	جزخرد نشدنی
infrangible	خرد نشدنی
infusible	گداخته نشدنی
insatiability	اقناع نشدنی
insolubly	بطور حل نشدنی
insuppresible	موقوف نشدنی
intractile	کشیده نشدنی
of proof	سوراخ نشدنی
implacability	نرم نشدنی
inexorable	تسلیم نشدنی
inapplicable	اجرا نشدنی
incorruptible	فاسد نشدنی
unforgettable	فراموش نشدنی
insurmountable	بر طرف نشدنی
insatiate	سیر نشدنی
insoluble	ماده حل نشدنی
impracticable	اجراء نشدنی
ineligible	شامل نشدنی
impenetrable	سوراخ نشدنی
incalculable	شمرده نشدنی
inexorable	نرم نشدنی
imperishable	فاسد نشدنی
unprintable	چاپ نشدنی
unrelenting	تسلیم نشدنی
invincible	مغلوب نشدنی
intractable	رام نشدنی
ineradicable	ریشه کن نشدنی
unmanageable	رام نشدنی
ineradicable	قلع نشدنی
indefatigable	خسته نشدنی
tameless	رام نشدنی
insatiably	سیر نشدنی
impenetrable	داخل نشدنی
an impossible act	کار نشدنی
unerring	اشتباه نشدنی
immiscible	مخلوط نشدنی
immiscible	امیخته نشدنی
irrepressible	مطیع نشدنی
indelible	پاک نشدنی
impalpable	لمس نشدنی
inviolate	غصب نشدنی
imperforable	سوراخ نشدنی
impierceable	سوراخ نشدنی
imperceptible	دیده نشدنی
irrepressible	خوابانده نشدنی
indiscernible	دیده نشدنی
insatiable	سیر نشدنی
illegibility	خوانده نشدنی
an inflexible rod of iron	میل خم نشدنی
indomitable	رام نشدنی
invisible	دیده نشدنی
unfailing	تمام نشدنی
inseparable	جدا نشدنی
irrecoverably	بطور وصول نشدنی
impossible	امکان نا پذیر نشدنی
irremovable	برداشته نشدنی ثابت
irredeemable	باز خرید نشدنی
prohibited risk	خطر بیمه نشدنی
nonerasable storage	انباره پاک نشدنی
indissoluble	منحل نشدنی ماندگار
irreconcilable	جور نشدنی ناسازگار
inalienable	محروم نشدنی لایتجزا
unequivocal	صریح اشتباه نشدنی
unmanagesble	رام نشدنی شرور
unequivocally	صریح اشتباه نشدنی
nonperishable items	اقلام فاسد نشدنی
noninterchanging states	حالتهای تعویض نشدنی
nonerasable storage	حافظه پاک نشدنی
indelible	محو نشدنی ماندگار
indissolubly	بطور منحل نشدنی
infintesimal	کوچک خرد نشدنی
indelibility	پاک نشدنی بودن
indomitably	بطور رام نشدنی
incalculably	بطور شمرده نشدنی
an inseparable prefix	سر واژه جدا نشدنی
inextinguishably	بطور خاموش نشدنی
irreducible	ناکاستنی ساده نشدنی
illimitable	نامحدود محدود نشدنی
immiscibility	حالت مخلوط نشدنی
unrelenting	بیرحم نرم نشدنی
ineffaceable	محو نشدنی ماندگار
ireversible	دگرگون نشدنی بر نگشتنی
intractably	بطور رام نشدنی
indelibly	بطور پاک نشدنی
ineffaceably	بطور پاک نشدنی
inseparably	بطور جدا نشدنی
insuppresible	نخواباندنی پامال نشدنی
impregnability	استواری ابستن نشدنی
Sophrosyne	وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
incorruptible	فساد نا پذیر منحرف نشدنی
weatherproof	خراب نشدنی در اثر هوا