English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (42 milliseconds)
English Persian
tempest توفان ایجاد کردن
tempests توفان ایجاد کردن
Other Matches
stormbound قطع رابطه شده در اثر توفان توفان زده
ActiveX سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
tempest توفان
stour توفان
stormed توفان
typhoon توفان
storm توفان
tempests توفان
typhoons توفان
hurricanes توفان
hurricane توفان
storms توفان
windstorm توفان
squall توفان
tornados توفان
squalls توفان
tornadoes توفان
tornado توفان
storming توفان
storm trooper گروه توفان
stormpetrel مرغان توفان
thunderstorms توفان تندری
stormy petrel مرغان توفان
thunderstorm توفان تندری
stormbound گرفتار توفان
snow goggles عینک توفان
typhoon توفان همراه با باران
southeaster توفان جنوب شرقی
pawn storm توفان پیادهای شطرنج
typhoons توفان همراه با باران
plain gypsum lath [توفان سنگ و گچ مسطح]
thunderstorm توفان همراه بااذرخش وصاعقه
southwester توفان یا تندباد جنوب غربی
thunderstorms توفان همراه بااذرخش وصاعقه
yowling صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowl صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowled صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowls صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
precluding مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precludes مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluded مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
preclude مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
typhoons توفان سخت دریای چین گردباد
typhoon توفان سخت دریای چین گردباد
engendered ایجاد کردن
engendering ایجاد کردن
creating ایجاد کردن
creates ایجاد کردن
create ایجاد کردن
screeched ایجاد کردن
screech ایجاد کردن
engenders ایجاد کردن
engender ایجاد کردن
screeches ایجاد کردن
develops ایجاد کردن
develop ایجاد کردن
screeching ایجاد کردن
obstructs ایجاد مانع کردن
constructed ایجاد کردن ساخت
obstructed ایجاد مانع کردن
To set(create,establish)a precedent. ایجاد سابقه کردن
punch سوراخ ایجاد کردن
constructing ایجاد کردن ساخت
constructs ایجاد کردن ساخت
tide جزرومد ایجاد کردن
breached ایجاد شکاف کردن
canalize ایجاد ابراه کردن
obstructing ایجاد مانع کردن
punches سوراخ ایجاد کردن
punched سوراخ ایجاد کردن
discomfiting ایجاد اشکال کردن
breaches ایجاد شکاف کردن
inbreed از یک نژاد ایجاد کردن
obstruct ایجاد مانع کردن
discomfited ایجاد اشکال کردن
discomfits ایجاد اشکال کردن
construct ایجاد کردن ساخت
discomfit ایجاد اشکال کردن
breach ایجاد شکاف کردن
mushroom بسرعت ایجاد کردن
put out منتشرساختن ایجاد کردن
reflectorize ایجاد انعکاس کردن
reflating تورم ایجاد کردن
set off <idiom> بالانس ایجاد کردن
reflates تورم ایجاد کردن
mushrooms بسرعت ایجاد کردن
mushrooming بسرعت ایجاد کردن
mushroomed بسرعت ایجاد کردن
reflate تورم ایجاد کردن
reflecterize ایجاد انعکاس کردن
reflated تورم ایجاد کردن
deluge غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluging غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluges غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluged غرق کردن طوفان ایجاد کردن
delay خیری ایجاد کردن در چیزی
screak صدای گوشخراش ایجاد کردن
work out در اثرزحمت وکار ایجاد کردن
delays خیری ایجاد کردن در چیزی
delaying خیری ایجاد کردن در چیزی
revolutionizing در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionizes در کشور ایجاد شورش کردن
screeck صدای گوشخراش ایجاد کردن
begetting بوجود اوردن ایجاد کردن
begets بوجود اوردن ایجاد کردن
beget بوجود اوردن ایجاد کردن
revolutionised در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionises در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionising در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionize در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionized در کشور ایجاد شورش کردن
procreant وابسته به ایجاد کردن یا زادن
clunk این صدا را ایجاد کردن
obsess ایجاد عقده روحی کردن
obsessed ایجاد عقده روحی کردن
knock about سرو صدا ایجاد کردن
obsessing ایجاد عقده روحی کردن
wham باتصادم ایجاد صدا کردن
obsesses ایجاد عقده روحی کردن
clunks این صدا را ایجاد کردن
leave a bad taste in one's mouth <idiom> حس تنفر وانزجار ایجاد کردن
nettles ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
loopholes سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
twitters صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
loophole سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
strangulate خفقان ایجاد کردن گلو را فشردن
twittering صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
speech صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
speeches صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
plash صدای چلپ چلوپ ایجاد کردن
whish : صدای حرف "سین " ایجاد کردن
nettle ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
twitter صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twittered صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
vesiculate حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
stave شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
blows در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
blow در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
calenture تب نواحی حاره که دراثرگرمازدگی ایجاد میشود تب کردن
stipple با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
counter shed پودکشی [عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
poop قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
documented ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
document ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documenting ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
jingles جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingle جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingling جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingled جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
lifts بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
to upset the applecart <idiom> مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
thermal wax روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
dithers ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
thermal transfer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
dithered ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
thermal wax transfer printer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
dither ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
AT command set مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
algebra ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
smoke test بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
piracy کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها
perforation عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
documenting عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
serviced شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
document عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
documented عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
graphics پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
deletion روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
twangs صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
construction ایجاد
constructions ایجاد
generation ایجاد
origination ایجاد
production ایجاد
productions ایجاد
bridging ایجاد پل
development ایجاد
developments ایجاد
creation ایجاد
authorship ایجاد
generations ایجاد
create ایجاد
creates ایجاد
creating ایجاد
creations ایجاد
capital creation ایجاد سرمایه
obstruction ایجاد مانع
lactation ایجاد شیر
configure ایجاد پیکربندی
pupation ایجاد شفیره
pitting ایجاد حفره
pustulation ایجاد جوش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com