Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
foreign
توقیف اموال مدیون غایب
Other Matches
foreign
توقیف اموال مدیون خارجی
elegit
حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
distraint
توقیف اموال
sequestration
حکم توقیف اموال
praemunire
حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
garnishment
اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
pounds
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
hide and seek
بازی غایب شدنک یا غایب موشک
community property
اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
habeas corpus
حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
under restraint
در توقیف تحت توقیف د ربند
we owe him for his services
مدیون
indebted
مدیون
debtors
مدیون
debtor
مدیون
beholden
مدیون
novation
تبدیل تعهد یا مدیون
debt limit
حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
petitioning creditor
بستانکاری که به دادگاه اعلام میکند که ممکن است مدیون ورشکسته باشد
missing
غایب
absentee
غایب
hidden
غایب
deserter
غایب
absentees
غایب
absent
غایب
deserters
غایب
in absentia
غایب
lost and untraceable
غایب مفقودالاثر
out of sight
غایب از نظر
missing person whose whereabouts are unk
غایب مفقودالاثر
absentee landlord
مالک غایب
away
غایب رفته
roll call
حاضر و غایب
missing person
غایب مفقودالاثر
to absent oneself
غایب شدن
absentees
فرد غایب
away
غایب درسفر
draft dodger
مشمول غایب
absentees
مالک غایب
disappear
غایب شدن
disappeared
غایب شدن
disappearing
غایب شدن
draft dodgers
مشمول غایب
absentee
فرد غایب
disappears
غایب شدن
absentee
مالک غایب
hide-and-seek
بازی غایب شدنک
awol
غایب بدون اجازه
To call the roll. Roll-call.
حاضر غایب کردن
absenteeism
حالت غایب بودن
prosopopoeia
حاضردانستن شخص غایب
i was absent for a while
یک مدتی غایب بودم
absentees
مفقودالاثر شخص غایب
roll-calls
حاضر و غایب کردن
roll-call
حاضر و غایب کردن
call the roll
حاضر و غایب کردن
roll call
حاضر و غایب کردن افراد
prosopopoeia
تعریف شخص غایب بصورت متکلم وحده
novatio non presumiter
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
things
اموال
cattles
اموال
chattels
اموال
to call the roll
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
property officer
افسر اموال
personalty
اموال شخصی
installation property
اموال قسمت
tangible property
اموال ملموس
post property
اموال پادگانی
inventory
صورت اموال
post property
اموال پادگان
property book
دفتر اموال
fungible
اموال مثلی
chattel
اموال منقول
separate estate
اموال شخصی زن
capital assets
اموال سرمایهای
class i property
اموال طبقه 1
state property
اموال عمومی
user
انتفاع از اموال
stolen goods
اموال مسروقه
personal property
اموال شخصی
tangible property
اموال عینی
class ii property
اموال طبقه 2
things in possession
اموال عینی
distrain
ضبط اموال
real property
اموال غیرمنقول
things in action
اموال دینی
financial property
اموال پولی
property voucher
سند اموال
users
انتفاع از اموال
paraphernalia
اموال شخصی زن
assets
مال و اموال
blind score
امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
property officer
افسر ذیحساب اموال
priceable things
اموال یا اشیا قیمتی
goods of perishable nature
اموال سریع الفساد
contrabanded goods
اموال و اشیا قاچاق
inventory
فهرست اموال سیاهه
property of unknown ownership
اموال مجهول المالک
replaceable thing
اموال یا اشیا مثلی
article of roup
اموال مورد حراج
grand larceny
سرقت اموال پرقیمت
jus disponendi
حق واگذار کردن اموال
goods and chattels
اموال و دارائیهای منقول
fixed property
اموال غیر منقول
appropriation bill
صورت ضبط اموال
fisc
اموال ضبط شده
real estate broker
دلال اموال غیرمنقول
offences against property
جرائم بر علیه اموال
accountable property officer's bond
دفتر افسر ذیحساب اموال
safeguards
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
conclearer of stolen goods
مخفی کننده اموال مسروقه
salvaging
اموال نجات یافته از خطر
letters of marque
حکم ضبط اموال بیگانگان
salvages
اموال نجات یافته از خطر
salvaged
اموال نجات یافته از خطر
salvage
اموال نجات یافته از خطر
safeguarded
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguard
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
jus postliminii
حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
waveson
اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
misappropriation of public property
تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
real action
دعوی راجع به اموال غیر منقول
proponents
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
occupancy
تملک اموال بلا صاحب متصرف
proponent
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
wear and tear
از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
hotchpot
سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
property disposition
ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
conscription of wealth
مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
angary
حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
owes
مدیون بودن مرهون بودن
owed
مدیون بودن مرهون بودن
owe
مدیون بودن مرهون بودن
receivers
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
ransom
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
ransoms
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
receiver
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
eminent domain
قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
jus postliminii
هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
bill of attainder
لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
confinement
توقیف
seizure
توقیف
sequestration
توقیف
seizures
توقیف
nabs
توقیف
nabbing
توقیف
nabbed
توقیف
hold up
توقیف
hold-up
توقیف
trustee process
توقیف
detentions
توقیف
custody
توقیف
attachment
توقیف
detention
توقیف
constraint
توقیف
stoppage
توقیف
restraint
توقیف
restraints
توقیف
stoppages
توقیف
hold-ups
توقیف
nab
توقیف
captions
توقیف
caption
توقیف
garnishment
توقیف
supperession
توقیف
embargo
توقیف
arrested
توقیف
embargoes
توقیف
durante
توقیف
distrainment
توقیف
distraint
توقیف
durance
توقیف
distresses
توقیف
imperisonment
توقیف
suppression
توقیف
internment
توقیف
confiscation
توقیف
arrests
توقیف
arrest
توقیف
arrestment
توقیف
distress
توقیف
bail
توقیف
deeds
در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
deed
در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
conveyancing
در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
receiver
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receivers
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
disappearing target
هدف غایب شونده هدف ناپایدار
real representative
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
real
ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
grab
توقیف کردن
garnishment
توقیف کردن
grabbed
توقیف کردن
grabbing
توقیف کردن
impounding
توقیف کردن
injunctions
حکم توقیف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com