Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
reborn
تولد تازه یافته
redivivus
تولد تازه یافته
Search result with all words
new born
زاییده شده تازه تولد یافته
Other Matches
nee
تولد یافته
regeneration
تولد تازه
regeneracy
تولد تازه
rebirth
تولد تازه
newborn
تازه تولد شده
regenerated
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerating
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerate
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates
زندگی تازه و روحانی یافته
aborning
در بدو تولد در حال تولد
greige carpet
فرش خود رنگ
[فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
new blood
<idiom>
جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
enactory
دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new coined
تازه بنیاد تازه سکه زده
newlywed
تازه داماد تازه عروس
geniture
تولد
births
تولد
birth
تولد
postnatal
پس از تولد
hobbledehoy
کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
birthdays
جشن تولد
nascent
درحال تولد
the birth of a nation
تولد یک ملت
Nativity
تولد عیسی
birth trauma
ضربه تولد
birth injury
اسیب تولد
rebirth
تولد دوباره
birth cry
اوای تولد
birth certificate
گواهی تولد
place of birth
محل تولد
getting
زایش تولد
gets
زایش تولد
date of birth
تاریخ تولد
antenatals
پیش از تولد
antenatal
پیش از تولد
prenatal
پیش از تولد
birthday cake
کیک تولد
get
زایش تولد
birthday
جشن تولد
antenatal
مربوط به قبل از تولد
antenatals
مربوط به قبل از تولد
post natal
واقع شونده پس از تولد
post-natal
واقع شونده پس از تولد
additional production personnel
عوامل دیگر تولد
postnatal
وابسته به بعد از تولد
nascency
نوفهوری و اغازی تولد
nascence
نوفهوری و اغازی تولد
precocial
دارای استقلال ازهنگام تولد
Yuletide
ایام عید تولد عیسی
viability
قدرت ادامه زندگی پس از تولد
birthright
حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد
palingenesis
تجوید از راه تولد ایین تعمید مسیحیان
structured programming
برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
christian era
مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
lord of misrule
متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
finding
یافته
findings
یافته
deployed
گسترش یافته
porrect
بسط یافته
mature economy
تکامل یافته
glorified
تجلیل یافته
allocated
اختصاص یافته
instinct with force
نیرو یافته
past
پایان یافته
expanded
بسط یافته
matched
تطبیق یافته
linked
پیوند یافته
instinct with life
روح یافته
awakened
اگاهی یافته
waney
کاهش یافته
extended
تمدید یافته
transmissive
انتقال یافته
done
وقوع یافته
abroad
گسترش یافته
full fledged
تکامل یافته
depauperate
تقلیل یافته
generalized
تعمیم یافته
appointed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
applied
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
transferred
انتقال یافته
endrgized
انرژی یافته
deployed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
tuned
وفق یافته
organized
سازمان یافته
nascent
پیدایش یافته
full-fledged
تکامل یافته
wany
کاهش یافته
installed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
due out
خاتمه یافته
downfallen
زوال یافته
inserted
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
structured
ساخت یافته
Their birthdays are four days apart.
روز تولد شان چهار روز با هم فاصله دارد
bimanual
بادودست انجام یافته
reduced form
فرم تقلیل یافته
structured design
طراحی ساختار یافته
systematized delusions
هذیانهای نظام یافته
linked subroutine
زیربرنامه پیوند یافته
reduced mass
جرم کاهش یافته
centralized design
طراحی تمرکز یافته
mature economy
اقتصاد رشد یافته
organized market
بازار سازمان یافته
sort merge program
پردازش تعمیم یافته
development system
سیستم توسعه یافته
structured walkthroughs
بررسیهای ساخت یافته
diminished
: تقلیل یافته کاسته
mature soil
خاک تکامل یافته
developed contries
ممالک توسعه یافته
structured english
انگلیسی ساخت یافته
allopatric
بتنهایی وقوع یافته
twice born
تولدتازه روحانی یافته
organises
بازار سازمان یافته
endarch
از مرکزبخارج امتداد یافته
extended memory
حافظه توسعه یافته
extended precision
دقت توسعه یافته
formatted display
نمایش شکل یافته
generalized routine
روال تعمیم یافته
generalized coordinates
مختصات تعمیم یافته
diminished
[قوس تقلیل یافته]
organising
بازار سازمان یافته
organize
بازار سازمان یافته
generalized force
نیروی تعمیم یافته
elaborated code
رمز بسط یافته
contd
مخفف ادامه یافته
inning
زمین باز یافته
finds
چیز یافته مکشوف
find
چیز یافته مکشوف
organizes
بازار سازمان یافته
organizing
بازار سازمان یافته
generalized reinforcer
تقویت کننده تعمیم یافته
generalized planning
برنامه ریزی تعمیم یافته
salvaging
اموال نجات یافته از خطر
less developed countries
کشورهای کمتر توسعه یافته
crumblings
فاسد شده زوال یافته
generalized inhibitory potential
پتانسیل بازداشتی تعمیم یافته
reborn
تغییر حالت روحانی یافته
fully formed character
کاراکتر تمام شکل یافته
extended character set
مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
content addressed
نشامی یافته از روی محتوی
extendeo core
حافظه چنبرهای توسعه یافته
salvage
اموال نجات یافته از خطر
salvaged
اموال نجات یافته از خطر
salvages
اموال نجات یافته از خطر
ramus
قسمت بر امده واطاله یافته
ranker
افسر ترفیع یافته افسرصفی
structured programming
برنامه نویسی ساخت یافته
completed
خاتمه یافته یا کامل شده
the developed world
جهان توسعه یافته
[پیشرفته]
human oriented language
زبان ارایش یافته بشری
completing
خاتمه یافته یا کامل شده
completes
خاتمه یافته یا کامل شده
complete
خاتمه یافته یا کامل شده
structures coding
برنامه نویسی ساخت یافته
generalized function
تابع تعمیم یافته
[ریاضی]
That is despised which is cheaply obtained.
<proverb>
ارزان یافته خوار است .
well ordered
بنحو اکمل انجام یافته
Distribution
تابع تعمیم یافته
[ریاضی]
blasetocyst
جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
deployed
مستقر گسترش یافته در روی زمین
after image
یک کپی از داده که تغییر یافته است.
developed market economy countries
کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
generations
توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
generation
توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
structured flowchart
نمودار گردش کار ساخت یافته
substantiative
بادلیل اثبات شده تجسم یافته
newton
محدوده PDAتوسعه یافته توسط Apple
abended
خاتمه یافته بطور غیر عادی
ox man
کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
airborne
بوسیله هوا نقل وانتقال یافته
extend
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
alma mater
مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
ebcdic
کدمبادله اطلاعات اعشاری با کددودوئی توسعه یافته
extending
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extends
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
deformed reinforcing steel
فولاد تقویت شده تغییر شکل یافته
array
ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
arrays
ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
gametophore
سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
NetView
معماری مدیریت شبکه توسعه یافته توسط IBM
coextensive
باهم دریک زمان ویک مکان بسط یافته
acoustic
حافظه ترمیم یافته که از خط تاخیر صوتی استفاده میکند
basic plus
نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
aeolian soil
خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
gastraea
رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دوقشر سلول تشکیل یافته
remedial maintenance
باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
ethernet
گونهای از اترنت توسعه یافته توسط DEC , Intel , xerox
amiga
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط کمودور توسعه یافته اند
LAN Manager
سیستم عامل شبکه توسعه یافته توسط ماکروسافت برای PC
standard bred
اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
gastrea
رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دو قشر سلول تشکیل یافته
elegant programming
نوشتن برنامه ساخت یافته با استفاده از کمترین تعداد دستور است
rarefaction
جریان مافوق صوت درمجرای همگرا که در ان فشارکاهش یافته و سرعت شدیداافزایش یابد
rill erosion
این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
special degration
نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
individualism
اعتقاد به اینکه حقیقت ازجوهرهای منفردی تشکیل یافته است خصوصیات فردی
extended
code decimalinterchange coded binary کدمبادله اعشاری کد شده بصورت دودوئی توسعه یافته
JPEG++
حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند
enhance
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhanced
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhancing
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com