English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
gross domestic product تولید ناخالص داخلی
Search result with all words
g.d.p deflator تعدیل کننده تولید ناخالص داخلی
Other Matches
gnp gap شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
gross product per capita تولید ناخالص سرانه
GNP تولید ناخالص ملی
g.n.p تولید ناخالص ملی
gross primary product تولید ناخالص نخستین
gross national product تولید ناخالص ملی
potential gross national product تولید ناخالص ملی بالقوه
real gross national product تولید ناخالص ملی واقعی
net domestic output تولید خالص داخلی
gross revenue درامد فروش ناخالص دریافتی ناخالص
incretion ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
squawk مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawks مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal structure ساختمان داخلی سازه داخلی
internal defense پدافند داخلی پایداری داخلی
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconded مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
grossing ناخالص
grossed ناخالص
grossest ناخالص
grosses ناخالص
grosser ناخالص
gross ناخالص
raw ناخالص
adulterant ناخالص
impure ناخالص
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
grosses عمده ناخالص
gross amount مبلغ ناخالص
grosser عمده ناخالص
gross yield بازده ناخالص
grossed عمده ناخالص
gross عمده ناخالص
operating profit سود ناخالص
gross income درامد ناخالص
margin سود ناخالص
gross expenditure هزینه ناخالص
gross earnings عواید ناخالص
margins سود ناخالص
dead loss زیان ناخالص
gross tonnage فرفیت ناخالص به تن
gross value ارزش ناخالص
gross weight وزن ناخالص
gross yield محصول ناخالص
gross profit سود ناخالص
doping ناخالص سازی
grossest عمده ناخالص
cross weight وزن ناخالص
cross thrust تراست ناخالص
grossing عمده ناخالص
production overheads هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
gross investment سرمایه گذاری ناخالص
gross national expenditure هزینه ناخالص ملی
gross national income درامد ناخالص ملی
gross rate of return نرخ بازده ناخالص
gross national product محصول ناخالص ملی
gross national quality کیفیت ناخالص ملی
unladen weight وزن ناخالص خودرو
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
nominal gross national product محصول ناخالص ملی اسمی
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
oem شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary غده تولید کننده منی محل تولید منی
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
half جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
polluting ملوث کردن الودن ناخالص کردن
tare تفاوت وزن خالص و وزن ناخالص
pollute ملوث کردن الودن ناخالص کردن
polluted ملوث کردن الودن ناخالص کردن
pollutes ملوث کردن الودن ناخالص کردن
producers burden of tax بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
indoor داخلی
ben داخلی
inside داخلی
anie داخلی
intramural داخلی
internal medicine طب داخلی
esoteric داخلی
inner داخلی
in داخلی
in- داخلی
endogenous داخلی
insides داخلی
internal door در داخلی
domestic داخلی
interiors داخلی
interior داخلی
innate داخلی
territorial داخلی
municipal داخلی
internal داخلی
interion architecture معماری داخلی
marketing audit کنترل داخلی
home consumption مصرف داخلی
inward light نور داخلی
incoming message cassette نوارپیغام داخلی
rules of procedure نظامنامه داخلی
municipal court دادگاه داخلی
territorial sea دریای داخلی
local subscriber مشترک داخلی
municipal law حقوق داخلی
local currency پول داخلی
in-fighting جنگ داخلی
interlan angle زاویه داخلی
civil wars جنگ داخلی
intercom مخابرات داخلی
intercom ارتباط داخلی
intercoms مخابرات داخلی
intercoms ارتباط داخلی
innards قسمتهای داخلی
internal conductance اندوکتیویته ی داخلی
civil war جنگ داخلی
internal revenue درامد داخلی
stability ثبات داخلی
inward داخلی باطنی
civil داخلی حقوقی
bulkhead جدار داخلی
bulkheads جدار داخلی
Inland Revenue درامد داخلی
ashi noko قسمت داخلی کف پا
domestic emergencies موادضروری داخلی
domestic industry صنعت داخلی
domestic market بازار داخلی
domestic products محصولات داخلی
domestic trade بازرگانی داخلی
ductless gland غددمترشح داخلی
internal structure سازه داخلی
endogenous variable متغیر داخلی
endoparasite انگل داخلی
domestic emergencies بحرانهای داخلی
domestic economy اقتصاد داخلی
by low نظامنامه داخلی
civil disturbances اغتشاشات داخلی
domestic tariff تعرفه داخلی
indoor antenna انتن داخلی
indoor درونی داخلی
domestic disturbances اغتشاشات داخلی
domestic disturbances اختلافات داخلی
domestic dualism دوگانگی داخلی
endosmosis حلول داخلی
home currency پول داخلی
interior guard نگهبان داخلی
internal clock ساعت داخلی
internal combustion احتراق داخلی
internal commerce تجارت داخلی
internal conductance اندوکتانس داخلی
internal pole قطب داخلی
internal conductor سیم داخلی
internal connection اتصال داخلی
internal consistency سازگاری داخلی
internal consumption مصرف داخلی
internal crack ترک داخلی
internal current جریان داخلی
internal circuit حلقه داخلی
internal power مصرف داخلی
interior span دهانه داخلی
interior wall دیوار داخلی
intermediate structure ساختمان داخلی
internal angle زاویه ی داخلی
internal armature ارمیچر داخلی
internal attack تک داخلی یا تک از داخل
internal boffles تیغههای داخلی
internal brake ترمز داخلی
internal bus گذرگاه داخلی
internal bus مسیر داخلی
internal circuit مدار داخلی
internal damping میرایی داخلی
internal defense دفاع داخلی
internal modulation مدولاسیون داخلی
internal friction اصطکاک داخلی
internal furnace کوره داخلی
internal heating گرمایش داخلی
internal impedance مقاومت داخلی
internal impedance امپدانس داخلی
internal insulation ایزولاسیون داخلی
internal loss تلف داخلی
internal modem مدم داخلی
internal force نیروی داخلی
internal erosion فرسایش داخلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com