Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
batch production
تولید زیاد یک نوع کالا
Other Matches
supporting goods
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
shelf life
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
c & f
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
mass production of goods
تولید انبوه کالا
mass production of goods
تولید توده وار کالا
oligopoly
تولید کالا توسط افراد یا شرکتهای معدودی
cost absoption
هزینهای که در قیمت تولید کالا منظورنمیشود و از مشتری دریافت نمیگردد
gross national product
تولیدناویژه قیمت تولید یک کالا دربازار خاص فرف یک سال مالی
diapositive
تولید حرارت توسط جریانهای با فرکانس زیاد
season cracking
ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
cartels
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartel
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
fisher equation
یعنی حجم پول درگردش درسرعت گردش پول برابراست با متوسط قیمت کالا درمقدار تولید کالارابطه فیشر
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
cob web theorem
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
transire
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department store
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
barter with someone
با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
to barter
[to trade by barter]
دادوستد کالا با کالا کردن
say's law
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
freightliner
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
demand elasticity
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
Senneh
سنه
[نام قدیم سنندج و از مراکز بزرگ تولید فرش در غرب ایران. گره فارسی به دلیل شباهت زیاد با گره فرش این ناحیه به گره سنه نیز معروف است.]
throughput capacity
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
consignee
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
compression ignition
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
matrix
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
to hold somebody in great respect
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
غده تولید کننده منی محل تولید منی
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
surcharges
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
stuff
کالا
trafficked
کالا
commodity
کالا
commodities
کالا
matters
کالا
cargo
کالا
mattering
کالا
mattered
کالا
matter
کالا
cargoes
کالا
traffic
کالا
trafficking
کالا
produce
کالا
good
کالا
produced
کالا
traffick
کالا
produces
کالا
goods
کالا
chattel
کالا
merchandise
کالا
ware
کالا
wares
کالا
object of sale
کالا
articles
کالا
mercery
کالا
stuffed
کالا
traffics
کالا
stuffs
کالا
article
کالا
materials
کالا
products
کالا
material
کالا
product
کالا
commodity
کالا جنس
interchange
مبادله کالا
interchanging
مبادله کالا
interchanged
مبادله کالا
interchanges
مبادله کالا
commodities
کالا جنس
drafted
بسته کالا
drafts
بسته کالا
on receipt of the goods
بوصول کالا
on receipt of the goods
برسیدن کالا
order for goods
سفارش کالا
stowage
انبار کالا
commodity flow
جریان کالا
inventory
موجودی کالا
inventory
صورت کالا
samples
نمونه کالا
inventories
موجودی کالا
depots
انبار کالا
depot
انبار کالا
holds
انبار کالا
hold
انبار کالا
stock requisition
درخواست کالا
stock room
انبار کالا
draft
بسته کالا
barter
دادوستد کالا
bartered
دادوستد کالا
fairs
نمایشگاه کالا
fairest
نمایشگاه کالا
sample
نمونه کالا
fairer
نمایشگاه کالا
sampled
نمونه کالا
fair
نمایشگاه کالا
traffic
مبادله کالا
trafficked
مبادله کالا
trafficking
مبادله کالا
traffics
مبادله کالا
barters
دادوستد کالا
mock up
مدل کالا
bartering
دادوستد کالا
storeroom
انبار کالا
margin utility
حد مطلوبیت کالا
glut
وفور کالا
glut
فراوانی کالا
showrooms
نمایشگاه کالا
showroom
نمایشگاه کالا
commodity agreement
موافقتنامه کالا
commodity broker
دلال کالا
commodity broker
واسطه کالا
commodity catalogue
کاتالوگ کالا
commodities exchange
بورس کالا
collection of goods
دریافت کالا
handling of goods
جابجایی کالا
bill of goods
صورت کالا
copper alloy
همبسته کالا
consignor
فرستنده کالا
gluts
وفور کالا
gluts
فراوانی کالا
acceptance of goods
پذیرفتن کالا
commodity code
رمز کالا
lien on goods
حق حبس کالا
exclusion principle
کالا نیستندشد
warehouse
انبار کالا
fate of goods
وضعیت کالا
commodity code
شماره کالا
warehouses
انبار کالا
commodity code
علامت کالا
commodity exchange
مبادله کالا
commodity exchange
بورس کالا
commodity market
بازار کالا
objected
کالا اعتراض کردن
owner's risk
ریسک صاحب کالا
object
کالا اعتراض کردن
objects
کالا اعتراض کردن
objecting
کالا اعتراض کردن
price tag
برچسب قیمت کالا
turnover tax
مالیات بر گردش کالا
mock up
نمونه نمایشی کالا
unit cost
هزینه هر واحداز کالا
order time
زمان سفارش کالا
containerization
حمل کالا با کانتینر
consignor
حمل کننده کالا
storehouses
مخزن انبار کالا
consignor
ارسال کننده کالا
product liability
مسئوولیت در قبال کالا
freight forwarder
حمل کننده کالا
stock
موجودی کالا ذخیره
to countermand goods
سفارش کالا را پس گرفتن
to boycott goods
تحریم کردن کالا
discount of goods
تخفیف روی کالا
sales tax
مالیات بر فروش کالا
distribution cost
هزینه توزیع کالا
distribution system
شبکه توزیع کالا
selling costs
هزینههای فروش کالا
shipper
فرستنده کالا با کشتی
shipping agent
موسسه حمل کالا
strike below
بردن کالا به انبار
the goods are orlie in pledge
کالا در گرو اوست
storehouse
مخزن انبار کالا
fairing
ارمغانی که از نماسشگاه کالا
stock requisition
تقاضا جهت کالا
stocked
موجودی کالا ذخیره
goods train
قطار حمل کالا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com