Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
voice
تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
voices
تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
voicing
تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
Other Matches
voices
تولید صدا مشابه صوت انسان که نتیجه سنتز صدا است
voice
تولید صدا مشابه صوت انسان که نتیجه سنتز صدا است
voicing
تولید صدا مشابه صوت انسان که نتیجه سنتز صدا است
synthesizers
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
reproductions
تولید مجدد
reproduction
تولید مجدد
regenerated
تولید مجدد
regeneracy
تولید مجدد
reporduce
تولید مجدد
regenerate
تولید مجدد
regenerates
تولید مجدد
regenerating
تولید مجدد
reproduction
تولید کردن مجدد
reproductions
تولید کردن مجدد
image reproduction
تولید مجدد تصویر
reproducible
قابل تولید مجدد تجدید پذیر
reprographics
ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
homogeneous computer network
شبکهای که از ماشینهای مشابه ساخته شده است که با هم سازگارند یا از یک تولید کننده هستند
emulation
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
pseudo random
قط عات حافظه RAM پویا , که قادر به تنظیم مجدد هستند و بنابراین فاهری مشابه قطعه , RAM ایستا دارند
natives
کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
native
کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
harder
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
hardest
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
hard
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
refresh memory
واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
directory
روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
directories
روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
polynomial code
سیستم تشخیص خطا که از مجموعهای از قوانین ریاضی اعمال شده به پیام پیش از ارسال و سپس پس از دریافت یا تولید مجدد پیام اصلی تشکیل شده است
anthropo
پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
anthrop
پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
artificial intelligence
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
intelligence
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
charge
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
id
مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography
علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
re endorsement
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
feelings indigenous to man
احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
regenerate
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
غده تولید کننده منی محل تولید منی
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
lossy compression
مشابه 6-23
semblable
مشابه
allo
مشابه
similar
مشابه
related
<adj.>
مشابه
akin
<adj.>
مشابه
alike
<adj.>
مشابه
analogous
مشابه
quasi
مشابه
homogeneous
مشابه
similar
<adj.>
مشابه
elementary
مشابه
like
<adj.>
مشابه
corresponding
مشابه
resembling
<adj.>
مشابه
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
man
انسان
in human shape
انسان
mans
انسان
human being
انسان
human beings
انسان
homo
انسان
mortal
انسان
mortals
انسان
homosapiens
انسان
loard of creation
انسان
breakdown
مشابه 1352
domain
مشابه 3286
bridging
مشابه 1361
synthesizing
مشابه 9821
roundest
مشابه 8759
round
مشابه 8759
fields
مشابه 4036
printed
مشابه 7861
fielded
مشابه 4036
decoding
مشابه 2860
domains
مشابه 3286
quantize
مشابه 8181
interchange
مشابه 5359
breakdowns
مشابه 1352
print
مشابه 7861
interchanging
مشابه 5359
interchanges
مشابه 5359
Arabic
شکل مشابه ...
synthesizes
مشابه 9821
GUI
مشابه 4601
interchanged
مشابه 5359
synthesised
مشابه 9821
field
مشابه 4036
IBM
مشابه 4962
synthesize
مشابه 9821
equalling
مشابه بودن
equalled
مشابه بودن
least significant digit
مشابه 5781
synthesized
مشابه 9821
storage
مشابه 9641
IRTF
مشابه 55423
equaling
مشابه بودن
register
مشابه 8481
registering
مشابه 8481
registers
مشابه 8481
equivalents
برابر مشابه
equals
مشابه بودن
synthesising
مشابه 9821
equivalent
برابر مشابه
HMA
مشابه 4812
electronic
مشابه 3510
correspound
مشابه بودن
prints
مشابه 7861
incorrectly
مشابه 5078
equaled
مشابه بودن
directly
مشابه 3162
rounding
مشابه 8762
synthesises
مشابه 9821
ultra-
مشابه 10327
equal
مشابه بودن
uncommitted logic array
مشابه 10328
peripheral
مشابه 7489
scale
مشابه 8865
identical
دقیقا مشابه
launched
مشابه 5747
launches
مشابه 5747
launching
مشابه 5747
bracket
مشابه 1329
EMI
مشابه 3541
syntax
مشابه 9817
product group
کالاهی مشابه
slew
مشابه 9308
pim
مشابه 7515
IBM
مشابه 4963
assonant
مشابه یا متجانس
exclusive
مشابه 3824
window
مشابه 10682
launch
مشابه 5747
EXNOR
مشابه 3826
look-alikes
برنامه مشابه
congener
مشابه متجانس
epileptoid
مشابه صرع
epileptiform
مشابه صرع
parity price
قیمت مشابه
similarly
بطور مشابه
look alike
برنامه مشابه
look-alike
برنامه مشابه
gaps
مشابه 4490
encryption
مشابه 3631
gap
مشابه 4490
word
مشابه 10721
worded
مشابه 10721
cal
مشابه 1502
multifunctional
مشابه 6716
multi scan monitor
مشابه 6632
organises
مشابه 7186
in the same boat
<idiom>
درشراطی مشابه
reconfigure
مشابه 8375
organizes
مشابه 7186
users
مشابه 10322
induction
مشابه 5128
organising
مشابه 7186
inductions
مشابه 5128
decryption
مشابه 2871
MHS
مشابه 6444
organize
مشابه 7186
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com